شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

شهید اسکندری-پرویز

شهید پرویز اسکندری

نام پدر: علی حسین

تاریخ تولد: 16-6-1343 شمسی

محل تولد: البرز - کرج

تاریخ شهادت : 5-11-1365 شمسی

محل شهادت : پاسگاه زید 

گلزار شهدا: کلاک بالا 

البرز - کرج

 

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری فارس استان البرز، شهید پرویز اسکندری 16 شهریورماه، در کلاک کرج متولد شد و دوران ابتدایی را با کسب نمرات بالا سپری کرد.

او از 12 سالگی در انجام واجبات دینی مانند نماز و روزه کوتاهی نمی‌کرد و در درس‌های مدرسه به خواهر نیز کمک می‌کرد.

در دوران نوجوانی به فعالیت در بسیج پرداخت و در کارهای عام‌المنفعه شرکت داشت و همچنین در برپایی مراسم مذهبی به‌خصوص میلاد امام زمان (عج) بسیار تلاش می‌کرد.

تربیت صحیح وی در دامان پاک مادر باعث شد تا علاوه بر فعالیت‌های مذهبی، به مداحی نیز بپردازد و همچنین از صفات بارز او می‌توان صبر، بردباری، معرفت و خلوص نیت را نام برد.

شجاعت بی‌نظیر این جوان انقلابی موجب شد تا در زمان تظاهرات و حکومت‌نظامی، مقابل ماشین‌های بزرگ ارتش، سربازان و فرماندهان آن‌ها بایستد و بر علیه رژیم پهلوی شعار سر دهد و مبارزات این جوان انقلابی در آن زمان، زبانزد همگان بود.

بعد از انقلاب به تحصیل ادامه داد و قبل از ورود به دانشگاه، زمانی که جنگ تحمیلی آغازشده بود، او نیز مانند دیگر رزمندگان میهن، به نبرد با دشمن پرداخت.

با ورود به دانشگاه به ادامه تحصیل پرداخت و زمانی که برای تعطیلات به کرج آمد، مجدد به جبهه رفت و برای پاسداری از میهن اسلامی و با نیت نبرد با دشمن بعثی به میدان جنگ رفت.

دانشجوی سال دوم کاردانی بود و زمانی که برای کارشناسی آماده می‌شد، بازهم نتوانست تجاوز دشمن به خاک ایران را تحمل کند و برای اعزام به جبهه ثبت‌نام کرد و در تاریخ 25 دی‌ماه 65 از سپاه کرج اعزام شد.

هم‌زمان با اعزام او از سپاه، کارکنان شرکت چیت سازی که در دوره قبل هم‌رزم پرویز بودند و قرائت قرآن را بلد نبودند، قرار شد اگر سالم بازگشتند، در کارخانه به آن‌ها قرآن بیاموزد اما هیچ‌وقت بازنگشت.

شهید پرویز اسکندری روز پنجم بهمن‌ماه 1365 و در عملیات کربلای پنج براثر اصابت گلوله خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل شد.

او در قسمتی از وصیت‌نامه خود نوشته است: شکر خدا که پدر و مادرم را از مؤمنین قرار داد و به من آموختند که راضی به رضای خدا باشم و اسلام و قرآن را بر جان خویش افضل بدانم.

ای مادر، به وجودت افتخار می‌کنم و در آخرت نیز سربلند خواهم بود زیرا گرسنگی مرا با اشکی که در مجالس سوگواری اهل‌بیت (ع) از دیدگانت جاری بود، برطرف کردی.

توای پدر که معلم قرآن و اخلاق فرزندان خود در محیط خانواده و بیرون از خانه بودی و به موعظه می‌پردازی، ان‌شاءالله که خداوند از شما نیز راضی باشد.

اطمینان دارم خداوند به‌پاس زحمات فراوان، اجر عظیمی برای شما در نظر می‌گیرد و تو ای مادرم اگر موجب رنجش خاطرت شده‌ام، مرا ببخش تا خداوند نیز مرا ببخشد.

 

 

کتاب« انگشتر بی‌نگین» به قلم «اکرم گلبان» و ویراستاری «حمید شاهپوری» به رشته تحریر در آمده است. موضوع این کتاب روایتی داستانی است از زتدگی شهید پرویز اسکندری» که در سیزده فصل و 145 صفحه تدوین شده است. شروع داستان با مبارزات انقلابی شهید آعاز می شود و شهادت او در دوران دفاع مقدس ادامه می‌یابد.

 
«انگشتر بی‌نگین» روایتی از زندگی شهید «پرویز اسکندری»

 

شهید پرویز اسکندری، شانزدهم شهریور 1343 در کلاک کرج متولد شد. او علاوه بر فعالیت‌های انقلابی، از سن هجده‌سالگی سه بار در جبهه حضور پیدا کرد و سرانجام در سومین اعزام در عملیات کربلای 5 در روز پنجم بهمن 1365 براثر اصابت ترکش گلوله خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهید پرویز اسکندری در کنار رزمندگی در جبهه، به‌صورت افتخاری به مداحی و نوحه‌خوانی می‌پرداخت.

این کتاب به همت ستاد کنگره شهدای استان البرز توسط انتشارات شاهدان البرز تدوین و از طرف انتشارات سوره مهر در قطع رقعی منتشر شده است. کتاب «انگشتر بی نگین» در چاپ دوم با شمارگان 1000جلد در سال 1398 روانه بازار کتاب شده است.
 
آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده‌ای از متن این کتاب است.
 
«... در کمپوت گیلاس رو با سرنیزه باز کرد و به دست رضا داد: خاک این جبهه ها چقدر مقدسه، من تو این هفته ای که اینجا بودم فقط معجزه دیدم، مگه میشه آدم تا این جا بیاد و امداد غیبی نبینه.» رضا کمی خودش را جابجا کرد. در حالی که داشت کمپوت را سر می کشید. به دیوار سنگ تکیه داد: تعریف کن ببینم مثلاً چی دیدی؟» خیلی چیزا، مثلاً از بغل گوشت، تیر رد می‌شه، ولی بهت نمی‌خوره یا اینکه خمپاره تو چند قدمیت منفجر می‌شه، ولی برات اتفاقی نمی‌افته. همیشه میگه خوش به حال کسی که تو این را سرش را فدا کنه... می‌دونی توجه به کسی که سرش را از دست می‌دهیم یعنی چی؟ یعنی چی.... »

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

آخرین نظرات