شهید رزی واریانی-کامران

شهید کامران رزی واریانی

نام پدر: عباس

تاریخ تولد: 2-2-1344 شمسی

محل تولد: البرز - کرج

سن:20سال

سرباز ارتش

لشگر28 سنندج

تاریخ شهادت : 3-8-1364 شمسی

محل شهادت : دهلران

گلزار شهدا: آسارا-جاده چالوس

البرز - کرج

شهید کامران رزی در عید قربان سال 1344 در روستای اویزر در 40 کیلومتری کرج، در خانواده‌ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در همان روستا گذراند و به علت نبودن امکانات آموزشی برای ادامه تحصیل به همراه خانواده خود به روستای آسارا عزیمت نمود. پس از گذراندن تحصیلات متوسطه موج انقلاب سراسر کشور اسلامی را فرا گرفت و او نیز همدوش میلیون‌ها تن از مردم مسلمان ایران فعالانه در تظاهرات شرکت کرد. او بسیار مؤمن، شجاع، نترس و نسبت به کوچک‌تر از خود بسیار متواضع و فروتن بود و هیچ‌گاه نماز اول وقتش ترک نمی‌شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام خمینی (قدس سره) در بسیج ثبت نام نمود و شب و روز در بسیج فعالیت می‌کرد. با آغاز جنگ تحمیلی چندین بار از طرف بسیج جاده چالوس داوطلب اعزام به جبهه شد و به مدت 14 ماه در میدان نبرد بود سپس به خدمت سربازی اعزام گردید تا وظیفه مذهبی خود را نسبت به قرآن و اسلام عمل نماید. سرانجام این سرباز پاک‌باخته در ساعت 1:30 نیمه‌ شب مورخ 1364/08/03 در حال انجام وظیفه چند تیر به قلبش اصابت نمود و به آرزوی همیشگی خود که شهادت در راه خدا بود دست یافت و روح مطهرش به سوی محبوبش شتافت.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض میکنم و پس ازتقدیم عرض سلام سلامتی شمارا از درگاه خداوند خواهانم و خواستارم وامیدوارم که همگی اهل خانواده خوب وخرم بوده باشید .

مادر جان خانه نو مبارک امیدوارم که صدها سال در این خانه زندگی کنید و جای مارا هم خالی ندانید برادر نادرجان امیدوارم که حال تو هم خوب باشد و مارا هم فراموش نکنید 

خدمت خواهران گرامی کبری و عذرا،میترا،شهربانو سلام عرض می کنم و امیدوارم که حال همگی شما هم خوب بوده باشد و خیلی خیلی ممنونم از نامه دادن شما واقعاٌ متشکرم.

 خانواده گرامیم اگر از احوالات اینجانب فرزند حقیر خودت خواسته باشید بحمدالله خوب و به دعا گویی همگی شما مشغول می باشم مادر جان از من اصلاٌ ناراحت نیاشید چون حال من خیلی خوب است ومن هم هیچ نگرانی ندارم.مادرجان امیدوارم انشاالله حالتان خوب بوده باشد .

خدمت مادر گرامیم زهرا خانم وخواهر گرامیم بهزاد مسعود و داماد گرامی محمد آقا و خواهر زاده های عزیزم الهام اکرم سلام امیدوارم که حال همگی شما خوب بوده باشد .

برادر نادر و خواهران همگی چون وقت اضافی ندارم که برای تک تک شما نامه بنویسم همین نامه را برای همگی شماها می فرستم وشما هم برای من نامه بنویسید دیگر وقت گرامیتان را نمی گیرم و خواهر کبری از اینکه برای من عکس فرستاده بودی خیلی خیلی ممنونم .

خدا حافظ وخدا نگهدار .

دوستدار شما کامران رزی                جواب نامه برای شما اهل خانواده         1363/7/29

بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه ام را با نام تو آغاز مى کنم اى خداى بزرگ و مهربان اى خداى على و فاطمه و حسن . حسین عزیز که نامشان و یادشان سرتاسر حماسه است و افتخار و وجودشان و پیامشان نمایش و عظمت و گستردگى آفرینش .

خداوندا تو حسین را آفریدى که به مادرس چگونه زیستن را آموخت و به انسانها درس چگونه مردن را . خدایا به  من کمک کن تا از این رنج همیشگى خلاص شوم مگر من چه گناهى کردم که باید از توفیق و این فیض عظیم بى نصیب باشم .

 خداوندا مى پذیرم که شهادت چیزى نیست که نصیب هرکس شود .من از تو مى خواهم که نخست مرا ساز و توفیق هدایت را به من عنایت فرما و سپس این هدیه بزرگ را ارزانیم دار.

پدر و مادر عزیزم بدانیدکه همه ما امانت هایى هستیم که خداوند به شما داده است پس امانت خدا را باید با همان پاکى که داده به خودش برگردانید که شما الحمدالله از این امانت به خوبى نگهدارى کنید و اکنون آن را به همان پاکى به خودش برگردانید . (( انا لله و انا الیه راجعون )) 

اگر زمانى شهادت نصیب این بنده حقیر شد بر شماست اى پدر و مادر گرامى و مهربان که برمزارم اشک نریزید و غم به خود راه ندهید زیرا که این راه  را با آگاهى در پیش گرفته ام .

شهادت آگاهانه و آگاهى دهنده جامعه است  . امام حسین (ع) فرموده : مرگ با عزت بهتر از زندگى ذلت بار و ننگین است این سفارش را مى کنم که مبادا همچون کوفیان دست از امام خویش بشویید و مبادا خمینى کبیر را تنها بگذارید .
از برادران و خواهرانم ،خواهانم که نگذارند که اسلحه ام بر زمین بماند و راه شهید بى رهرو شود که دشمنان اسلام خوشحال شوند . والسلام.

 شعار ما همین است  ایمان‌ـ جهاد