شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید
شهید آقاحسینی-رضا

شهید رضا آقاحسینی

نام پدر: اسدالله

تاریخ تولد: 8-6-1340 شمسی

محل تولد: تهران 

تاریخ شهادت : 4-2-1361 شمسی

محل شهادت : مریوان

گلزار شهدا: جاویدالاثر

"صدایش را هر شب در خواب می‌شنوم؛ همان صدای آشنا که می‌گوید زنده است. اما چرا پس از چهل سال، خاکریزهای مریوان هنوز پسرم را برنگردانده‌اند؟ این روایت مادری است که هنوز چشم به راه است، همان‌گونه که رضا چشم به راه یاری امام زمان(عج) بود..."

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «رضا آقاحسینی» سوم شهریور ،1340 درشهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش اسدالله، راننده بود و مادرش فاطمه (فوت1343) نام داشــت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کابینت‌ساز بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. چهارم اردیبهشت 1361، در مریوان توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. 


شهید

روایت مادرانه از یک زندگی کوتاه، اما پُربار

رضا در سال ۱۳۴۰ در تهران متولد شد. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و سپس به کار کابینت‌سازی مشغول شد. روزگار می‌گذشت تا اینکه زمان سربازی فرا رسید. با عشق و علاقه ثبت‌نام کرد و پس از گذراندن دوره آموزشی، به منطقه کردستان و مریوان اعزام شد.

حماسه‌سازی در سنگر دفاع

در طول چند ماه حضور در جبهه، رضا حماسه‌ها آفرید. هم‌رزمانش از شجاعت و ایمان راسخ او سخن‌ها می‌گویند. تا اینکه در چهارم اردیبهشت ۱۳۶۱، در یکی از عملیات‌ها در مریوان، مفقودالاثر شد. از آن روز تاکنون، هیچ خبری از او به خانواده نرسیده است.

خاطره‌ای تلخ از آخرین عملیات

یکی از دوستانش تعریف می‌کند:

«چند بار به خاک عراق یورش بردیم. در آخرین عملیات، عراقی‌ها کمین کرده بودند. به محض ورود ما، آتش توپ‌هایشان را باز کردند. آنهایی که نزدیک مرز بودند توانستند برگردند، اما بقیه... رضا زخمی شده بود. صدایش می‌آمد که امام زمان (عج) را صدا می‌زد. صبح که شد، جنازه‌اش را کنار خاکریز پیدا کردیم، اما نتوانستیم آن را برگردانیم...»

خواب‌های راستین مادر

مادرش با چشمانی اشک‌بار می‌گوید:

«هر وقت در خوابم را می‌زند، می‌گوید: "مادر، من زنده‌ام. ناراحت نباش. " همیشه می‌گفت: "برایم دعا کن تا خدا مرا پیش خودش ببرد. " چقدر بی‌پیرایه بود؛ می‌گفت: "دوستانم شهید شده‌اند، من لیاقت ندارم... "»

بلاتکلیفی که همچنان ادامه دارد

خانواده پس از سال‌ها هنوز در بلاتکلیفی به سر می‌برند. نه اثری از پیکر رضا، نه خبری. مادرش می‌گوید: «ما هنوز چشم‌به‌راهیم؛ شاید روزی بازگردد...»

پایان سخن

این روایت، تنها یکی از صد‌ها داستان مادران شهیدان مفقودالاثر است؛ زنانی که سال‌هاست در انتظار نشسته‌اند، اما امیدشان را از دست نداده‌اند. یاد رضا و همه شهیدان مفقودالاثر گرامی باد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

..........ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."


آخرین نظرات