شهید علی افتخاری
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 29-12-1352 شمسی
محل تولد: قزوین - آوج
تاریخ شهادت : 21-12-1372 شمسی
محل شهادت : مهاباد
گلزار شهدا: بی بی سکینه
تهران - شهریار - صفادشت
نویدشاهد البرز:
شهید گرانقدر «علی افتخاری» فرزند «محمد» در شهر قزوین در بیست و نهم اسفند ماه سال 1352، چشم به جهان گشود. وی در دوران مقدس سربازی در کسوت سربازی دلاور به حفظ و حراست از کشور خود پرداخت و در سانحه ای بر اثر تیری که به سرش خورد در تاریخ بیست و یکم اسفند ماه 1372، در منطقه مهاباد به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر پاکش در گلزار شهدای بی بی سکینه در دامن خاک آرمیده است.
از شهید گرانقدر « علی افتخاری» دلنوشته ای زیبا وو خواندنی در دست است که در میلاد امام حسین (ع) نگاشته است و در ادامه مطلب می خوانیم.
تاریخ ششم بهمن 1371، مصادف با ولادت امام حسین (ع) سوم شعبان در اردوگاه آموزشی آباده.
امروز صبح وقتی چشم گشودم و سپیدار صبح سفید را مشاهده کردم منتظر طلوع خورشید چشم به دور دست افق نهادم در سجدگاه با لباسی یک رنگ پاسداری به یادسردار شهیدان امام حسین (ع)که انقلاب سرخ را آفرید افتادم. آری امروز تولد این حافظ بزرگ اسلام فرزند زهرای اطهر است.
به هر سو که دیده می گردد انفجار شکوفای و شور جشن شادی از سالروز تولد این همیشه زنده حکایت میکند. سرود ملی در زیر پرچم پر افتخار رشادتها خوانده می شود که باد رنگ ها سرخ و سفید و سبزش را در هم گره می زند که سرخویش در ذهن سبز سپید آن دست به تولدی دیگر می زند تا اسلام را ظهور و جانی تازه دهد.
آری این قافله سالار شهیدان و گلگون کفنان سوار بر ذوالجناح که همچنان در دل تاریخ می تازند و پیام خود را به گوش همگان می رساند و امروز نیز دل من را مانند کبوتری بی آشیان کرده که قلبم را برای گلهای سرخ شقایق مکتب عشق از سامان هشت سال دفاع مقدس تا دشت نینوا و روز عاشورا می تپاند.
خوش به حال آنها که شهد شیرین شهادت را نوشیدن و به لقاا... رسیدند. روز همچنان سپری می شود و غبطه من تمامی ندارد و روز بزرگ سوم شعبان از افتخار به خود می بالم که روز تولد یکی از پنج تن آل عبا، ستاره درخشان عالم بشریت اباعبدالله الحسین به خود دارد و همه عالم را متوجه خود کرده است. کارهای روزمره از پا کوباندن تا غذا خوردن همگی بی معنی می نماید زیرا کارها کارهای هر روزی است ولی آن روز سر چیزی معنی پیدا کرده است. مثلاٌ آب، مثلاٌ لباس مقدس که بر تن من است، مثلاٌ رنگ سرخ، مثلاٌ بوسه، همچنین عطش من. ماتمکده قلبم همراه با بغض گلو در زندان قفس دنیوی حصاری را ساخته که بعد فکری مرا نیز نمی تواند در دفتر حقیر خاطراتم بگنجاند.
ولی دعاهای مکرر شبانگاهی و صبحگاهی خود را انقدر بلند خواهم کرد تا قابوس نامه سرخ شهادت را دریابم. تا از روز تولد به شهادت حسین هزار بار خون گریه کنم و فلسفه شهادتش را درک کنم.
فلک گشت و روزی را به شب رساند و دفتری را بست ولی اما در پی این شبها صبحی است. ای خدا شب تاریک دل ما را کی صبح خواهی کرد. تا پرنده آرزوی من در هفت وادی غرغاص به فراز قله های عشق شهادت به پرواز در بیاوری
علی افتخاری ششم شهریور 1371، ( پادگان ) قرارگاه آموزشی آباده
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا