شهید محمد شفیعی زاده گرده کوهی
نام پدر: رمضان
شغل : فروشنده
تاریخ تولد: 1-5-1340 شمسی
محل تولد: یزد
تاریخ شهادت : 7-12-1362 شمسی
محل شهادت : جزیره مجنون عراق
عملیات : خیبر
رجعت پیکر مطهر : 15-4-1376 شمسی
دلیل شهادت : اصابت ترکش
گلزار شهدا: چهارصددستگاه
البرز - کرج
در ادامه «محمدحسن مقیسه» در «ستارگان راه» روایتی خواندنی از این شهید گرانقدر را منتشر میکند:
«روسـتازادهای کـه داغ محرومیـّت را بـر پیشـانی دارد، جوانـی کـه دلدادگـی بـه نمـاز و روزه و آداب شـرع، مرامنامـة ذهـن و عمـل و حرکتـش اسـت، انقلابـیای کـه در راهپیمایی هایـش علیــه رژیــم عــاری از مهِــر، از کار و بــار و راه شــانه خالــی نکــرده اســت، نیکــوکاری کــه ســالها دســت خانواده هــای نیازمنــد را گرفتــه، رزمنــدهای کــه دوســتانی مؤمــن و مــؤدّب و پرهیـزکار برگزیـده کـه پـای کارنامه زندگیشـان جـز مُهـر شـهادت نمیبینـی، حـالّا کـه صحنـه، صحنـه همـاوردی و دلّاوری اسـت و زمـان، زمـانِ نشـان دادن شـجاعت و غیـرت، گوشهنشـین کُنـج راحـت و لمـدادۀ خانـه اسـتراحت نیسـت.
وسـط آتـش جنـگ اسـت، او مـرد میـدان و نبـرد اسـت، نمیگویـد دورۀ سـربازیام را در لبـاس ارتـش و در جبهـه و جنـگ گذرانـده ام و بـه انـدازۀ وسـع، سـهمم را داده ام و حـالّا وقـت اسـتراحتم اسـت و دیگـر بـه مـن مربـوط نیسـت کـه جبهـه نیـرو میخواهـد یـا نـه، نـه، او این گونــه نیســت؛ محمّــد و ایــن حرف هــا!
ســه مــاه کــه از ســربازی اش گذشــت و ســور ازدواجــش نیــز پــا گرفــت، داوطلِبانــه در بســیج ثبت نــام کــرد و رفــت تــا ابتــدای ســجّادۀ نــور، تــا دل حضــور و تــا خــود جزیــرۀ مجنـون و عملیـّات خیبـر و فاتحانـه جنگیدنـش. ایـن مؤمـن خـدا، ایـن انقلابـی، ایـن دلسـوز، ایـن ...، محمّـد شـفیع زاده اسـت؛ مـردی کـه از «گِـرد کـوه» یـزد کـه بـر تنـة درخـت انقـلاب جوانـه زد، آسـمانی شـد؛ درسـت هنگامـی کـه بـا داهیانگـیِ فرماندهـی اش، نیروهایـش را بـه سـمت افـق پیـروزی هدایـت میکـرد، تیـری داغ بـر سـینه اش نشسـت و جگـرش را سـوزاند.
لبـش را نیـز هـم؛ آن را از آتـش سـرب، ایـن را از عطـش تشـنگی.
او یـک یـادگار معنـوی و یـک یـادگار دنیایـی برایمـان بـه مانـدگار گذاشـته اسـت. ایـن، «محمـود» اسـت کـه شـش مـاه پـس از شـهادت محمّـد، چشـممان را بـه جمـالِ یـادآور پـدرش روشـن کـرد؛ و آن، وصیتّنامـهای اسـت بـه قلمـش کـه مهم تریـن سـخنش در آن بـه مـا، در چهارگانـهای اسـت طلایـی، همـراه بـا دو بیـت جاودانـی:
ای بـرادران!
۱. لبـاس رزم بپوشـید
۲. از اسـلام و
انقـلاب دفـاع کنیـد
۳. از ابرقدرت هـا و دشـمن نهراسـید
۴. بـه یـاری
مظلومان بشـتابید.
من آن عهدی که بستم با شهیدان رسانم عهد و پیمان را به پایان بـه جبهـه مـیروم بهـر سـعادت به راهی میروم، راه شـهادت حـالا مـا هسـتیم و تـو و ایـن یـادگاران پایـدارت؛ و سـفارشهایت کـه آب و آینه پیـش روی مـا و راه مـا و آینـدۀ ماسـتای بشـارت معجزگـون!»
من آن عهدی که بستم با شهیدان رسانم عهد و پیمان را به پایان بـه جبهـه مـیروم بهـر سـعادت به راهی میروم، راه شـهادت حـالا مـا هسـتیم و تـو و ایـن یـادگاران پایـدارت؛ و سـفارشهایت کـه آب و آینه پیـش روی مـا و راه مـا و آینـدۀ ماسـتای بشـارت معجزگـون!»
منبع:نوید شاهد البرز
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا