شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید
شهید خوشه کار-غلامعلی(1364/11/21)

شهید غلامعلی خوشه کار

نام پدر: داود

تاریخ تولد: 10-6-1342 شمسی

محل تولد: البرز - ساوجبلاغ 

تاریخ شهادت:21-11-1364 شمسی

محل شهادت : جزیره ام الرصاص

عملیات :  والفجر8

رجعت پیکر مطهر : 15-4-1376 شمسی

گلزار شهدا : اغلان تپه 

البرز - ساوجبلاغ

برادر ایشان سلیمان هم به فیض شهادت نائل آمده اند

 

دهم شهریور 1342، در روستای اوغلان تپه از توابع شهرستان ساوجبلاغ به دنیا آمد. پدرش داود، شیشه بر بود و مادرش نازبانو نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. او نیز شیشه بر بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. و در بیست و یکم بهمن 1364،به همراه برادرش سلیمان  در فاو عراق (ام الرصاص) به شهادت رسیدند

 پیکر مطهرشان  مدت ها در منطقه برجا ماند و پانزدهم تیر 1376، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهشان به خاک سپرده شدند. 

 

نویسنده :رشیدی

نوید شاهد البرز : شهید غلامعلی خوشه کار ، از جمله آن کبوتران عاشقی بود که بیتاب وصال معشوق بود . توان بالهایش از جنس دعا ونیایش بود . شهید غلامعلی خوشه کار ، فرهنگ شهادت را به خوبی ، درک کرده بود . انسانیت سر لوحه زندگیش بود .وی به برادرانش سفارش کرد که اسلحه به زمین افتاده اش را بردارند ، همچون خود که اسلحه برادرش " سلیمان خوشه کار" را برداشته بود.

 

شهید غلامعلی خوشه کار در سال هزار و سیصد و چهل و دو در روستای اوغلان تپه از توابع شهرستان ساوجبلاغ ، دیده به جهان گشود. دوران دبستان و راهنمایی را در این روستا به پایان رساند سه سال بعد از تولد غلامعلی کودکی دیگر در این خانواده متولد شد که هر دو ، غلامعلی و سلیمان به فاصله یک ماه آسمانی شدند. این دو کودک، در سال 1361 پدر گرامیشان را از دست دادند و غلامعلی به کار کشاورزی و شیشه بری مشغول شد و دوران سربازی خود را در نیروی هوایی گذراند ، همیشه عاشق جبهه بود. به دلیل اینکه با نیروی هوائی نتوانست به منطقه اعزام شود ، بعد از تمام کردن سربازی در سال 1363 از طریق سپاه، عازم جبهه شد. پس از برگشت از جبهه ، دوباره مشغول کار شد، ولی دیگر غلامعلی نمی توانست در جایی غیر از جبهه بماند. مگر می شد که یارانش در جبهه باشند و او در شهر بماند و زندگی عادی داشته باشد . دوباره عازم جبهه شد و در عملیات بدر و خیبر شرکت داشت و بعد از اینکه برگشت ، دیگر آن غلامعلی همیشگی نبود. کبوتر جلدی شده بود که هرجایی رهایش می کردی ، مقصدش جبهه بود، سرانجام در عملیات والفجر هشت ، بیست و یکم اسفند 1364 به شهادت رسید و پیکر مطهرش در جزیره ام الرصاص در منطقه عملیاتی که به صورت ایزائی انجام شده بود ، جا ماند، او در این عملیات ، غواص آرپی جی زن بود که از سوی سپاه اعزام شده بود.

 

شهید در وصیت نامه اش چنین می نویسد: تا آخرین قطره خون ناقابلم را در راه اسلام عزیز ، نثار خواهم کرد...

 

"بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان "

"مپندارید ؛ آنان که در راه خدا کشته می شوند ، مرده اند . بلکه زندگانی هستند که نزد خدایشان روزی می خورند ."

به سپاس و ستایش خداوند ، لب می گشایم . از پروردگار بزرگ که پایان زندگی مرا به دلخواه خود، امضاء کردی . سلام و درود بر منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) که به زودی خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و پرچم عدالت گستر " لا اله الا الله " را در جهان به اهتزاز در خواهد آورد و ظلم و بیدادگری را از پیش خواهد برد و با سلام و درود بر روان پاک شهداء از صدر اسلام تا کنون و با سلام و درود بر امام امت، خمینی بت شکن زمان، با سلام بر مادرم و برادرانم و خواهرانم ، من به جبهه آمده ام ، برای دفاع از اسلام و قرآن نه برای خاک چون خاک یک روزی مرا خواهد بلعید نه برای مال دنیا چون موقع رفتن ، دست خالی از مال دنیا می روم ، فقط به خاطر رضای خداوند سبحان تا آخرین قطره خون ناقابلم را در راه اسلام عزیز ، نثار خواهم کرد.

من با تمام توان و نیرو با دشمنان اسلام و قرآن خواهم جنگید تا به آروزی خود برسم. انشاء الله و یا خیر الناصرین و صلی الله علی خیر خلفه محمد و اله الطاهرین برحتمک یا الرحم الراحمین .

مادر جان : هروقت خواستید برای من گریه کنید، برای مظلومیت حسین (ع) گریه کنید چون خون زنده او به اسلام نیرو بخشید و این خونی که از پیکر آن فرزندان مظلومش فواره می زند و این کربلاهاست که این بار در مصاف با شیطان بزرگ که در مقابل یزید حرمله و پسر زیاد لعن الله که همگی در چهره آمریکای پلید ، جمع شدن من با تمام توان و نیرو و با ایمان وعلاقه با دشمن اسلام و بشریت خواهم جنگید . تا به آرزوی خود یعنی شهادت برسم . یاس و ناامیدی به خودتان راه ندهید و خدا را شکر کنید که همچین فرزندی ، تربیت کردی و در راه خدا فرستادی . خداوند ؛ اگر شهادت رانصیب من کردی ، فقط به خاطر رضای خودت باشدو مرا در صف شهدای اسلام و از بندگان مخلص خودت قرار دهی .

بلکه شهادت از آن دوستان خاص خداست . شهادت ؛ مقامی است که حضرت علی (ع) آرزویش را داشت . اگر توفیق شهادت یافتم از همگی شما می خواهم ، مرا حلال کنید ، شهادت با جنگیدن در راه الله نصیب می شود . شهادت یک قصد نیست ؛ بلکه یک افتخار و حقیقت است، شعار نیست بلکه شعر است که از عقل انسان والا ، سرچشمه می گیرد. شهادت باختن نیست بلکه پیروزی است . مرگ تحمیلی نیست ؛ بلکه انتخاب آزاد است .

من از خواهرانم می خواهم ، مرا حلال کنند مثل زینب گونه رفتار کنند و از برادرانم می خواهم اسلحه به زمین افتاده ام را بردارند و به سینه ها بفشارند و آن گلوله های سربی اش را بر دل دشمنان اسلام فرود آورند و نگذارید ، منافقین به هدف های شوم خود برسند. به امید پیروزی رزمندگان اسلام و باز شدن راه کربلای حسینی از شما می خواهم، اگر کشته شدم ، این دو بیت شعر را سر مزارم بنویسید.

آنکس که ترا شناخت ، جان را چه کند

فرزند و عیال و خان و مان را چه کند

دیوانه کنی ، هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو، هر دو جهان را چه کند

 

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

 

 

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

..........ارسال فیلم و عکس با شماره 09213166281 بله و ایتا

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."


آخرین نظرات