شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

شهید یادگاری-مرتضی
شهید مرتضی یادگاری
نام پدر: علی
نام مادر:محبوبه
شغل:دانش آموز اول متوسطه
تاریخ تولد: 1-11-1344 شمسی
محل تولد: البرز - کرج
بسیجی
سن:16سال
تاریخ شهادت : 14-6-1360 شمسی
محل شهادت:گیلانغرب
گلزارشهدا:قاضی جهان-آذرشهر 
گلزار شهدا:امامزاده محمد (مزار یادبود)
البرز - کرج
 
 
 
شهید مرتضی یادگاری در سال 1345 در شهرستان کرج دیده به جهان گشود وی چهارمین فرزند خانواده بود که در خانواده ای مذهبی رشد نمود وبا پشت سرگذاشتن دوران کودکی وارد مرحله تحصیل گردید و دوره تحصیل خودرا درشهرکرج اغاز وبا موفقیت این مراحل را پشت سرمی گذاشت .
او با وجود سن بسیار کم فعالیت شدیدی در قبل از انقلاب وبعداز انقلاب داشت وی همچنین در ورزش فعالیت می کرد ودر رشته کشتی مقامهای زیادی را کسب نمود (مقام اول) ایشان از نظر اخلاقی بسیارصبور و در احترام به بزرگترها و پدر و مادر و برادران بزرگترش زبانزد دوست و فامیل بود پس ازانقلاب بجهت جلوگیری از فعالیت ضدانقلابیون گروهکی در دبیرستان هسته مرکزی فعالیت علیه گروهکها را سامان داد و انجمن اسلامی دبیرستان دهخدا را بنیانگذاری نمود .
در سن 15 سالگی پس از یک دوره اموزش کوتاه مدت وفشرده به جبهه اعزام و روز سوم با ترکش خمپاره از ناحیه سر مجروح وپس از انتقال به بیمارستانهای صحرائی ، طالقانی وبیمارستان حضرت سجاد (ع) در تهران پس از شش روز در حالت بیهوشی به شهادت رسید.
و به جهت عدم اطلاع والدین جنازه به پزشکی قانونی تهران منتقل و پس از دو روز بعد اشتباها توسط خانواده شهید دیگری به تبریز منتقل و در یکی از روستاهای اذرشهر بنام قاضی جهان به خاک سپرده می شود و پس ازدو ماه پیگیری و اطلاع خانواده از جریان با وجود موافقت حاکم شرع و بنیاد شهید با اصرار خانواده شهید که جنازه را به تبریز برده بودند جنازه در همان محل مانده و به کرج منتقل نشد و مزاری بعنوان یادبود در امامزاده محمد کرج در کنار برادر شهید بزرگترش مهدی یادگاری احداث گردید.
 
 
«حمید پارسا» رزمنده و پیشکسوت دفاع مقدس در گفت‌وگو با دفاع‌پرس در کرج در خصوص خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس اظهار داشت: خرداد سال 1360 مرتضی یادگاری در دوره آموزشی جبهه شرکت کرد. اوایل شهریور همان سال با گروه اعزامی از کرج به جبهه‌های گیلانغرب، محور آوزین، تپه کرجی‌ها اعزام شد و اواخر شهریور، با اصابت ترکش به سر بیهوش و به بیمارستان کرمانشاه منتقل و جراحی شد و به کما رفت و دو هفته در کما بود تا به شهادت رسید.

وی ادامه داد: کسی نمی‌داند چگونه اما در مسیر اعزام از بیمارستان کرمانشاه به بیمارستان تهران مدارک و کارت شناسایی و آدرس‌هایی که همراه وی بود گم شد. خانواده شهید یادگاری وقتی دیدند دوره اعزام به پایان رسیده اما خبری از پسرشان نیست، به تکاپو افتادند. دوستان مرتضی گفتند که مرتضی زخمی و به عقب منتقل شده اما خبر بیشتری از او ندارند.

این پیشکسوت دفاع مقدس بیان کرد: خانواده مرتضی شش ماه در پی ردی از جگر گوشه خود بودند؛ از اورژانس عقبه جبهه گیلانغرب گرفته تا اسلام‌آباد غرب، کرمانشاه، همدان، قزوین، تهران و شهرهای اطراف، بیمارستان‌ها، سردخانه‌ها تا بیمارستانی که در تهران بستری شده و به کما رفته بود.

به گفته پارسا، عکسی را به خانواده شهید نشان دادند و آن‌ها فرزند خود را شناسایی کردند و به معراج شهدا رفتند و در آنجا مشخص شد چون آن زمان مرتضی مجهول‌الهویه و شهیدی از روستاهای اطراف آذرشهر تبریز مفقودالاثر بوده مرتضی به اشتباه به همان روستا فرستاده و در محل تشییع می‌شود اما چون مادر جوان مفقودالاثر بیماری سختی داشته و پدر نابینا بوده اجازه نمی‌دهند کسی پیکر شهید را ببیند.

وی اذعان داشت: برادر شهید مفقودالاثر آذرشهری می‌گوید که وقتی پیکر را درون قبر گذاشتم و روی آن را باز کردم دیدم این پیکر برادر من نیست اما لحظه‌ای به پدر نابینا و مادر بیمارم فکر کردم و دیدم مادرم دل‌خوش است که فرزندش آمده و مفقودالاثر نیست و اگر حقیقت را متوجه شود از دست می‌رود.

این رزمنده دفاع مقدس عنوان کرد: این افکار مرور شده در ذهنم باعث شد تا من چیزی را بیان نکنم. سنگ لحد را گذاشتم و بدین گونه مرتضی در غربت دفن شد. پس از 6 ماه تلاش و جستجو، خانواده آقا مرتضی به روستایی رسیدند که پسرشان در آن دفن شده بود. قبل از ورود به روستا به دیدار فرمانده سپاه آن منطقه رفتند.

پارسا ادامه داد: برادر آن شهید مفقودالاثر که سرباز نیز بود پس از این ماجرا، جریان را به فرمانده سپاه منطقه گفته بود. وقتی خانواده مرتضی به آن روستا رسیدند و نزد فرمانده سپاه رفتند از برادر شهید مفقودالاثر خواستند تا با پدر و مادر مرتضی روبرو شود.

وی مطرح کرد: برادر شهید عنوان می‌کند که در آن لحظه با خود فکر کردم هیچ چیز بهتر از حقیقت نیست و به پدر و مادر مرتضی می‌گوید که آقا مرتضی اینجا میهمان ماست اما اگر مادر من واقعیت را بفهمد از غصه دق می‌کند، کمکم کنید، اجازه دهید این پدر و مادر دل‌خوش باشند که فرزندشان برگشته است.

این پیشکسوت دفاع مقدس با چشمانی اشکبار در وصف ایثار این خانواده اذعان داشت: 40 سال پدر و مادر مرتضی هر سال یک‌بار، آن هم در سالروز شهادت مرتضی به روستای آذرشهر تبریز می‌روند و بر مزار فرزند خود حاضر می‌شوند و برای او عزاداری می‌کنند.

پارسا توضیح داد: این در حالی است که پدر و مادر آن شهید مفقودالاثر فکر می‌کنند فرزند خانواده‌ای که بر سر مزار فرزندشان حاضر می‌شود همرزم پسرشان بوده و مفقود شده است و این پدر و مادر به یاد فرزند خود بر سر مزار جوان آن‌ها حاضر می‌شوند.

وی بیان داشت: پس از ماجرای پیدا شدن محل دفن آقا مرتضی، مهدی جوان دوم حاج آقا یادگاری راهی جبهه شد و این کشتی‌گیر صاحب مقام کرجی در تاریخ 15 اردیبهشت در عملیات الی بیت المقدس، به شهادت رسید و پیکرش به خانواده تحویل داده شد. به‌راستی‌که مقاومت یعنی همین.

«حمید پارسا» رزمنده و پیشکسوت دفاع مقدس در گفت‌وگو با دفاع‌پرس در کرج در خصوص خاطره‌ای از دوران دفاع مقدس اظهار داشت: خرداد سال 1360 مرتضی یادگاری در دوره آموزشی جبهه شرکت کرد. اوایل شهریور همان سال با گروه اعزامی از کرج به جبهه‌های گیلانغرب، محور آوزین، تپه کرجی‌ها اعزام شد و اواخر شهریور، با اصابت ترکش به سر بیهوش و به بیمارستان کرمانشاه منتقل و جراحی شد و به کما رفت و دو هفته در کما بود تا به شهادت رسید.

وی ادامه داد: کسی نمی‌داند چگونه اما در مسیر اعزام از بیمارستان کرمانشاه به بیمارستان تهران مدارک و کارت شناسایی و آدرس‌هایی که همراه وی بود گم شد. خانواده شهید یادگاری وقتی دیدند دوره اعزام به پایان رسیده اما خبری از پسرشان نیست، به تکاپو افتادند. دوستان مرتضی گفتند که مرتضی زخمی و به عقب منتقل شده اما خبر بیشتری از او ندارند.

این پیشکسوت دفاع مقدس بیان کرد: خانواده مرتضی شش ماه در پی ردی از جگر گوشه خود بودند؛ از اورژانس عقبه جبهه گیلانغرب گرفته تا اسلام‌آباد غرب، کرمانشاه، همدان، قزوین، تهران و شهرهای اطراف، بیمارستان‌ها، سردخانه‌ها تا بیمارستانی که در تهران بستری شده و به کما رفته بود.

به گفته پارسا، عکسی را به خانواده شهید نشان دادند و آن‌ها فرزند خود را شناسایی کردند و به معراج شهدا رفتند و در آنجا مشخص شد چون آن زمان مرتضی مجهول‌الهویه و شهیدی از روستاهای اطراف آذرشهر تبریز مفقودالاثر بوده مرتضی به اشتباه به همان روستا فرستاده و در محل تشییع می‌شود اما چون مادر جوان مفقودالاثر بیماری سختی داشته و پدر نابینا بوده اجازه نمی‌دهند کسی پیکر شهید را ببیند.

وی اذعان داشت: برادر شهید مفقودالاثر آذرشهری می‌گوید که وقتی پیکر را درون قبر گذاشتم و روی آن را باز کردم دیدم این پیکر برادر من نیست اما لحظه‌ای به پدر نابینا و مادر بیمارم فکر کردم و دیدم مادرم دل‌خوش است که فرزندش آمده و مفقودالاثر نیست و اگر حقیقت را متوجه شود از دست می‌رود.

این رزمنده دفاع مقدس عنوان کرد: این افکار مرور شده در ذهنم باعث شد تا من چیزی را بیان نکنم. سنگ لحد را گذاشتم و بدین گونه مرتضی در غربت دفن شد. پس از 6 ماه تلاش و جستجو، خانواده آقا مرتضی به روستایی رسیدند که پسرشان در آن دفن شده بود. قبل از ورود به روستا به دیدار فرمانده سپاه آن منطقه رفتند.

پارسا ادامه داد: برادر آن شهید مفقودالاثر که سرباز نیز بود پس از این ماجرا، جریان را به فرمانده سپاه منطقه گفته بود. وقتی خانواده مرتضی به آن روستا رسیدند و نزد فرمانده سپاه رفتند از برادر شهید مفقودالاثر خواستند تا با پدر و مادر مرتضی روبرو شود.

وی مطرح کرد: برادر شهید عنوان می‌کند که در آن لحظه با خود فکر کردم هیچ چیز بهتر از حقیقت نیست و به پدر و مادر مرتضی می‌گوید که آقا مرتضی اینجا میهمان ماست اما اگر مادر من واقعیت را بفهمد از غصه دق می‌کند، کمکم کنید، اجازه دهید این پدر و مادر دل‌خوش باشند که فرزندشان برگشته است.

این پیشکسوت دفاع مقدس با چشمانی اشکبار در وصف ایثار این خانواده اذعان داشت: 40 سال پدر و مادر مرتضی هر سال یک‌بار، آن هم در سالروز شهادت مرتضی به روستای آذرشهر تبریز می‌روند و بر مزار فرزند خود حاضر می‌شوند و برای او عزاداری می‌کنند.

پارسا توضیح داد: این در حالی است که پدر و مادر آن شهید مفقودالاثر فکر می‌کنند فرزند خانواده‌ای که بر سر مزار فرزندشان حاضر می‌شود همرزم پسرشان بوده و مفقود شده است و این پدر و مادر به یاد فرزند خود بر سر مزار جوان آن‌ها حاضر می‌شوند.

وی بیان داشت: پس از ماجرای پیدا شدن محل دفن آقا مرتضی، مهدی جوان دوم حاج آقا یادگاری راهی جبهه شد و این کشتی‌گیر صاحب مقام کرجی در تاریخ 15 اردیبهشت در عملیات الی بیت المقدس، به شهادت رسید و پیکرش به خانواده تحویل داده شد. به‌راستی‌که مقاومت یعنی همین.

 

 

 

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

آخرین نظرات