نام پدر: علی
تاریخ تولد: 1-11-1344 شمسی
محل تولد: البرز - کرج
محل شهادت:گیلانغرب
گلزار شهدا:امامزاده محمد (مزار یادبود)
وی ادامه داد: کسی نمیداند چگونه اما در مسیر اعزام از بیمارستان کرمانشاه به بیمارستان تهران مدارک و کارت شناسایی و آدرسهایی که همراه وی بود گم شد. خانواده شهید یادگاری وقتی دیدند دوره اعزام به پایان رسیده اما خبری از پسرشان نیست، به تکاپو افتادند. دوستان مرتضی گفتند که مرتضی زخمی و به عقب منتقل شده اما خبر بیشتری از او ندارند.
این پیشکسوت دفاع مقدس بیان کرد: خانواده مرتضی شش ماه در پی ردی از جگر گوشه خود بودند؛ از اورژانس عقبه جبهه گیلانغرب گرفته تا اسلامآباد غرب، کرمانشاه، همدان، قزوین، تهران و شهرهای اطراف، بیمارستانها، سردخانهها تا بیمارستانی که در تهران بستری شده و به کما رفته بود.
به گفته پارسا، عکسی را به خانواده شهید نشان دادند و آنها فرزند خود را شناسایی کردند و به معراج شهدا رفتند و در آنجا مشخص شد چون آن زمان مرتضی مجهولالهویه و شهیدی از روستاهای اطراف آذرشهر تبریز مفقودالاثر بوده مرتضی به اشتباه به همان روستا فرستاده و در محل تشییع میشود اما چون مادر جوان مفقودالاثر بیماری سختی داشته و پدر نابینا بوده اجازه نمیدهند کسی پیکر شهید را ببیند.
وی اذعان داشت: برادر شهید مفقودالاثر آذرشهری میگوید که وقتی پیکر را درون قبر گذاشتم و روی آن را باز کردم دیدم این پیکر برادر من نیست اما لحظهای به پدر نابینا و مادر بیمارم فکر کردم و دیدم مادرم دلخوش است که فرزندش آمده و مفقودالاثر نیست و اگر حقیقت را متوجه شود از دست میرود.
این رزمنده دفاع مقدس عنوان کرد: این افکار مرور شده در ذهنم باعث شد تا من چیزی را بیان نکنم. سنگ لحد را گذاشتم و بدین گونه مرتضی در غربت دفن شد. پس از 6 ماه تلاش و جستجو، خانواده آقا مرتضی به روستایی رسیدند که پسرشان در آن دفن شده بود. قبل از ورود به روستا به دیدار فرمانده سپاه آن منطقه رفتند.
پارسا ادامه داد: برادر آن شهید مفقودالاثر که سرباز نیز بود پس از این ماجرا، جریان را به فرمانده سپاه منطقه گفته بود. وقتی خانواده مرتضی به آن روستا رسیدند و نزد فرمانده سپاه رفتند از برادر شهید مفقودالاثر خواستند تا با پدر و مادر مرتضی روبرو شود.
وی مطرح کرد: برادر شهید عنوان میکند که در آن لحظه با خود فکر کردم هیچ چیز بهتر از حقیقت نیست و به پدر و مادر مرتضی میگوید که آقا مرتضی اینجا میهمان ماست اما اگر مادر من واقعیت را بفهمد از غصه دق میکند، کمکم کنید، اجازه دهید این پدر و مادر دلخوش باشند که فرزندشان برگشته است.
این پیشکسوت دفاع مقدس با چشمانی اشکبار در وصف ایثار این خانواده اذعان داشت: 40 سال پدر و مادر مرتضی هر سال یکبار، آن هم در سالروز شهادت مرتضی به روستای آذرشهر تبریز میروند و بر مزار فرزند خود حاضر میشوند و برای او عزاداری میکنند.
پارسا توضیح داد: این در حالی است که پدر و مادر آن شهید مفقودالاثر فکر میکنند فرزند خانوادهای که بر سر مزار فرزندشان حاضر میشود همرزم پسرشان بوده و مفقود شده است و این پدر و مادر به یاد فرزند خود بر سر مزار جوان آنها حاضر میشوند.
وی بیان داشت: پس از ماجرای پیدا شدن محل دفن آقا مرتضی، مهدی جوان دوم حاج آقا یادگاری راهی جبهه شد و این کشتیگیر صاحب مقام کرجی در تاریخ 15 اردیبهشت در عملیات الی بیت المقدس، به شهادت رسید و پیکرش به خانواده تحویل داده شد. بهراستیکه مقاومت یعنی همین.
