شهید غلامرضا سلطانی
نام پدر: عطاءالله
تاریخ تولد: 21-3-1322 شمسی
محل تولد: البرز - کرج
تاریخ شهادت : 1-12-1364 شمسی
نماینده مجلس شورای اسلامی مردم کرج
محل شهادت : اهواز
گلزار شهدا: بهشت زهرا سلام الله علیها
قطعه:24
تهران
او مرد خدا بود، هنگامی که وارد مسجد میشد ملائک بالهایشان را به زیر قدوم مبارکش، چون فرشی هزار رنگ میگستراند و او با قدمهای باوقارش پا به محراب عشق میگذاشت و به درگاه احدیّت سجده میکرد. چه زیبا بود آن هنگام که تربت مُهر جانمازش با عرق جبین پیشانیاش آغشته میشد و به روی خط و خطوط آن سیر و سلوک معنوی را نقشنگاری میکرد، عظمت خدا را میشد به وضوح مشاهده کرد. هرگاه لب به سخن میگشود گویی صوتی از سوی بهشت میآمد و گوش محبان و مریدان حضرت عشق را نوازش میداد. ردایش، چون پردهای روی تمامی گناهان عالم را میپوشاند، نگاه مهربانش به گرمای خورشید بود. همه از وجودش که، چون باران رحمت به روی همگان میبارید فیض میبردند. از حضورش عطری در تمام فضا پراکنده میشد گویی در یک باغ پر از گلهای رنگارنگ لحظاتت را کنار او سپری میکنی، سخنان شیرین و گهربارش، چون درُی میان دهانش میدرخشید، و ما از تلالؤ آن بهرهمند میشدیم. نشستن پای منبر او افتخاری بود که نصیب هر بندهای نمیشد. امین مردم بود و آغوش امن دستان مهربان و نگاه پر محبتش همواره پشت و پناه کودکان یتیم، جوانان دم بخت، مجرمان بیگناه و قشر مستضعف جامعه بود.
شهید حجت الاسلام و مسلمین حاج غلامرضا سلطانی به سال ۱۳۲۲ در اشتهارد واقع در ۶۰ کیلومتری شهرستان کرج از خانوادهای پاک و متدین چشم به جهان گشود. حاج عطا امرا... سلطانی پدر شهید غلامرضا یکی از مردان خداجو و نامی شهر اشتهارد بود که وی را به درستی، پاکی، ایمان، امانت داری و اخلاص میدانستند. علاقه حاج امرا... سلطانی به مذهب تشیع به حدی بود که سخنوران و برادران روحانی هنگامی که به زادگاه آیتالله غلامرضا سفر میکردند، در آن مدت که در اشتهارد میماندند حاج عطا امرالله و غلام رضا به اتفاق خانواده با گشادهرویی پذیرای آنها بودند. صله رحم این اشخاص خدا پرست. دروازهی طریقت را به روی شهید غلام رضا گشود و او دل در گرو دریای وسیع نور و معرفت سپرد. رفته رفته عاشق طی کردن سلوک معنویّت شد. به طوری که او در یازده سالگی به مدرسه علمیه اشتهارد وارد شد و علوم قرآنی را با جدیت دنبال کرد و با پشتکار همچنان ادامه داد تا موفقیّت را به آغوش خود بکشد.
