شهید مجید عسگری
نام پدر: غلامحسین
شغل : خطاط سازمان تبلیغات
تاریخ تولد: 19-10-1343 شمسی
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت : 19-10-1365 شمسی
محل شهادت : شلمچه
عملیات:کربلای5
گلزار شهدا: بهشت زهرا سلام الله علیها
تهران
سلام بر روزی که به دنیا آمدی وبه روزی که رفتی
🌺✍️✍️✍️✍️ #جعفر_طهماسبی
دوماهی بود که وارد گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام شده بود.
قبلش تو گردانهای رزمی عملیات رفته و بچه شهرری بود و معلم هنر.......
انسان خوش رو کم حرف و فوق العاده توداری بود....خط خوبی داشت در حد حرفه ای خطاطی میکرد.
قبل از عملیات کربلای 4 با یک تعداد دیگه بچه ها رفت برای آموزش غواصی.
مکان آموزش غواصان لشگر بجهت اینکه عقبه گردانها در اردوگاه کوثر در جاده سوسنگرد کانال شهید چمران بود.
دوهفته ای آموزش طول کشید ومهیا شدند برای عملیات.
فاصله بین عملیات کربلای 4 و5 رو با آموزشهای سخت غواصی واستقامت در آب گذراند و در آموزشها نشون داد که میتوان به عنوان نیروی خط شکن روی او حساب کرد.
شب عملیات کربلای 5 مجید هم انتخاب شد که درشب اول با غواصان خط شکن تخریب برای باز کردن موانع جلو بره.
نزدیک غروب بود که رفت تجدید وضو کرد ومقابل سنگر بچه های غواص تخریب که زیر پل هفتی هشتی بود قرآن کوچکش را باز کرد ومشغول خواندن قرآن شد..
که ماشین گردان ازخط برگشت .
ومجید قرآن رابست و با راننده ماشین حاج احمد مشغول صحبت شد ودیگر بچه ها اومدند و کار به شوخی کردن رسید.
بچه ها مشغول بگو مگو بودند که یکدفعه همه مات و مبهوت حرکت مجید شدند .
دیدند با خط خوش روی درب ماشین که از گل پوشیده شده بود نوشته ...#شهید _مجید_عسگری ولادت 19 دیماه..
مجیدشب عملیات با بقیه غواصها وارد آب شد و رفتند تا داخل آبگرفتگی شلمچه معبر باز کنند تا گردان حضرت علی اکبرعلیه السلام خط دشمن رو بشکند .که زود هنگام با کمین دشمن درگیرشدند .کمینی که دست کمی از خط اول نداشت .مجید وبقیه غواص های تخریب داخل آب بودند و زیر پای اونها انبوهی از مین و تله های انفجاری بود ومقابل آنها دهها توپ سیم خاردار.و آتش سنگین تیربارهای دشمن سینه غواصان را درید و مجید عسگری در حالیکه نام مبارک حضرت زهراءسلام الله علیها را برلب داشت به معراج رفت
شهید مجید درشب تولدش به آسمان پرکشید وپیکرمطهرش درقطعه 53 بهشت زهرا سلام الله علیها آرام گرفت.و روی مزارش حک شده
🌷ولادت :43/10/19
🌹شهادت:65/10/19
نوید شاهد البرز:
شهید مجید عسگری شهید هنرمند خطاط در وصیت نامه خواندنی و پربارش چنین می نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
ایاه نستعین انه خیر ناصر و معین
با سلام به پیشگاه یگانه منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر (عج) و درود بی پایان به حضور امت همیشه در صحنه یاوران واقعی امام.
بارخدایا! تنها و تنها از خودت شهادت میطلبم که فقط از برای تو شهر و دیار و خانه و کاشانه را ترک کردیم . من و تنها از تو استعانت جستیم و تنها از ولی تو با تمامی وجود از مرز مال تا مرز جان فرمان بردیم.
ایزدا! در زندگانی عشق ورزیدیم و صبر کردیم و پیمان بستیم و عهد کردیم که تا لقاء خدایمان در مرزهای فتح و شهادت دلیرانه برزمیم و تنها در جهت رضای خدایمان زندگانی کنیم.
عزیزانم! ای یاوران امام در این آخرین لحظات از یکایک شما طلب بخشش می نمایم.
برادرانم! نزدیکانم! از روزی که خود را از تهران این شهر بلاخیز فریبا رنگ، جدا ساختم و به سوی جبهه روان شدم و خود را میان جان برکفانی علی اکبر گونه یافتم، یابنده دنیای دیگر شدم. دنیایی مملو از صفا و صمیمیت ایمان و ایثار.
آری! به جرأت می توانم بگویم که درس چگونه زیستن را از این دلدادگان مساجد و حافظان نشور اسلام آموختم. زیرا اگر جز این می شد طلبی از برایم جز ذلت نمی بود.
آری! با باری از گناه و معصیت یگانه خالق رئوف سوی جبهه آمدم اما یقین دارم که با حضور در کنار اینان که بازوانشان بوسه گاه امام عزیز است، مورد عفو و رحمت قرار خواهم گرفت.
بدین جهت تا اینجا هستم، احساس آزادی و دوری از حصار دارم، آری.
و حالا از شما متقیان مخلص می خواهم که جبهه این معیار سنجش حق از باطل جایی که آیات خدا تبلور عینی میابد را از یاد نبرید و مگذارید خون شهیدان گمنام اینان که نامداران جاودانه تاریخند، بر زمین بخشکد و دین خدا بی یاور بماند برای یاری دین خدا قامت بربندید و اذان فتح سردهید و عزم سفر کنید و هستی خویش را در بوته آزمایش قرار دهید.
