شهید بهزاد سمیعی
نام پدر: اسدآقا
تاریخ تولد: 21-2-1341 شمسی
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت : 28-10-1366 شمسی
محل شهادت: ماووت
عملیات: بیت المقدس۲
گردان: زهیر
گلزار شهدا: بهشت زهرا(س)
قطعه:40 ردیف:37 شماره مزار:13
تهران
شهید بهزاد سمیعی در بیست و یکمین روز اردیبهشت ۱۳۴۱ دیده به جهان گشود.
از همان ابتدا به فراگیری دینی و قرآن علاقه داشت و در فعالیتهای سیاسی مذهبی نیز شرکت میکرد. دوران تحصیل از ابتدایی تا دبیرستان را با موفقیت گذراند.
در سال ۶۱ همراه با خانواده به کرج نقل مکان کردند و بهزاد از همانجا عازم خدمت سربازی شد.
پس از گذراندن دوره وظیفه عمومی، جذب آموزش و پرورش شد. دو سال در مدرسه تدریس و برای تحصیل در مقاطع بالاتر وارد مرکز تربیت معلم دارالفنون تهران شد و در رشته امورتربیتی شروع به تحصیل نمود.
وی حافظ و قاری قرآن کریم بود. به نقاشی رنگ روغن هم علاقه داشت و در کنار آن، در گروههای هنری و تئاتر نیز فعالیت مینمود.
او ۱۳ ماه داوطلبانه در جبهه حضور داشت و در لشگر ۲۱ حمزه و لشگر ۱۰ سیدالشهداء خدمت کرد. آخرین بار که به جبهه اعزام شد، در گردان زهیر که آن زمان در سنندج در پادگان امام علی(ع) مستقر بود، مشغول خدمت شد. از آنجا با همرزمانش به منطقه عملیاتی ماووت رفت و در همان منطقه در تاریخ ۲۸/۱۰/۱۳۶۶ به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به خیل همرزمان شهیدش پیوست.
هم اکنون دبیرستانی در ناحیه ۲ کرج، مزین به نام این شهید بزرگوار است.
وصیتنامه:
پدر و مادر، خواهر و برادران را به تقوی و شکیبایی و صبر و نماز اول وقت سفارش مینماید. امام را دعا کنید و پاسدار حریم ولایت باشید. اما نکته اصلی اینجاست که این شهید والا مقام حتی در آخرین لحظات هم شاگردانش را فراموش نمیکند و آنها را از یاد نمیبرد. او در بخشی از وصیت نامهاش شاگردانش را اینچنین مخاطب قرار میدهد و مینویسد
بچههای عزیز سلام
شما آینده سازان این مملکت هستید شما هستید که در آینده باید این مملکت را بچرخانید. پس از الان خود را آماده کنید. با شیطان مبارزه کنید. نمازتان را اول وقت به جماعت بخوانید. به پدر ومادر خود احترام بگذارید. درستان را آن چنان بخوانید که اگر یک مسابقه علمی برایتان گذاشتند نفر اول شوید. چرا که و ظیفه شما این است. بچههای عزیز همیشه با خدا باشید تا خدا با شما باشد. پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام را دعا کنید. مسجد ها را خالی نگذارید. نماز جماعت را ترک نکنید. اگر شما را از خودم رنجاندم معذرت میخواهم امیدوارم موفق باشید. انشاءا…
دوستدار همیشگی شما بهزاد سمیعی
رونمایی از وصیتنامه شهید؛ در دبیرستان مزین به نام همان شهید
مراسم رونمایی از وصیتنامه شهید بهزاد سمیعی در دبیرستان شهید سمیعی شهرک ناز با حضور امام جمعه شهرستان فردیس و جمعی از مدیران و مسئولین این شهرستان برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ایمانی امام جمعه شهرستان فردیس در این مراسم با بیان اینکه شهید بهزاد سمیعی چند ارزش اسلامی و قرآنی را باخودش همراه داشت گفت: ارزش شهید سمیعی در درجه اول علم اوست، چرا که او معلم بود و ارزش دیگر شهید سمیعی ارزش مجاهدت است و فضیلت جهاد را با خودش به همراه دارد و ارزش بعدی این شهید بزرگوار ارزش شهادت اوست ارزشی که نصیب هر کسی شد او را جاودانه کرد و همچنین ارزش دیگر این شهید تقوا است، تقوا موجب می شود که انسان به خدا نزدیک شود.
در این مراسم دانش آموزان دبیرستان شهید سمیعی به رسم گرامیداشت یاد و خاطره شهید، میثاق نامه بسیج را امضاء کردند .