شهید وارد مرحلهی جدیدی از زندگی شد و فضایل اخلاقی این شهید بزرگوار، چون خورشیدی بر عالم خود نمایی کرد. این روند رو به رشد به زیر سایهی حق تعالی هر روز که میگذشت بر سرشناسی این روحانی مبارز نور علیه ظلمت اضافه میکرد. او علاقهی فراوانی به یادگیری معرفت از وجود علما داشت و پندها و اندرزهای آنان را به گوش جان میسپرد و آنها را الگوی زندگی و رفتار و کردار خود قرار میداد. آیت الله سلطانی انسان نیرومند و پر طاقتی بود و همیشه تا مراسم نماز جماعت مغرب و عشا که مسئولیّت برگزاری آن را آقای سید عبدا... کرار، بر عهده داشت شرکت میکرد و برایش فرقی نمیکرد در سرما و گرما زیر بارش باران و تگرگ و زوزۀ تازیانهوار باد هرطور بود خود را به مساجد میرساند تا به جماعت با معبود خویش مناجات کند و معتقد بود خواندن نماز به جماعت بسیار ثواب دارد. کردار و رفتار و گفتار شهید روز به روز بهتر میشد شخصیّت والای او، چون عالمان بزرگ به درستی هر چه تمام شکل میگرفت. وی پلههای ترقی را یکی پس از دیگری با پشتکار پشت سر گذاشت. عشق به معبود او را فرا میخواند و همین امر موجب شد در سن سیزده سالگی در سال ۱۳۳۵ به شهر خون و قیام و شهر منتظران مهدی (قم) سفر کند، از حضور اساتید آنجا استفاده نماید و به دانش و معنویّت راه یابد تا راه مریدان خدا زیر پرچم اسلام را ادامه دهد. شهید غلامرضا سلطانی برای رسیدن به اهدافش وارد قم شد و از همان ابتدا در مدرسه حاج شیخ صادق اطاقی گرفت و تحصیل خود را با زبان عربی، فرهنگی و اسلامی شروع کرد. در این زمان تقلید او به رعایت تقوی و کسب علم چنان او را نزد دوستانش محبوب کرد که ضرب المثل شد و در همه جا نقل دهان هم کلاسیها قرار گرفته بود. هرگاه در جمع علما از تقوی و پرهیزگاری سخن به میان میرفت همه به یاد او میافتادند. پس از طی مقدمات و گذشتن سه سال در مدرسه فیضیه نیز اطاقی گرفت و برای رشد هرچه بیشتر به تحصیلات خود ادامه داد.
روایتی از یک رفیق
یکی از دوستان او میگوید: شهید غلامرضا یکی از معدود جوانانی بود که در آن دوره به دلیل علاقه بسیار به علوم دینی شبانه به زیر نور فانوس کتابهای دینی را مطالعه میکرد و همه مطالب کتابها را حفظ بود و طوری تفسیرشان میکرد که گویی از کودکی عالم و فقیه به دنیا آمده است. شبی از صدای گریه او از خواب برخواستم و دیدم غلامرضا سوره بقره را با حال عجیبی قرائت میکند. از وی پرسیدم: میشود به ما هم بگویید در آنجا چه نوشته شده است که دیدگانتان را به آن دوخته و به آن میگریید. او در جواب گفت: کسانی که در راه خدا جهاد میکنند اگر روح از جسمشان نیز جدا شود، باز هم زنده اند و هیچگاه نمیمیرند. یعنی میشود خداوند چنین مرگی را نصیب من کند؟ در این ایام شهید سلطانی با آیت الله حاج شیخ صانعی هم حجره بودند. این فقیه عالم در سال ۱۳۳۷ درس کتاب مکاتب و رسائل را در مدرسه فیضیه شروع کردند و تمام وقت خود را به فراگیری فقه جعفری با یارانی متعهد که اکنون هر یک ازآنها از جمله اساتید به نام حوزوی به شمار میروند به تحصیل میپرداخت. در همان ایام ماه مبارک رمضان و ماه محرم که حوزه علمیه تعطیل بود به نقاط مختلف برای انجام تبلیغ و ارشاد مردم سفر میکرد و همواره هدفش این بود که بیهوده از تعطیلاتش استفاده نکند. بیشتر این سفرها به اطراف شهرستانهای یزد، کرمان و نائین بود. مردم آن دوران که سالمندان این روزگاران هستند حتماً چهره نورانی او را به خاطر دارند. این سفرها همواره با سختی و مشقّت صورت میگرفت و گاهی به دلیل نبود امکانات او با پای پیاده کیلومترها مسیر را طی میکرد. تا با فداکاری و ایثار ایشان اسلام زنده بماند. این سختیها ذرّهای خلل و سستی در اراده شهید سلطانی وارد نیاورد، زیرا وی هدایت مردم را وظیفه خود میدانست و لحظهای در انجام این امر کوتاهی نمیکرد. او با طی نمودن مدارج مقدماتی به حضور اساتید بزرگ حوزه علمیه قم راه یافت و توانست در سال ۴۱ و ۴۲ به فراگیری درس خارج در محضر حضرت استاد امام خمینی (ره) و اساتید بزرگ از جمله آیت ا... منتظری، گلپایگانی، اراکی و مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی بپردازد. شهید دست پرورده علمایی بود که هرگز تکرار نخواهند شد و در کنار فراگیری فقه و اصول نزد این اساتید به نام به تحصیل اخلاق و فلسفه همّت گماشت تا آنجا که در درس اخلاق به درجه فرا استادی رسید. هم زمان با کسب علم به تدریس نیز پرداخت و دروس لمعه و مکاتب را در مدرسه فیضیه و مسجد اعظم قم به دوستداران اسلام تعلیم کرد.
مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی
با شروع قیام مردم به رهبری امام خمینی (ره) شهید غلامرضا به مبارزین پیوست و با سخنرانیهای تکان دهنده خود مردم را دعوت به قیام بر علیه نظام فاسد ستم شاهی کرد. او که از بدو شروع انقلاب در سال ۱۳۴۲ خود را با این حرکت همگام کرده بود و در شهرهایی مانند آمل، بابل، نساء، شیراز، نائین و رفسنجان با سخنرانیهای خود به افشاگری رژیم خیانت پیشه پهلوی پرداخت. در یکی از سخنرانیها شهید سلطانی به همراه یکی از دوستانش (شهید حقاتی) توسط مأمورین بی رحم ساواک دستگیر و بازداشت شد. به گفته دوست ایشان این مرد گذشت، فداکاری و از جان گذشتگی وافری که از خود نشان میداد و در هدایت مردم و شکستن قالب ناآگاهی مردم از هیج فعّالیتی دریغ نمیکرد. روزی در رفسنجان مشغول سخنرانی بود که آتش سخنانش دامن دشمنان اسلام را فراگرفت. هیچگاه از خاطرم نمیرود که او میفرمود: سلام و درود میفرستم به شهدا، خوشا به سعادت آنها که دنیا و آنچه در دنیا است پیش چشمانشان پست و حقیر است و طبع بلند و همّت والایشان گرامیتر از آن است که در بند امور دنیوی باشد، خوشا به حالشان که اکنون همنشین پیامبران و صالحین و زیر سایه شهدا و صدیقین هستند. به راستی که آنان از ما زنده ترند و نزد پروردگارشان روزی میخورند و با انبیاء، صالحین و صدیقین هم نشین هستند. سوره فاتحه را میخوانم و از خدا میخواهم که ما را به راه آنها هدایت کند که همان صراط مستقیم است و از راههایی که گمراهی است و یا خدا را به غضب میآورد به الله پناه میبریم. کتاب تاریخ امیرالمؤمنین (ع) را میخوانیم که در قسمتی از آن به این جمله امام (ره) که مفهومش این بود: مردم ملّت ما شب را سپری میکنند در حالی که از ستم پادشاهانشان و سران شان نگرانند، و ما شب را میگذرانیم در حالی که از ستم شاهنشاهی نگران هستیم و همیشه در طول تاریخ رهبران الهی مورد ستم قرار میگرفتند که ایشان را پس از اتمام سخنرانی به طرز مخوفی بازداشت کردند. اما پس از آزاد شدن شهید علامرضا سلطانی از پای ننشست و به از خود گذشتگی همواره ادامه داد، به طوری که مجالس او در اشتهارد از انبوه جمعیت موج میزد و با انجام راه پیماییهای متعدد بعد از سخنرانیهای ایشان مردم به قیام و انقلاب میپیوستند. با سقوط حکومت پهلوی و نیاز انقلاب به افراد متقی، مطلع به امور فقهی و دینی، آیت ا. سلطانی قبول مسئولیّت کرد. در ابتدا به دلیل مهارت در امور مذهبی و فقهی از طرف حضرت امام (ره) جهت حل مسائل قضایی شهرستان بندر عباس در سال ۱۳۵۸ در کنار حضرات محصل، همدانی به این شهرها رفتند. از آنجا که شهید مرد محراب، خطابه، اخلاق، سیاست و دیانت بود، همان سالهای آغازین پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۸ از سوی حضرت امام ره به امامت جمعه اشتهارد انتخاب شد. او که چندین سال به ارشاد مردم پرداخته بود در این سنگر خود را به عالم شناساند و با کوشش تمام به ارشاد مردم پرداخت. از آنجا که شهید سلطانی محبوبیت بسیاری در بین مردم داشت و شغلشان حاکی از صداقت و خلوص و تقوی بود، نماز جمعه را با شکوه هرچه تمامتر در زادگاهش اشتهارد، برگزار میکرد که در حد خود بسیار استقبال مردم قابل توجّه بود.
حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی کرج
کتاب فقه و اخلاق از جمله کتبی است که حاصل سالها پژوهش او است که میتواند خواننده را به سوی تذهیب نفس رهنمون سازد. بخشی از این آثار با همکاری جمعی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم از جمله آقایان مظاهری، خرازی، استادی و مصلحی نگاشته شده است.
این یاران انقلاب که در میان آنان حجت الاسلام حاج شیخ فضل الله محلاتی نماینده حضرت امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هشت تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به نام های شهید ابوالقاسم رزاقی، شهید مهدی یعقوبی، شهید ابوالقاسم موسوی دامغانی، شهید غلامرضا سلطانی، شهید سید نورالدین رحیمی، شهید سید حسن شاهچراغی، شهید علی معرفی زاده، شهید محمد کلاته ای و چند تن از قضات دادگستری وجود داشتند.
طبق معمول این جنایت وحشیانه از سوی کشورهای جهان و مجامع بین المللی محکوم نگردید و همچنان بر فعالیتهای سبوعانه صدام مهر تأیید خورد.
پیام امام به ملت ایران (شهادت جمعی از مسئولان کشور در سقوط هواپیمای مسافربری):
انا لله و انا الیه راجعون
جنایتکاران عفلقی که در جنگ جبهه ها و بویژه جبهۀ «فاو» خود را عاجز می بینند و سراسیمه به هر دری می زنند و برای نجات خود به هر حشیشی متوسل می شوند، به جنایت مفتضحانۀ دیگری دست زدند که آبروی نداشتۀ آنان را در مجامع جهان آزاد برباد داد و آن فاجعۀ هوایی اخیر بود که جمع کثیری از هموطنان عزیز ما را به شهادت رساندند.
اسلام عزیز و بویژه جهان تشیع در طول تاریخ، از صدر اسلام تا کنون، سوابق درخشانی در میدانهای خون و شمشیر داشته و به حکم قرآن کریم و سنت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و سیرۀ ائمۀ معصومین ـ علیهم صلوات الله ـ برای اهداف مقدسۀ اسلامی و قطع فساد با شمشیر و خون دست به گریبان بوده و فداکاریهای عظیم در این راه مقدس نموده است. و ملت بزرگ ایران به پیروی از اولیای عظیم الشأن اسلام، این دفاع مقدس را آغاز نموده و در انجام آن و رسیدن به هدفهای اعلای قرآنی جان و مال را داوطلبانه فدا کرده و آنچه وظیفۀ الهی بوده به طور شایسته انجام داده است و بحمدالله تعالی قدمهای بزرگی در راه شناساندن اسلام الهی و محمدی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برداشته است. گرچه وجودهای عزیز و ارزشمندی را از دست داده است، لکن ارزشهای بالاتر و والاتری به دست آورده و آن رضای خداوند متعال است و چه چیز می تواند از آن بالاتر باشد.