آری! عزیزانم اسلام را دین خدای را دین محمد (ص) و دین علی (ع) این اسطوره عدالت را یاری دهید و مبادا که دریغ ورزید و اگر برپا شدید، بدانید (و ان ینصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم).
عزیزانم جبهه را جبهه های عشق و ایثار ، جبهه های توحید و شهادت ، جبهه های حق علیه باطل را پر کنید و پر کنید، بروید و بروید و خالصانه بروید که مسئله اصلی ما جنگ است و مبادا که برای خود بهانه بیاورید :
که بهشت را به بها دهند نه به بهانه (شهید بهشتی)
خوبانم! رها کنید پاک روح بلند پروازتان را از درون قفسهای پوسیده جسم و دیگر بار تولد یابید و بدانید تنها کسانی که هستی خود را در طبق اخلاص گذارند توان صعود به سوی معبود خویش را دارند.
و اما امام این پیر دل سوخته را تنها نگذارید. و همچون قلب در قفس سینه وجود نگهدارید و لحظه ای تنهایش نگذارید و از فرامین او سرپیچی نکنید و در گذر عمر مطیع او باشید.اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم .
برادرانم هرگز اذن دخول عاملین نفاق را به درون جمع موحدان ندهید، تمامی دستهایتان را یک دست و تمامی صداهایتان را یکصدا و تمامی دلهایتان را یکدل کنید و برای امام دعا کنید که ما هر چه داریم، از امام داریم و بس. هرگز در اجرای احکام اسلام ، شک و ریبی به دل راه ندهید و استعانت به آن را در رأس امور قرار دهید و بدانید تمامی مصنوعات مطرحه در زیر سایه اجرای احکام اسلامی به تحقق خواهد رسید. و دوری از آن راهی به سوی ضلالت.
سخنی با پدر و مادر عزیزم:
روی سخنم با شماست، ای کسانی که همه وجود تلاش بودید تا شاید فرزندانی خلف تحویل جامعه دهید.
مادرم! ای که برایت جز سرپیچی و عصیان هیچ نداشتم و ای پدرم که تمامی عمر نافرمانیت را داشتم. روی سخنم با شماست اگر اکنون در کنار خوبانی هستم که خالصانه رفتند و نام پر قداست شهید را برخود نهادند، جز لطف بیکران الهی دلیلی ندارد که او درد دردمندان را دوا باشد. و این پذیرش نه در خور من است بلکه فقط از حد بخشش حق تعالی است.
و حالا در فراقم نمیگویم چه کنید؛ بگریید یا نگریید شاد باشید یا نباشید پذیرای تبریک باشید یا تسلیت اما فقط این را میگویم که کاری نکنید که دشمنان امام را شاد کنید و به آن ورطه نیفتید که در اینجا هم زندگی برایم سخت شود . از شما فقط این را میخواهم آن چنان رفتار کنید که خدا می خواهد.
مادر جان! مصطفی را عازم جبهه کن که او برای تو نخواهد ماند و بدان که هر کس به سوی سرنوشت خویش می رود دور از سرنوشت دیگران بگذار که آیندهای روشن برای خود بسازد. باورکن با تمام وجود به مهدی عزیزم غبطه می خورم.
مادرجان اگر خدا خواست و جسدی داشتم به هنگام سنگ گذاری سعی کنید که سنگ قبرم از همان سنگهای معمولی بهشت زهرا باشد و مساوی سطح زمین.
پدرجان که تمامی عمر دوستت داشتم برایم دعا کن و به درگاه خدا طلب مغفرت برایم بنمای و از دوستانم برایم طلب حلالیت کن.
مادر از جان باارزشترم کلمه ای از برای ابراز احساساتم پیدا نمی کنم به تو بگویم ، برایم طلب عفو و رحمت کن و روزی 2 رکعت نماز بگو که مهین برایم بخواند و سعی کنید که شور را از شعور و محبت را از آگاهی جدا سازید و برای هر کدام جایی قرار دهید.
برادرانم روی سخنم با شماست با شما که سراپا محبت هستید با شما هستم و از شما می خواهم که در مسیر انسان ساز اسلام حرکت کنید و انحراف به هیچیک از جناحین نیابید.
عزیزانم! برادرانم! خوبان! ای انسانهای بامحبت با شما هستم، از همه شما طلب حلالیت می کنم و می خواهم که خدا را همیشه در مد نظر داشته باشید. مصطفی جان از انهاء وجودم دوستت دارم.
خواهرانم که همیشه دوستتان داشتم و امید حرکت من در زندگی بودید میدانم نیازی به موعظه ندارید و الگوی وجودی خویش را فاطمه (س) قرار می دهید و می دانم به منظور ارج و پاسداری از خون شهدای اسلام قلعه حجاب خویش را محکم و مستحکم نگاه می دارید و سراپا گوش امام می شوید. می خواهم مرا ببخشید که کوتاهی های بسیار می کردم و برادری خوب برای شما نبودم روی سخنم با دوستان عزیزم است.
مرتضی (اکبر) مرتضی اشرفی، محمود فرجی، رضا ایمانخانی، مجتبی اکبر مهدی غلامزاده، مجید داودی، جواد طباطبایی .... از همه شما طلب حلالیت می کنم و با صداقت می گویم که می دانم که لیاقت دوستی با شما را نداشته و این فقط لطف و عنایت خداوند رحمان بود که شما را در راه من قرار داد تا اینکه در راه او بروم و اما از همه شما می خواهم که کمبودهای من را در رابطه دوستی با شما ببخشید و مرا از فاتحه فراموش نکنید.
والسلام
ساعت 8/20 شب 1364/1/28 قبل از حرکت داخل چادر
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. الهی آمین
منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا