شهید صفدرعلی ساسانی نژاد
نام پدر: شمس الله
تاریخ تولد: 1-9-1344 شمسی
محل تولد: البرز - ساوجبلاغ
پاسدار وظیفه
راننده تانک
لشگر 27 حضرت رسول(ص)
تاریخ شهادت:22-12-1364 شمسی
محل شهادت : فاو
عملیات : والفجر8
گلزار شهدا: شلمزار
البرز - ساوجبلاغ
یا ایها الذین امنوا قاتلو الذین یلونکم الکفا رو ایجدوافیکم غلظه واعلموا ان الله مع المتقین :
ای کسانیکه گرویده اید با انانکه نزدیک شما یند از کافران کار زار کنید و باید در شما نسبت به خود درشتی بیابند و بدانید که خدا همراه پر هیزکاران است .
به نام خداوند عزوجل و با اعتقاد در اسخ به قران کریم این کتاب مقدس اسمانی و رسالت بخش یک صد وبیست وچهار هزار پیغمبران اولین آنها حضرت آدم آخرین انها حضرت محمد (ص) و بایقین کامل به پیغمبر وادامه دهندگان رسالت و معصومین برحق دوازده الگوی عصمت همسر وفرزندان زهرای اطهر از مولایمان حضرت علی ابن ابی طالب (عج) تا منجی انسانها حضرت صاحب الزمان (عج) وبا توجه به اینکه امامت به عهده اسوه قران نائب الامام خمینی بت شکن می باشد .
سلام به خون خدا که عزیزترین عزیزان است من منتظر رسیدن لحظه ای هستم که سالها انتظارش را کشیدم (زیارت کربلا) انتظار همراه با مسئولیت در قبال دین خدا دین خدا امانتی است در دست ما که باید آنرا به مقصد رساندیم .
یکی با قلم زدن دیگری با سخن گفتن عده ای با نثار خون ما قربانی هستیم که باید در تمام عصر ها وتمام مکانهای زمین در راه خدا به قربانگاه برویم به قربانگاه اسماعیل به قربانگاه علی (ع) وبه قربانگاه حسین ما از خود نیستیم از کس دیگری هستم که هر وقت لازم باشد قربانی می کند واو کسی نیست جز خداوند عالیمان خدائی را که از همه کس و همه چیز بالاتر میدانم و لقای او را به زندگی ناچیز دنیا ترجیح می دهم ای خداوند می خواهم که این لیاقت بزرگ شهادت را به من عنایت فرمائی . من نمی توانم بفهمم که شهادت چقدر بزرگ است دوست دارم زمانیکه شهادت در راه حق نصیب من شد این خون ناقابلم در راه اسلام ریخته شود تا پیروزی برای اسلام عزیز را به دنبال داشته باشد امیدوارم که بتوانم دینم را به اسلام ادا کرده باشم و بتوانم خاری از سر زاه اسلام بر داشته باشم و در آخرت سر بلند باشم و خاری در راه اسلام نباشم .
خدایا هر قدمی که بر می دارم برای رضایت تو است و هر دردی که می کشم در راه توست چون درد ورنج کشیدن در راه اسلام از عسل شیرین تر است و افتخار می کنم سخنی چند با برادران وخواهران ملت عزیزانم دنیا در امتحان است ماندنی نیست و به کسی وفا نکرده است فقط خدا باقی است به فکر آخرت باشید .
انسانهای بزرگ ونمونه ای در دنیا پا گذاشته اند چند صباحی زیسته اند و عاقبت رفته اند در مقابل جبارانی هم که چند روزی عمر خویش را به سرکشی و طغیان علیه خدا گذراندند ورفتند .
انسان برای دنیا آفریده نشده است بلکه برای دنیا و اسلام آفریده شده است و حیف است که انسان به دامر رزق وبرق آن گرفتار شود تکیه گاهی تکه زنید که محکم باشدهمانند آن بزرگانی که خوب تکیه گاهی انتخاب نمودند و چند روز دنیا راز نیاز با خدای خود گذراندند. خداوند بندگانش را امتحان می کند .
هم اکنون امتحان مقدس در ایران اسلامی به پا داشتند مرد خدا گونه ازسلاله پاک پیامبران پیشاپیش مومنان میرود تا کره ازض را از لوث وجود مفسدان و کافران پاک کرده تا زمینه را برای حکومت حضرت مهدی (عج) آماده نمایند .
پیام به ملت شهید پرور : از ملت شهید پرور می خواهم که همراه یاران با وفای امام بوده و همیشه یاور و غمخوار امام باشند و امام را تنها نگذارید وتا چشم منافقین کور شود و همچنین ادامه دهنده را ه شهیدان گلگون کفن باشند این پرچم اسلام برافراشته شد .
سخنی چند با پدر ومادرم: از شما خیلی تشکر می کنم پدر ومادرم که مرا با چه رنجها ومشتقتهای بزرگ کردید و اکنون نوبت من بود که جبران این همه سختی ها را بکنم ولی در این برهه که جنگ کفر علیه اسلام شروع شده ومن نمی توانم اینجا بنشینم و دشمنان خدا و قران به مسلمانان ظلم کنند واسلام در خطر باشد و وظیفه هر مسلمانی است که از اسلام دفاع کند .
سخنی چند با برادرم : برادر جان پیام مرا به ملت برسان و از ادامه دهندگان راه شهیدان باش .
برادر جان چه در حال جنگ چه بعد از جنگ حرکت در میدان نبرد حق علیه باطل را فراموش نکن و سربازی باش برای اسلام امام وامت .