ملتی که برای رضای حق تعالی انقلاب کرد و برای ارزشهای معنوی و انسانی بپاخاسته است، چه باک دارد از شهادت عزیزان و آسیب دیدن نور چشمانش و تحمل سختیها و مَکارِه،(رنجها، سختیها)،که جنت لقاءالله که فوق تصور عارفان است، مَحفُوف(در میان گرفته شده، مالامال)،به مکاره است. چه می گویم! این جنت اولیا، مکاره را در کام ملت ما شیرینتر از عسل کرده. مگر ما و شما هر روز شاهد این کاروانهای کربلا نیستیم که با شور و شوق و عشق و عطش به پیشباز شهادت می روند. مگر شما هر روز شاهد میدانهای با عظمت قتال با متجاوزین نیستید که به مرگ لبخند می زنند و معجزه می آفرینند. راستی این چه تحولی است که بر سراسر این کشور صاحب الزمان ـ روحی فداه ـ نور افشانی می کند و چه آتشفشانی است که منحرفان و کج اندیشان و بدخواهان را در خود فرو برده و ذوب می کند؟ این، جز ارادۀ خدا و جلوۀ اوست که خفاشان از آن می گریزند و اولیای خدا و عارفان به آن دل بسته اند؟ من با این قلم شکسته و این چشم بسته در حق این ملت و این عزمش و این سلحشوران و این رزمش چه می توانم بگویم؟! پس بهتر آن است که قلم بشکنم و دم فرو بندم و اجر و مزد رزمندگان و وابستگان به آنان و آسیب دیدگان و دلبستگان آنان را از خدای بزرگ بخواهم. امید آن است که وَلیّ نِعَم، این میهمانان را که به سوی او می روند از محضر خود کامیاب فرماید و به این رزمندگان غرورآفرین قدرت بیشتر و قوّت والاتر عنایت نماید و به همۀ ملت عزیز بویژه آنان که در این جهاد فی سبیل الله فعالیت و دخالت داشته اند، عزت و عظمت مرحمت کند و این عزیزانی [را] که در این جنایت هوایی به سوی او پرواز کرده اند، اجازۀ ورود به محفل خاص خود دهد.
و حجت الاسلام حاج شیخ فضل الله محلاتی شهید عزیز را که من و شما او را می شناسیم که عمر خود را در راه انقلاب صرف کرد و باید گفت یکی از چهره های درخشان انقلاب بود و در این راه که راه خداوند است تحمل سختیها نمود و رنجها کشید و با قامت استوار ایستادگی کرد، اجازۀ ورود در محضر شهدای صدر اسلام مرحمت نماید. و به بازماندگان محترم تمامی شهدا صبر و اجر مرحمت فرماید و به روحانیون عزیز و قضات محترم و وکلای ارجمند و محافظین عزیز و خدمۀ محترم هواپیما و سایرین که در این جنایت عظیم عفلقیان و با جاسوسی منافقین ملحد به شهادت رسیده اند، جزا و اجر فوق تصور ما عنایت فرماید. و به رزمندگان در جبهه ها و بسیجیان، این راهیان کربلا پیروزی نهایی عنایت فرماید و قلب حضرت ـ بقیة الله ارواحنا فداه ـ را از همۀ ما راضی فرماید و به دعای آن بزرگوار، به همۀ ما استقامت مرحمت کند. والسلام علیکم و رحمة الله .
وصیت نامه شهید:
بعد از حمد و سپاس که مخصوص ایزد یکتا است و درود بر همه پیامبران خدا مخصوصا بر پیغمبر عظیم الشان اسلام و خاندان گرامیش و بالخصوص بر امیر المومنین و فاطمه زهرا علیهما السلام . و یازده فرزندانشان که امامان و رهبران جامعه انسانیت بوده و هستند و باالاخص ولی امر صاحب الزمان روحی و روح جمیع العالمین لتراب مقدمه الفداء اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه و قرب زمانه و اجعلنا من انصاره و اعوانه و ارزق شهادتنا فی رکابه او رکاب نایبه الامام خمینی دام ظله.
و بعد ای ملت عظیم و عزیز اسلامی ایران باید بدانیم این جمهوری اسلامی خون بهای دهها هزار شهید و مجروح است اگر نگوئیم صدها هزار . اگر ما امروز از آن حفاظت نکنیم باید بدانیم یک روز در دادگاه عدل الهی جوابی نخواهیم داشت و روز شرمندگی ما خواهد بود.
