شهید احمد شوندی
نام پدر: کمرعلی
تاریخ تولد: 30-6-1341 شمسی
محل تولد: قزوین - آوج
تاریخ شهادت : 5-1-1361 شمسی
محل شهادت : شوش
عملیات : فتح المبین
گلزار شهدا: امامزاده محمد
البرز - کرج
شهید احمد شوندی در سال 1341 در روستای کلنجین در خانهای محقر دیده به جهان گشود. در شش سالگی به دبستان رفت و در کنار آن تابستانها به مکتب میرفت تا با قرآن آشنا شود.
وی هنگامی کلاس چهارم ابتدایی بود درس را رها کرده تا به دنبال کار رود و خرج خانوادهاش را فراهم کند.
احمد شوندی که در زمان شکوفائی انقلاب اسلامی همیشه در راهپیماییها و تظاهرات شرکت میکرد پس از استقرار و حاکمیت جمهوری اسلامی نیز همچنان به فعالیت پرداخت و در بسیج کمالآباد به وظیفه اسلامی خود را ادامه داد.
شهید در اردیبهشت 1360 خود را به حوزه نظام وظیفه معرفی کرد و به خدمت سربازی رفت آموزش نظامی خود را در پادگان عجبشیر گذراند و سپس به جبهه گیلانغرب اعزام شد و پس از هشت ماه مبارزه علیه کفر بعثی به جبهه جنوب رفت و در روز دوم فروردین 1361 در عملیات فتحالمبین که با رمز یا زهرا آغاز گشت به درجه پرافتخار شهادت نائل آمد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
وصیتنامه:
با نام او که همه هستی ما از اوست با نام او که به یاریش زندگیم را آغاز کردم و به یاری او چندین کلمه برای شما مینویسم و امکان آن میرود که روزی من هم از میان شما بروم و به آنان که رفته اند به پیوندم.
پدر بزرگوارم برادرانم و خواهرانم این گفته امام امت است که میفرماید: مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد من فقط به خاطر شما خانواده خودم به جبهه نمیروم بخاطر آوارگان جنگ تحمیلی ، بخاطر مسلمانان عراق و آوارگان فلسطینی و لبنانی واضحتر بگویم به خاطر خدا و اسلام و میهن و آبرو و حیثیت خودمان ، و تازه چرا نروم به آنجا که شهادتگاه عاشقان الله است من به قدری گناه دارم که روی دوشم سنگینی میکند من هم اکنون که لباس رزمی به تن دارم رسالتی نیز بدوش خویش دارم ، من دیگر انس دنیا برایم بسیار تنگ شده است من حتما شهید میشوم .
و وصی من همه بندگان خدایند ، وصی من توده های محرومند ، وصی من برادران رشید و دلاوران مسلمان و پدران گرامی و مادران صبورند که فاطمه را نیکو شناخته ، و وصی من خواهرانی هستند که حجاب خود را حفظ میکنند و هم زینب گونه میرزمند .
ای همسفرانم از کجا برایتان بگویم و چگونه بیان کنم که نوزده سال زندگیم را ، من از راههای بسیار گذر کردم صدای رسای محمدی به پهنای جهان را و همه نسلها را در 19 سال رنج و تحمل درک کردم من لا اله الا الله را شنیدم من محمد رسول الله را ایمان آورده ام و با علی ولی خدا زندگی کرده ام ، آه ای خدای بزرگ تو محمد و علی دادی و من پذیرفتم . و اگر روزی شهادت را به سویم فرستادی به جان و دل می پذیرم.
خدایا تو خمینی عزیزی فرستادی که قدمش برای توست و راهش راه تو و حرفش برای تو و زندگیش برای تو و ما دوستش داریم بخاطر تو و برای اینکه الگویی است نمونه در راه تو و برای سعادت ما.
ای خدای بزرگ تو دوست این پیر عارف الهی را تا قیام امام زمان نگهدار باش یارب اگر هوس عاشورا را داریم و گذشت از خویش این درسی است که او به ما داده یا رب تو نیز وصی منی اما راضی ام به رضای تو و صلاح خود دانی.
من از تو میخواهم ای پدر بزرگوار اگر من یک روزی شهادت نصیبم شد ناراحتی به خود راه نده که دشمنان را شاد کنی و عاجزانه از برادرانم میخواهم که سنگرم را خالی نگذارند و در هر جا که هستید دشمن داخلی و خارجی را بکوبند و از خواهرانم میخواهم که با حفظ حجاب خود سنگر حجاب را سالم نگهدارند و اگر من شهید شدم زینب وار وارد عمل شوند. من این چند سطر را در مرخصی اسفند ماه 1360 نوشتم و اگر موفق شدم که وصیتنامه بنویسم وصیت نامه من همین است که نوشتم.
با آرزوی طول عمر برای رهبر کبیر انقلاب و به امید پیروزی برادران رزمنده غرب و جنوب کشور. خدا یار و یاورتان باد.
والسلام
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است
نی که در پیری هر گبری شود پرهیزگار
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا