شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهید عابدی-فاضل

شهید فاضل عابدی

نام پدر: عبدی

تاریخ تولد: 12-1-1337 شمسی

محل شهید تولد: شهرســتان اراک

تاریخ مجروحیت :1364/9/1شمسی

محل مجروحیت : دهلران

تاریخ شهادت : 9-11-1379 شمسی

محل شهادت : بیمارستان - تهران

دلیل شهادت : مسمومیت با گاز شیمیایی

گلزار شهدا: امامزاده محمد

البرز - کرج

شهید فاصل عابدی

شهید فاضل عابدی در مورخه1337/3/24 در سروند اراک از دامن مادر و پدری مؤمن و متعهد به جهان گشود. بعد از مدتی به اتفاق خانواده به تهران مهاجرت کردند، پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی در مجیدیه تهران وارد دبستان شده و سپس دوره راهنمایی را با موفقیت به اتمام رسانیدند و وارد دبیرستانی در محل سکونت خود در کوی دانشگاه گردیدند و با دیپلم ردی ترک تحصیل کردند. در سال 51 به خانم معصومه زارع‌اصل ازدواج نمودند با اوجگیری انقلاب اسلامی به خیل عظیم امت انقلابی پیوسته و در حد توان خود ایفای نقش نمودند. با شروع جنگ تحمیلی در سال 61 وارد جبهه حق علیه باطل شده و از کیان اسلامی به دفاع پرداخت ایشان به مدت 5/3 به طور مداوم در جبهه حضور داشتند تا اینکه در مورخ1364/9/1 در منطقه دهلران با بمباران شیمیایی (گاز خردل) مجروح شده و از رفتن به جبهه به علت جراحات سنگین شیمیایی باز می‌مانند شهید بزرگوار پس از تحمل درد و رنج بسیار در مورخه 1379/11/9 در بیمارستان امید به خیل مطهر شهدا می‌پیوندند.

https://s30.picofile.com/file/8472902642/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84_%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C_3_.jpg

 این جانب معصومه اصل زارع فرزند عبدالله متولد 1342همسر شهید فاضل عابدی هستم خاطره ای که از ایشان دارم:

 از اول زندگی خیلی راستگو و امین بودند من و فرزندانم خیلی خوشحال بودیم و افتخار می کردیم .

آقای عابدی از اول انقلاب به صورت بسیج وارد سپاه شدند که بعدها این شغل به صورت قراردادی رسمی شد و حدود 3 سال و 7 ماه در جبهه حضور داشت ایشان دارای 4 فرزند می باشد که سه دختر و یک پسراست .

آقای عابدی برای دیدن خانواده به مرخصی آمدند و به اتفاق خانواده به زیارت آقا امام رضا به شهر مقدس مشهد رفتیم.

 در سال 1362 آقای عابدی بعد از سفر عازم منطقه شدند که بعدها مجروح شدند و برای افراد خانواده و فامیل بسیار دردناک و وحشتناک بود .

سالها پرستاری ایشان و نگهداری فرزندان برای من خیلی سخت بود خیلی با گذشت و روشن فکر در حل مشکلاتش بود و هیچوقت شب و روز را نمی‌فهمیدیم با اینکه خیلی حالش بد بود ولی باز هم در شهرهای مختلف ما را همراهی می کرد .

در سال 1370 بود که دکتر الیاسی و دیگر پزشکان آقای عابدی را جواب کردند که من و خانواده ام حرف دکترها را قبول نکردیم و ار دکتر الیاسی اجازه گرفتیم تا آقای عابدی را پا بوس امام رضا به مشهد مقدس ببریم که ایشان مخالفت کردند و گفتند که باید در بیمارستان بماند همان روز بود که من برای دیدن فرزندانم با برادر شوهرم به شهرستان هشتگرد رفتیم و همانجا انگشتری را به نیت همسرم کنار گذاشتم که اگر حالش خوب شد به ضریح امام رضا بیندازم بعد از دیدن بچه ها به تهران برگشتیم بعد از تصمیم گرفتیم به همراه خانواده به مشهد برویم که من برای تهیه بلیط به فرودگاه رفتم بلیط هواپیما گرفتم و راهی نشهد شدیم وقتی رسیدیم به فرودگاه مشهد دیدیم 2 تا خواهر با آمبولانس به پیشواز ما آمدند و گفتند برای شما هتل و امکانات رفاهی را فراهم کرده ایم ولی من گفتم ما خودمان قبلاٌ هتل رزرو کرده ایم شما از کجا فهمیدید که ما آمده ایم در جواب گفتند که سپاه تهران به ما زنگ زدند و اطلاع دادند چون مهمان امام رضا بودیم من نیت کردم که کنار پنجره فولادین 10 شب مهمان آقا امام رضا باشم که شهید عابدی را هم به پنجره فولاد مهمان کردیم.

 من منتظر بودم که برای یک بار هم که شده چشمانش را باز کند چیزی بخواهد یا اینکه بگوید گرسنه ام شب سوم که مصادف بود با تولد آقا امام رضا هنگام نماز صبح شهید عابدی از من طلب آب کردند که ما خیلی خوشحال شدیم گفتند از همان آبی که الان خوردم بدهید که ما فهمیدیم که ایشان شفا پیدا کرده اند و طنابی را که با آن به پنجره فولادی بسته بودیم باز شده بود که ما از خوشحالی گریه می کردیم و لباسهایش را که تنش بود همانجا به اطلاعات هدیه کردیم .

بعد از 10 روز که برگشتیم تهران شهید برای آندوسکوپی به بیمارستان بقیه الله العظم رفتند که هیچگونه ناراحتی در بدن ایشان نبود بجز جای بخیه‌ها طوری بود که پزشکان در کمسیون تعجب کرده بودند و خدا را شکر کردند بعد از آن شهید عابدی برای چکاپ پیش دکتر الیاسی می رفت و گفت تو شفا گرفته امام رضا هستی.

 10 سال گذشت و ما نذر کردیم 7 سال سفره ابوالفضل به نیت امام رضا بیندازیم و 7 تا انگشتر برای 7 سال نیت کردم در سال 1378 به همراه شهید عابدی به شمال رفتیم که برای فرزندانم فراموش نشدنی بود حدود 14 روز در شمال ماندیم و هر روز را در یک شهر اقامت داشتیم آقای عابدی برای شنا به لب دریا می رفت و با فرزندان خود در کنار ساحل بازی می کرد پس از بازگشت از شمال به دکتر مراجعه کردند که دکتر به ایشان گفتند که باید در بیمارستان بستری شود که حدود یک ماه در بیمارستان آسیا بستری شد که شیمی درمانی می کردند و زیر نظر دکتر بودند .

من و فرزندانم به شهید خیلی علاقه داشتیم نه من بلکه کل فامیل به او افتخار می کردیم و ارادت خاصی داشتند امدوارم که روحش شاد باشد تا ما بتوانیم راه ایشان و شهیدان را ادامه دهیم و از خدای متعال می خواهم که ما را در زندگی یاری فرماید خوابی که بعد از شهادتش دیدم ما جابجایی منزل داشتیم می خواستیم خانه مان را عوض کنیم شب خواب دیدم می گفت من نگران جابجایی شما هستم .

https://s31.picofile.com/file/8472902634/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84_%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C_2_.jpg


https://s30.picofile.com/file/8472902642/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84_%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C_3_.jpg


https://s30.picofile.com/file/8472902650/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84_%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C_4_.jpg


https://s31.picofile.com/file/8472902684/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84_%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C_5_.jpg


https://s31.picofile.com/file/8472902718/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84_%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C_6_.jpg


https://s30.picofile.com/file/8472902768/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84_%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C.jpg

https://s30.picofile.com/file/8472902734/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84_%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C_7_.jpg






نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."




آخرین نظرات