شهید قوام جعفری-جلال

شهید جلال قوام جعفری

نام پدر: حسین

تاریخ تولد: 18-1-1348 شمسی

محل تولد: تهران 

تاریخ شهادت : 21-11-1364 شمسی

محل شهادت : فاو-اروندرود

عملیات : والفجر8

گلزار شهدا: بهشت زهرا سلام الله علیها

قطعه:53 ردیف:65 شماره مزار:2 

تهران

 متن وصیت‌نامه شهید «قوام جعفری»

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله یگانه معشوق عاشقان حقیقی و تنها مرجع اعمال عباد او که با بخشش خود از رسوایی بندگان عاصی جلوگیری نمود و باز نمودن باب توبه رسوایی شیاطین را فراهم نمود. با سلام بر مهدی منتَظَر این یگانه خورشید تابناک در پس ابرها، با سلام بر نایب بر حقّش امام امّت این ناجی انسان‌ها از بند‌های اسارت، درود به روان پاک شهیدان اسلام که با ایثار خون مطهر خویش اسلام را حیاتی دوباره بخشیدند. هم اکنون با وجودی مالامال از عشق به لقاءالله قلم در دست گرفته‌ام و شروع به نوشتن مطالبی به نام وصیّت نامه کرده‌ام. دستم ناتوان و زبانم قاصر از بیان حقایق می‌باشد و لیکن همین‌قدر مختصر چند جمله‌ای از عقیده‌ی خودم را نسبت به شهادت در راه حق تعالی به سمعتان می‌رسانم:

 شهادت برایم از شیرینی عسل شیرین‌تر و از شیر مادر برایم گواراتر است. نمی‌دانم با کدام وجود به‌سوی او پرواز نمایم، با کدامین کوله‌بار، کوله‌باری از معاصی یا کوله باری از محسّنات؟ ولیکن خود می‌دانم که سنگینی کوله بار گناهانم سنگین‌تر از کوله بار محسّناتم است.

 آری! هم اکنون که رهسپار میدان کارزار می‌شوم آرزو دارم که‌ ای کاش هزار جان داشتم و هزا بار کشته می‌شدم و دوباره در راه رضای حق تعالی کشته می‌شدم و در همین زمان دین خدا و خلیفه‌ی الله را یاری می‌کردم و به ندای حق تعالی لبیک می‌گفتم.‌ 

ای امّت مبارز و قهرمان پرور! به قول استاد شهید شریعتی آن‌ها که رفتند کاری حسینی کردند و آن‌ها که ماندند باید کاری زینبی کنند. حقیر که از این دنیا بساط بر چیده‌ام و می‌روم و لیکن شما باید رسالت مرا به نحو احسن انجام بدهید و همچنان که در قبل به حسین زمان لبیک گفته اید امام را تنها نگذارید. به ندای روح‌بخش ایشان لبیک گویید و جبهه‌ها و مساجد و اماکن مذهبی را هیچگاه خالی نگذارید و دست از حمایت او برندارید. فقط برای خدا کار کنید که به قول برادر شهیدم عبایی کار در جبهه برای خدا خستگی ندارد. ساعتی هم نیست بلکه توفیق می‌خواهد. سعی کنید؛ کارهایتان را با هدف انجام دهید و هدفتان فقط خدا باشد، زیرا که فقط خدا و ذکر او آرام‌بخش دل‌ها است.

 مادرجان! به شما قول داده بودم که می‌روم و راه کربلا را باز می‌کنم و به اتّفاق به زیارت ابا عبدالله می‌رویم ولیکن به قول حاج همّت شهید بزرگ، کربلا رفتن خون می‌خواهد و چه خوش است که قربانی این راه من باشم، مادر جان‍ مرا حلال کن.
دوستان! درس بخوانید که آینده‌ی اسلام و کشور به تحصیل علم و تهذیب نفس شما بستگی دارد در کنار دوستانتان. جبهه‌ها را خالی نگذارید.

 سخنی با خانواده‌ام دارم که از ایشان می‌خواهم از دوستداران خدا و بنده‌ی او (از ایشان) خشنود باشند. هرگز در شهادت من گریه نکنند و لباس سیاه نپوشند بلکه لباس‌های معمولی خود را به تن کنند تا اسلام دشمن شاد نگردد. 

خانواده محترم و گرامی‌ام! میدانم هر کاری که انجام داده‌ام اذیّت شما بوده ولیکن اکنون از شما تقاضا دارم اگر جنازه ام سالم به دستتان رسید، دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همگان بدانند که با دست خالی از این دنیا رفتم و چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که راهی را که رفته‌ام آگاهانه بوده نه کور کورانه و پاهایم را باز گذارید تا آن‌هایی که هی نِق می‌زنند بدانند راهی را که رفته‌ام با پای خود رفته‌ام نه با اجبار. دیگر سخنی ندارم و از خانواده ام می‌خواهم مرا حلال کنند و از جانب من از تمامی دوستان و آشنایان و نزدیکان حلالیّت بطلبید. درآخرین طلیعه‌ی فجر و دهه‌ی فجر پیروزی خون بر شمشیر را، بر همگان تبریک می‌گویم. سلام مرا به امام برسانید و برای سلامتی او دعا کنید. والسّلام علی من التبع الهدی. خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
نوید شاهد البرز