با هم در گروهان دوم مهندسی لشگر ۲۸ سنندج بودیم بچه فوقالعاده مودب و دوست داشتنی بود هر وقت کاری با من داشت می آمد دم سنگر صدا میزد آقا سید چون صدایش فرم خاصی داشت فوری میفهمیدم حسین است میگفتم بیا تو حسی میگفت از شما به ما رسیده هیچوقت زمان صحبت کردن با من حتی سرش را بلند نمی کرد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهمالسّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفهای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."
با هم در گروهان دوم مهندسی لشگر ۲۸ سنندج بودیم بچه فوقالعاده مودب و دوست داشتنی بود هر وقت کاری با من داشت می آمد دم سنگر صدا میزد آقا سید چون صدایش فرم خاصی داشت فوری میفهمیدم حسین است میگفتم بیا تو حسی میگفت از شما به ما رسیده هیچوقت زمان صحبت کردن با من حتی سرش را بلند نمی کرد