خاطراتی درباره شهید بهزاد سمیعی:
آخرین نامه
- راوی: عالیه سمیعی (خواهر شهید)
پدرم همیشه با صدای بلند نماز میخواند تا من و برادرم هم نماز خواندن را یاد بگیریم. بهزاد هم از ۴-۳ سالگی همراه پدرم نمازخواندن را شروع کرد.
علاقه زیادی به قرائت قرآن داشت. شبهای جمعه هر هفته هیئت فامیلی داشتیم؛ هر هفته منزل یکی از بستگان دعا و قرائت قرآن برگزار میشد. بهزاد چون لحن زیبایی داشت همیشه قرآن میخواند و مورد تشویق حاضران قرار میگرفت.
با وجود آن که فاصله منزل تا مسجد طولانی بود، اما همیشه در مسجد بود.
پیش از پیروزی انقلاب، نوارهای کاست سخنرانیهای امام را بین دوستان مورد اعتماد پخش میکرد. بمبهای دست ساز می ساخت و در راهپیماییها شرکت میکرد. ملحفههای خانه را برای کمک به مجروحین میبرد.
***
هر بار که به مرخصی میآمد با روحیه از موفقیتهای رزمندهها میگفت و به ما هم روحیه میداد. هر بار که می آمد، به مدرسه، همکاران و شاگردانش سر میزد.
آخرین بار که به جبهه می رفت، گفت: این بار نامه من کمی دیر به دست شما میرسد.
پدرم سوال کرد: چرا؟!
بهزاد جواب داد: چون ما را به جایی میبرند که دسترسی به کاغذ نداریم و فرصتی برای ارسال وجود ندارد.
آن روز؛ اولین روز زمستان ۱۳۶۶ بود. از ساعت ۸ صبح تا ۲ بعدازظهر در مدرسه ماند و در پایان با معلمان و دانش آموزان خداحافظی کرد. بعد از ظهر به مرکز تربیت معلم رفت و از آنجا با دوستانش اعزام شد و برای همیشه رفت و به فیض شهادت نائل شد…
بگو ببینم میخواهی چه کاره شوی
- راوی: سید حسن افتخاریان(شاگرد شهید)
معلم شهید؛ بهزاد سمیعی، همیشه بچهها را با ماشین ژیانش تا مدرسه همراهی میکرد. توی راه با هم سرود میخواندیم (یار دبستانی من) گاهی درب ماشین خود به خود باز میشد! ما میخندیدیم و او دلهره افتادن ما را داشت. امروز که آن سالها را مرور میکنم اشک در چشمانم حلقه میزند.
او همیشه میپرسید: بگو ببینم میخواهی چه کاره شوی؟
من هم جواب می دادم: آقا ما میخواهیم رفتهگر شویم .
می گفت: خوبه…خوبه… اما از خدا بیشتر بخواه. با گفتن این حرف، اشک در چشمانش حلقه میزد.
هر هفته این سوال تکرار میشد و ما هم هر روزی یک شغل را نام میبردیم. شغلهایی که در ذهن کودکیمان بود.
گاهی فکر میکنم که او مثل پرندهای بود که در قفس گیر افتاده بود و روح پاکش گرفتار شده بود. حالا از روح آزاد او میخواهم برایم دعا کند که انسان بشوم، که اگر انسان شدم، فراش و بقال و مکانیک و خلبان مهم نیست و در همه حال و در هر شغلی که باشیم مفید خواهیم بود.
یادش همیشه گرامی و روحش شاد و دعای خیرش بدرقه راه همه دانشآموزان این مرز و بوم.
- راوی: شاگرد شهید
معلم شهید بهزاد سمیعی؛ معلم پرورشی دبستان ما بود (دبستان داریوش بینش در فردیس)
همیشه لباس سربازی تنش بود و همیشه لبخند بر لب داشت. او در مناسبتهای مختلف به همراه آقای اکبرلو (که الان دکتر هستند) برای بچه ها تئاتر اجرا می کرد. همگی دوستش داشتیم. روزی که خبر شهادتش را دادند همه ی مدرسه غرق در ماتم شد. همه گریه می کردیم. موضوع انشایمان را نیز شهادت ایشان انتخاب کردیم.
در طول سالها؛ هرجا که مجموعه ای از عکس شهدا را می دیدم، همیشه به دنبال تصویری از معلم شهیدم بودم، تا اینکه عکس و اسمش را در سایت پیدا کردم.
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا