شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

شهید جلالی طرقی-حسن

شهید حسن جلالی طرقی

نام پدر: غلامحسین(بمان علی)

تاریخ تولد: 1-1-1342 شمسی

محل تولد: اصفهان - نطنز 

تاریخ شهادت : 10-2-1361 شمسی

محل شهادت : شلمچه

عملیات : بیت المقدس

گلزار شهدا:بهشت زهرا سلام الله علیها

 قطعه:26 ردیف:35مکرر شماره مزار:37 

تهران



 «شهید حسن جلالی طرقی» در تیرماه 1342 در نطنز کاشان به دنیا آمد. تا سنین 2 سالگی را در دامان خانواده گذراند و بعد با آنان به تهران هجرت کردند و در محلی معروف به گودعربها ساکن شدند. او دروس ابتدایی را در مدرسه مهام جنوب شهر تهران خواند. وقتی که از مدرسه می‌آمد به سر کار می‌رفت. او بر همین روال تا دوران راهنمایی ادامه داد.

شهید حسن علاقه زیادی به نماز و قرآن داشت. وقتی که سر ظهر می‌شد به مسجد می‌رفت تا برای کسانی که نماز جماعت می‌خواندند تکبیر بگوید و بعد از آن نمازش را می‌خواند و به خانه می‌آمد. شب‌های جمعه در هیأت محل شرکت می‌کرد. تا بتواند قرآن یاد بگیرد و عزاداری کند. دوران آخر تحصیل او همراه با انقلاب اسلامی بود. وقتی به مدرسه می‌رفت پا به پای بچه‌های مدرسه تظاهرات و راهپیمایی می‌کرد. گاهی آنان را به راهپیمایی و تظاهرات بر ضدرژیم دعوت می‌کرد و بعد از آنجا به خیابان‌ها و دانشگاه یا محله‌ای دیگر می‌رفت.
یکی از روزها وقتی در تظاهرات شرکت می‌کند توسط پلیس دستگیر می‌شود و بعد از 24 ساعت بازداشت، آزاد می‌شود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همگام با مردم مسلمان با منافقین و مخالفین انقلاب و گروه‌های دیگر مخالفت می‌کرد. گاهی با آنان بحث و گاهی درگیر می‌شد.

همین‌طور ادامه داشت تا اینکه جنگ تحمیلی آمریکا به‌دست عراق شروع شد. او همراه بچه‌های محل به مسجد می‌رفت و شب‌ها سر چهارراه‌ها پاسداری می‌داد. بعد از شش ماه پاسداری در شهر داوطلب برای اعزام به جبهه‌ها شد

 طولی نکشید که به بوکان اعزام شد تا جلو مخالفان انقلاب و گروه‌های آمریکایی بایستد. بعد از چند ماه در بوکان به تهران آمد و اعزام به جنوب کشور شد.
در همین هنگام بود که حمله بیت‌المقدس شروع شد و او در تاریخ دهم اردیبهشت 1361، به آرزوی خود رسید؛ همان آرزویی که مدت‌ها منتظر آن بود. مدت 2 ماه و اندی جنازه او در زیر آتش دشمن و در زیر آفتاب گرم خوزستان بود تا اینکه پل شلمچه به‌دست رزمندگان غیور اسلام آزاد شد تا توانستند جنازه او را به تهران بیاورند و در بهشت شهیدان به خاک بسپارند.

 خانواده وی از خصوصیات رفتاری و کرداری شهید در مدرسه و در راه تحصیل چنین بیان می‌کنند: «شهید جلالیان از شش سالگی وارد مدرسه شد و در مدرسه فردی منظم و در درس کوشا بود. او برای آنکه بتواند تا اندازه‌ای مخارج تحصیل خود را تأمین کند تابستان‌ها کار می‌کرد و به منزل نیز کمک می‌کرد. شهید با شروع انقلاب نیز همچنان روزها درس می‌خواند اما پس از آن چون پدرش را نیز از دست داده بود، روزها مدتی را در بسیج و مدتی را در مغازه برادرش به آنها کمک می‌کرد و شب‌ها درس می‌خواند اما با شروع جنگ تحمیلی به علت خاموشی شبانه نتوانست ادامه تحصیل بدهد و شب‌ها به پاسداری می‌پرداخت.»

همچنین آنها در خصوص نحوه گذراندن اوقات فراغتش نیز بیان می‌کنند:« او قبل از انقلاب پس از فراغت از درس مدرسه برای مخارج خودش کار می‌کرد و پس از انقلاب در مسجد بسیج فعالیت می‌کرد و به برادرش نیز در مغازه کمک می‌کرد و همچنین به مطالعه کتاب می‌پرداخت.»