سخنی چند با خواهرانم : از خواهرانم می خواهم که همچون زینب (ص) پیام برادرشان را به همه جا برسانند وادامه دهندگان این انقلاب باشند .
به امید پیروزی اسلام بر کفر ونفاق و برقراری پرچم عدل و اسلام در جهان والسلام
زندگی نامه شهید صفدر علی ساسانی نژاد
در سال 1344 در روستای شلمزار از توابع در ساوجبلاغ چشم به جهان گشود . جو مذهبی خانواده او را یک مرد مومن ومتعهد بار آورد و شخصیت حقیقی او در همین دوران شکل گرفت .
دوران ابتدائی را در زادگاه خود سیر نمود و برای ادامه تحصیل در دوره راهنمائی به روستای همجوار (هیو) رفت و امد نمود .
دوران نوجوانی ایشان مصادف شده با انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران او حضور در جبهه را به تمام سنگرها ترجیح می داد ولی به واسطه این که سن ایشان کم بود از اعزام ایشان به جبهه خود داری می کردند .
برای اولین باری که به جبهه اعزام گردیدند در عملیات (فتح المبین) شرکت نمودکه منجر به پیروزی جاده اهواز و خرمشهر شد .
بعد از مدتی به مرخصی آمد از درس ومدرسه خداحافظی کرد و برای دومین بار عازم جبهه شد در عملیات خیبر شرکت کرد شرکت کرد و در معاصره نیروهای بعثی قرار گرفت و وقتی موفق شدند خط محاصره را بشکند از ناحیه کتف مجروح شد و برای درمان از جبهه ترخیص شد ولی مجروحیت خود را به تعضای خانواده اظهار نکرد فقط دوستانش را از این جریان مطلع نمود .
بعد از مدتی برای کار تراشکاری به تهران رفتند مدتی در آنجا مشغول کار شدند برای سومین بار به کردستان اعزام گردیدند ومدت سه ماه نیز در این منطقه مشغول خدمت بودند .
وقتی به سن سریازی رسید چون بسیجی بودند و در لشکر محمد رسول الله (ص) خدمت می کردند به عنوان پاسدار وظیفه جمعی این لشکر شدند .ودر پادگان رزمی خدمه تانک انجام وظیفه نمودند ودر عملیات مختلف شرکت کردند ودر عملیات والفجر 8در منقطه (فاو) مجددا مجروح شیمیایی شد ند و پس از بهبودی دوباره عازم منطقه جنگی شدند و سرانجام در تاریخ 22/12/64 در عملیات والفجر 8 بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند ویک روز قبل از شهادت را به دوستان گفته بودند
1- نکات برجسته در زندگی شهید :
الف ) فعالیتهای مهم عبادی و معنوی :
شهید به نماز وزوره اهمیت فراوانی میداد وهمیشه سعی می کرد که نمازش را در مسجد بخواند در مراسم دعای کمیل وتوسل نیز حضور داشتند
ب) فعالیتهای مهم سیاسی و اجتماعی :
با شروع انقلاب ایشان در بسیج فعالیت خود را آغاز نمودند و (عضو انجمن اسلامی )در محل نیز بودند وهمچین جوانان را ارشاد و راهنمائی می کرد که در این ارگان مردمی به عضویت در آیند
ج)فعالیتهای مهم علمی ، فرهنگی و هنری:
در اداره وراه اندازی کتابخانه مسجد محل نقش موثری داشتند
د) ویژگیهای بارز اخلاقی ( با ارائه نمونه رفتاری ) :
فردی خنده رو وخوش برخورد بود از برخورد اطرافیان ناراحت نمی شد کسانی که در راه خلاف بودند سعی می کرد آنها را ارشاد کند
2- فرازهایی ازوصیت نامه :
من منتظر رسیدن لحظه ای هستم که سالها انتظارش را کشیده بودم (زیارت کربلا) انتظاز همراه با مسئولیت در مقابل دین خدا دین خدا امانتی است در دست ما که باید آن را محافظت نمایم یکی با قلم زدن و دیگری با سخن گفتن و عده ای با نثار خون ما قربانی هستیم که باید در تمام عصر در راه خدا به قربانگاه برویم قربانگاه اسماعئل ،علی (ع) وحسین (ع) و . . . و از خدای بزرگ می خواهم که شهادت نصیب من نمابد و لیاقت داشته باشم که بفهمم شهادت چه مقامی است ؟و دوست دارم که جان خود را در راه اسلام نثار کنم و سلام را به پیروزی برسانید
2- خاطرات والدین / همسر/ فرزند/ دوست / همرزم:
شهید در عملیات خیبر زخمی شد ه بود و لباس سپاهی بر تن داشت این لباس از دو طرف بر اثر گلوله سوراخ شده بود .
شهید به مادرش می گوید که این لباس را نگه داری کن و خون های آن ها را مشوی این یادگار من است
در عملیات که تانک ها شلیک می کردند تانک ها باید سریع بالای خاک ریزه میرفت وشلیک می کرد وسریع هم پایین می آمد ولی ایشان می گفتند تا تمام توپ های تانک را شلیک نکند پائین نمی ایم
انسان برای دنیا آفریده نشده است بلکه دنیا برای انسان آفریده شده است حیف است که انسان به دام زرق وبرق آن گرفتار شود انسان باید تکیه گاهی متکی باشند که محکم باشد
منبع:یقظه شهید
سلام
من ١٨ماه با این شهید والا مقام هم رزم بودم .ایشان در منطقه جاده بصره البهار عراق شهید شده است،صفدر واقعا دوست داشتنى بود.١٨ماه باهم روى یک تانک بودیم. من توپچى تانک بودم و صفد رانند تانک.