وی ادامه داد: کسی نمیداند چگونه اما در مسیر اعزام از بیمارستان کرمانشاه به بیمارستان تهران مدارک و کارت شناسایی و آدرسهایی که همراه وی بود گم شد. خانواده شهید یادگاری وقتی دیدند دوره اعزام به پایان رسیده اما خبری از پسرشان نیست، به تکاپو افتادند. دوستان مرتضی گفتند که مرتضی زخمی و به عقب منتقل شده اما خبر بیشتری از او ندارند.
این پیشکسوت دفاع مقدس بیان کرد: خانواده مرتضی شش ماه در پی ردی از جگر گوشه خود بودند؛ از اورژانس عقبه جبهه گیلانغرب گرفته تا اسلامآباد غرب، کرمانشاه، همدان، قزوین، تهران و شهرهای اطراف، بیمارستانها، سردخانهها تا بیمارستانی که در تهران بستری شده و به کما رفته بود.
به گفته پارسا، عکسی را به خانواده شهید نشان دادند و آنها فرزند خود را شناسایی کردند و به معراج شهدا رفتند و در آنجا مشخص شد چون آن زمان مرتضی مجهولالهویه و شهیدی از روستاهای اطراف آذرشهر تبریز مفقودالاثر بوده مرتضی به اشتباه به همان روستا فرستاده و در محل تشییع میشود اما چون مادر جوان مفقودالاثر بیماری سختی داشته و پدر نابینا بوده اجازه نمیدهند کسی پیکر شهید را ببیند.
وی اذعان داشت: برادر شهید مفقودالاثر آذرشهری میگوید که وقتی پیکر را درون قبر گذاشتم و روی آن را باز کردم دیدم این پیکر برادر من نیست اما لحظهای به پدر نابینا و مادر بیمارم فکر کردم و دیدم مادرم دلخوش است که فرزندش آمده و مفقودالاثر نیست و اگر حقیقت را متوجه شود از دست میرود.
این رزمنده دفاع مقدس عنوان کرد: این افکار مرور شده در ذهنم باعث شد تا من چیزی را بیان نکنم. سنگ لحد را گذاشتم و بدین گونه مرتضی در غربت دفن شد. پس از 6 ماه تلاش و جستجو، خانواده آقا مرتضی به روستایی رسیدند که پسرشان در آن دفن شده بود. قبل از ورود به روستا به دیدار فرمانده سپاه آن منطقه رفتند.
پارسا ادامه داد: برادر آن شهید مفقودالاثر که سرباز نیز بود پس از این ماجرا، جریان را به فرمانده سپاه منطقه گفته بود. وقتی خانواده مرتضی به آن روستا رسیدند و نزد فرمانده سپاه رفتند از برادر شهید مفقودالاثر خواستند تا با پدر و مادر مرتضی روبرو شود.
وی مطرح کرد: برادر شهید عنوان میکند که در آن لحظه با خود فکر کردم هیچ چیز بهتر از حقیقت نیست و به پدر و مادر مرتضی میگوید که آقا مرتضی اینجا میهمان ماست اما اگر مادر من واقعیت را بفهمد از غصه دق میکند، کمکم کنید، اجازه دهید این پدر و مادر دلخوش باشند که فرزندشان برگشته است.
این پیشکسوت دفاع مقدس با چشمانی اشکبار در وصف ایثار این خانواده اذعان داشت: 40 سال پدر و مادر مرتضی هر سال یکبار، آن هم در سالروز شهادت مرتضی به روستای آذرشهر تبریز میروند و بر مزار فرزند خود حاضر میشوند و برای او عزاداری میکنند.
پارسا توضیح داد: این در حالی است که پدر و مادر آن شهید مفقودالاثر فکر میکنند فرزند خانوادهای که بر سر مزار فرزندشان حاضر میشود همرزم پسرشان بوده و مفقود شده است و این پدر و مادر به یاد فرزند خود بر سر مزار جوان آنها حاضر میشوند.
وی بیان داشت: پس از ماجرای پیدا شدن محل دفن آقا مرتضی، مهدی جوان دوم حاج آقا یادگاری راهی جبهه شد و این کشتیگیر صاحب مقام کرجی در تاریخ 15 اردیبهشت در عملیات الی بیت المقدس، به شهادت رسید و پیکرش به خانواده تحویل داده شد. بهراستیکه مقاومت یعنی همین.
سلام من پسرعموی شهیدان مهدی ومرتضی