این خانواده شهید با ذکر اینکه فرزند شهیدشان به نماز و روزه علاقه‌مند بوده است، بیان می کند:«شهید از هفت سالگی شروع به خواندن نماز کرد و بیشتر اوقات نیز در مسجد نماز می‌خواند و تکبیر نیز می‌گفت و از 12 سالگی شروع به گرفتن روزه کرد و اگر او را بیدار نمی‌کردند بی‌سحری روزه می‌گرفت. او به خواندن قران و دعا نیز علاقه‌مند بود و به ویژه پس از نماز به خواندن قرآن می‌پرداخت.»

 آنها از مبارزات شهید حسن جلالی‌طرقی علیه رژیم پهلوی نیز تعریف کزده‌اند: «شهید جلالیان در دوران انقلاب تا آنجا که می‌توانست در تظاهرات فعالانه شرکت می‌کرد و در مدرسه نیز دانش‌آموزان دیگر را جمع کرده و تشویق به شرکت در تظاهرات می‌کرد. او همچنین اعلامیه نیز پخش می‌کرد. او چندین بار در حین شرکت در تظاهرات و آتش زدن لاستیک و ... مورد ضرب‌و شتم مأموران رژیم سفاک پهلوی قرار گرفت. یکبار دستگیر شد و پس از 24 ساعت آزاد شد.»

همچنین در این خصوص ادامه دادند:«شهید جلالیان در تظاهرات 17 شهریور و درگیری‌های 22 بهمن فعالانه شرکت داشت و در تصرف کلانتری‌ها از جمله کلانتری نارمک و پادگان‌ها شرکت داشت و وسایل و اسلحه نیز به‌دست آورد که بعد آنها را به مسجد تحویل داد. او با ضدانقلابیون بحث می‌کرد اگر قبول نمی‌کردند به مبارزه با آنها می‌پرداخت و اگر می‌دید روزنامه یا اطلاعیه‌های کذایی در دست دارند و می‌فروشند آنها را ابتدا با آرامی و اگر قبول نمی‌کردند با شدت از منافقین می‌گرفت.»

این خانواده در پاسخ به اینکه شهیدجلالیان چند بار به جبهه اعزام شدند، بیان می‌کنند: «شهید اولین بار در اوایل زمستان سال 60 از طرف بسیج داوطلبانه عازم جبهه حق علیه باطل در بوکان شد و مدت پنج ماه و نیم بطور مداوم در آنجا بود پس از آن به تهران آمد و مجدداً پس از مدت کوتاهی دوباره عازم جبهه جنوب کشور شد و بالا در دهم اردیبهشت سال 61 با اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل شد که پس از دو ماه جنازه‌اش به دست خانواده وی رسید.»

در پایان آنها از سفارش‌های آخر و وصیت‌نامه شهید جلالی نیز می‌گویند: «او دائماً مادرش را نصیحت و دلداری می‌داد و می‌گفت: «مبادا اگر من شهید شدم برایم گریه کنید و می‌گفت: مادر انسان باید خمس هر چیزی را بپردازد. شما هم پنج فرزند پسر دارید و باید یکی از آنها را به عنوان خمس قربانی راه خدا کنید. او می‌گفت: همه ما باید یک روز از دنیا برویم و چه بهتر که به شهادت برسیم. او خود کاملاً حرف‌های امام را گوش کرده و به مرحله اجرا نیز درمی‌آورد و اطاعت از دستوراتش را یک امر واجب و ضروری می‌دانست.»
نوید شاهد البرز

نظرات (۳)

  • حسین رهبری
  • دایی یادش بخیر زمستون برف بازی    آدم برفی های که برای ما خوشحالی ما  دوست داشتم همون زمان بود در کنار شما لذت میبردیم 

  • سردار شهید حسن جلالیان طرقی
  • دایی جان  هنوز بعد از گذشت سالها که آسمانی شدی و جایت در بین ما خالیست ولی سخنانت  پند اندرزهای در گوش تمامی اقوام فامیل دوستان آشنایی تدایی گر روزهای خوش زندگی در کنار همدیگر را یادآوری میکند

  • سردار شهید حسن جلالیان طرقی
  • دایی دوستد داشتیم اندازه ستاره های اسمون

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    شهدای البرز

    "گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

    آخرین نظرات