و امروز که شما عزیزان همه گروهکهای وابسته به شرق و غرب را سرکوب کرده اید و دیگر آنها جای پائی در این کشور عزیز اسلامی ندارند باید بدانیم آنچه امروز ممکن است خدای نکرده به انقلاب اسلامی ما ضربه بزند ( فقط ) هوا پرستیها و خود خواهیها خواهد بود.
بکوشید همه تابع حق باشید و از تفرقه دوری کنید که همه بدبختیهای جامعه اسلامی ما در آن است و ای مردم شهید پرور سعی کنید کارهایتان را برای خدا انجام دهید اگر کاری در رابطه خدا باشد هیچ وقت درگیری در آن نخواهیم داشت و بفرموده امام عزیزمان اگر همه انبیاء (ع) در یک زمان باشند با هم اصطکاک نخواهند داشت و به شما عزیزانیکه مرا می شناسید مخصوصا اهالی متدین و شجاع و غیور اشتهارد میگویم خدا را گواه میگیرم سعی و تلاش من در این بود به مقدار توانم کاری برای این جامعه اسلامی کرده باشم و از مسئولیتها و پستهایم بهیچ وجه استفاده سوء نکردیم بلکه میخواستم بهیچ وجه استفاده مادی و لو مشروع باشد نکنم و نکردم با این وصف نمیدانم در شب اول قبر چه جوابی در برابر ملائکه مقرب خدا بگویم و در روز دادگاه عدالهی چگونه میتوانم نجات پیدا کنم اگر فضل خدای بزرگ و شفاعت خاندان عصمت و طهارت و شهداء اسلام اگر شامل حاکم نشود روز بدبختی و بیچارگی من است.
خدایا به فضل خویش ما را مشمول لطف و شفاعت پیامبر و ائمه معصومین علیهم اسلام قرار بده و ای مردم متدین و عزیز اشتهارد سعی کنید نماز جمعه و دعای کمیل تان هر چه با شکوه تر باشد. جوانان شما در اثر این دو برنامه بیشتر آگاهی پیدا میکنند و متدین میشوند و در نتیجه گرفتاریهائی که در محیطهای دیگر است در اینجا نیست و نخواهد بود و محیط شهر عزیزمان ( اشتهارد ) چون مدینه فاضله است.
و در خاتمه به همه جوانان و دانشجویان و دانش آموزان میگویم اگر می خواهید استقلال و آقائی خود را حفظ کنید بکوشید در رابطه تزکیه و تعلیم به سرحد کمال برسید و جامعه اسلامی احتیاج به جوانان متدین و دانشمند دارد.
و بعد اولا برادرم محمد سلطانی قیم شرعی بر اطفال و اموال قرار دادم.
و ثالثا از بابت ثلثم دودانگ خانه مسکونی خود را به همسرم زهرا (پروانه) خانم امیدی واگذار کنند.
و رابعا کتابهایم را به احمد بدهند (از بابت ثلثم) اگر احمد طلبه شد و گرنه وقف یکی از کتابخانه های با استفاده بدهند و این موضوع به استثناء کتاب بحار است چون کتاب بحار را وقف نموده ام و متولی آن مادام الحیات خودم هستم و احمد اگر طلبه است تولیت آن را دارد و گرنه او را هم مانند سایر کتابها به کتابخانه تحویل دهند.
و خامسا احتیاطا ده هزار تومان بعنوان از سهم امام و سهم سادات به برادر مظاهری بدهند که در موردش خرج کند. و بر احتیاط دو هزار تومان بعنوان رد مظالم به ایشان بدهند که به مصرف برساند.
و سادسا یک سال نماز قضا بخرند. و بقیه اموال کما فرضه الله در بین و رثه تقسیم گردد.
اللم انی اسئلک الراحة عند الموت و المغفرت بعد الموت و العفو عند الحساب اللهم الرزق الشهاده فی سبیلک یا رب العالمین.
این وصیت نامه در سه برگ تنظیم شده.
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا