شهید مجید منعمی نودهی
نام پدر: یونس
تاریخ تولد: 1-6-1346 شمسی
محل تولد: گیلان - رشت
سن:18
سرباز ارتش
لشکر92زرهی
تاریخ شهادت : 16-10-1364 شمسی
محل شهادت : جزیره مجنون
گلزار شهدا:امامزاده محمد
البرز - کرج

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام حضور شهیدان گلگون کفن صدر اسلام به حضور رهبر کبیر انقلاب
و با سلام خدمت خانواده عزیز مخصوصا" پدر و مادر عزیزم سلام عرض می کنم . و امیدوارم که حالتان خوب بوده و هیچگونه ناراحتی و نگرانی در بین نباشد . اگر از حال اینجانب پسر حقیر خود مجید را خواسته باشید خوب هستم و دعاگوی حال شما می باشم پدر و مادر عزیزم امروز 10/10/64 است و روز یکشنبه اول زمستان است و حتما" آب و هوای کرج سرد است ولی اینجا یعنی آب و هوای اهواز ملایم است نه گرم است نه سرد . تقریبا" 7 روز است که من در اینجا هستم و برایم خیلی خوش میگذرد . ما در اینجا آزاد هستیم . در اینجا ما هر روز مرغابی یا ( چنگر ) شکار می کنیم و غذاهای جالبی درست می کنیم و یک خوبی دیگر که اینجا دارد تمام بچه ها یعنی اکثر بچه های اینجا رشتی هستند .در سنگر ما که پنج نفر هستیم چهار تایمان رشتی و یک نفر آبادانی است . اینجا منطقه آرامی است و به آن صورت هم که باید باشد جنگ نیست . چون با خط خیلی فاصله داریم .
پدر و مادر جان من از راه دور سلام گرمی برای شما می رسانم و همچنین سلام گرمی به برادر عزیزم و زن داداش مهربانم ابراهیم و فاطمه می رسانم سلام گرم من به برادر عزیزم ساسان و برادر کوچکم حسین امیدوارم که سلام مرا بپذیری و سلام گرمی به خواهران عزیزم زری و مژگان می رسانم در ضمن سلام خیلی خیلی گرم مرا به خواهرم پری و داماد عزیزم و بچه هایش برسانید . سلام مرا به برادر عزیزم تیمور و خانوم مهربانش و بچه هایش برسانید . و از اینکه نتوانستم آنها را ملاقات کنم معذرت می خواهم .
خوب دیگر عرضی ندارم و همگی شما را به خدای بزرگ می سپارم .
(( این نامه مرا که در تاریخ 1/10/64 نوشتم نگهدارید)) پسر کوچکتان مجید
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و درود بر حسین (ع) و دیگر شهیدان کربلا و همچنین کربلای ایران
خدمت پدر و مادر عزیزم سلام
سلام بر خانواده عزیزم امیدوارم که حالتان خوب باشد . اگر از حال اینجانب پاکنوش را خواسته باشید خوب هستم .نامه پر مهر و محبت شما به دستم رسید و مرا از انتظار در آورد . و از شنیدن خبر خوشی که در آن بود خیلی خوشحال شدم . امروز که من این نامه را برای شما می نویسم روز 3 مهر ماه است یعنی روز تاسوعا و ساعت 9 صبح است . و از طرف دیگر برادر آهنگران از بلندگوی سیاسی عقیدتی پادگان نوحه می خواند و آدم را در فکر فرو می برد. البته نوار آهنگران است و هر چند دقیقه یک نوار می گذارند که همه آنها غمناک است . بیشتر نوارها مصیبت است که برای حسین (ع) می خواند . حتما" می دانید که آهنگران چطور می خواند طوری که آدم را به فکر فرو می برد.
حتما" الان شما در خیابانها دنبال دسته راه افتادید و یا شربت پخش می کنید . و ابراهیم هم حتما" لباس سیاه پوشیده و زنجیر می زند و ساسان هم همینطور شاید هم مهدی دست آقا جان را گرفته و دنبال دسته با زنجیر که من برایش درست کردم . زنجیر می زند اینها فکریی است که به فکرم میرسد . پدر جان ، مادر جان از بابت شناسنامه از شما و از ساسان تشکر میکنم . دیگر بیشتر از این سر شما را درد نمی آورم و فقط سلام را به همه برسانید اول سلام من بر همه شما پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم و بچه های خواهر و برادرانم – منیر – مهری – مهدی – زهره و محسن فاطمه و مجید و .... و بعد سلام بر همسایگان و آشنایان .
از طرف من ههم خدا؟؟ جمع باشید .
پول به اندازه کافی دارم یعنی چیزی خرج نکردم چون چیزی هم ندارند که ما بخریم ./
آدرس پری و تیمور و اگر هم دارید آدرس ایرج را برایم بفرستید اگر نامه را ریز و بد خط نوشتم معذرت می خواهم چون هر چه درشت بنویسم دست خطم بدتر می شود .
از طرف پسرکوچکتان مجید خداحافظ
بعضی جاها که می بینید ریز نوشتم وقتی که داشتم در نامه را می بستم به خاطرم رسید خدانگهدار و به امید دیدار
وصیت نامه شهید مجید منعمی نودهی


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به منجی عالم بشریت و حضرت بقیةالعظم (عج) و نایب بر حقش حضرت امام مدظله و سلام و درود بر روان پاک شهداء از صدر اسلام تا انقلاب خونین اسلامی و جنگ تحمیلی ..
آنانکه گفتند الله و بر این ایمان پایدار ماندند و حاضر نشدند بنده غیر خدا شوند و حکومت غیر خدا پذیرند فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند و مژده دهند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی از گذشته خویش نداشته باشند و به همان بهشتی که انبیاء و عده دادند بشارت دهند .
خدایا شکر تو را که به من حیابت بخشیدی و از نعمات بیکران خود مرا سیراب ساختی و بعد از آن مرا طلب کردی و مرگم را در درگاه خودت قرار دادی و مرا به دست دشمنانت شهید نمودی خدایا شکر می کنم که زمان حیاتم را در موقعی قرار دادی که فرزند زهرای اطهر ( ص ) پرچم اسلام را بر افراشت و یاران حسین (ع) را ندا داد ( هل من ناصر ینصرونی )
و خوشحالم که لبیک به ندای رهبرم گفته و در جبهه های عشق و ایثار حاضر گشته و با نردبان زمان به نبرد پرداختم .
پدر و مادر گرامیم از اینکه مرا اینگونه تربیت کردیم و درس اسلام که شهادت و شهامت در آن خلاصه میشود با عمل به اینکه آموختید . از شما تشکر می کنم و درروز قیامت شما را نزد زهرای اطهر بانوی بزرگ اسلام شفاعت نموده و می گویم مادرم نیز یا لبیک رسول الله فرزندش را همچون علی اکبر به اسلام هدیه نموده است مادرم تو دیگر نزد فاطمه (س)شرمنده نخواهی بود زیرا اگر از تو سوال کنند که برای اسلام چه کرده ای ؟ میتوانی بگویی که فرزندم را همچون علی اکبر رشید بود قربانی اسلام کردم . خداوند به پدر و مادرم صبر و استقامت عنایت کند و فضل و احسانشان را قبول فرمای تا از رحمت بیکران تو بهره مند گردیم .
پدر و مادر عزیز میدانم که در نماز جمعه شرکت می کنید ولی باز از شما می خواهم که با تمام وجود شرکت کنید زیرا این صف دشمن شکن جمعه همان اندازه مهم است که حضور در جبهه مهم میباشد و از شما می خواهم که سر نماز امام را دعا کنید و بعد از پایان نماز حمد و سوره ای به عنوان هدیه برایم بفرستید که خداوند این هدیه شما را انشاء الله قبول می فرماید آری زندگانی شیرین است و لذت و خوشی آن به اندازه ای است که هوای نفس غیر مطمئنه از آن اطاعت می کند امام هم بزرگ رهبر آزادگان حسین ابن علی (ع) درس شهادت را به تمام شیعیان خود آموخته و شهادت و مرگ در راه خدا را برای آنان شیرین ساخته اگر شیرین تر از زندگانی مادی . گرچه لحظه شهادت و آن زمان که انسان هدف تیر و سنان قرار می گیرد و درد بر او مستولی می گردد ولی سرانجام شهادت شیرین است امیدوارم که خداوند این قربانی را از شما قبول نماید .
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار
والسلام علیکم و رحمتةالله و برکاتة

روحش شاد بند با ایشان همسنگر بودم