شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

شهید عفیفی-سعدی

شهید سعدی عفیفی

نام پدر: حسین

تاریخ تولد: 29-5-1331 شمسی

محل تولد: البرز - کرج 

تاریخ شهادت : 22-11-1357 شمسی

محل شهادت : تهران - پادگان حر

گلزار شهدا: سیجان 

البرز - کرج


🔻شهید سعدی عفیفی،نخستین شهید بخش آسارا🔻


بیست و یکم بهمن ماه 1357 پادگان حر (باغشاه سابق): سعدی عفیفی به همراه تعداد زیادی از جوانان انقلابی سیجان در تظاهرات بر علیه رژیم سفاک پهلوی در تهران حضور یافت. سعدی برای تصرف پادگان به همراه جمعی از انقلابیون به سمت باغشاه رفت. برخی از جوانان انقلابی با نفربرهایی که از پایگاه ژاندارمری میدان انقلاب (بیست و چهار اسفند  سابق) به غنیمت گرفته بودند به پادگان حمله ور شدند، دژخیمان رژیم به سمت مردم تیراندازی کردند در این زمان سعدی وتعداد دیگری از مردم انقلابی هدف قرار گرفته و در راه آرمانهای والای اسلامی به شهادت رسیدند و از خون پاکشان پادگان حر رنگین شد. بدین ترتیب خبر شهادت آن یار وفادار انقلاب به سیجان رسید وپس از چند روز پیکر پاکش در میان حزن و اندوه مردم در جوار امامزاده محمد سیجان آرام گرفت. یاد پر افتخارش گرامی و راهش پر رهرو باد. شادی روح مطهرش صلوات.


🔻خاطره ای از این شهید بزرگوار🔻


تابستان 1356 روستای سیجان:   مراسم ختم جوان ناکام فاضل عابدی فرزند مرحوم حاج عزت الله همزمان شده بود با مجلس ختم مرحومه عصمت عبداللهی همسر مرحوم حاج مهدی خان فانی حق، سخنران مجلس حجت‌الاسلام حسین همدانی از وعاظ انقلابی تهران بر علیه. رژیم ستمشاهی سخنرانی کرد و مردم را به مبارزه برای علیه حکومت فاسد وقت فراخواند. در مجلس سرهنگ افضلی و سرهنگ اکبر رشیدی که هر دوی آنها داماد حاج مهدی فانی حق بودند حضور داشتند. افضلی و رشیدی نسبت به مواضع سخنران مجلس اعتراض شدید اللحنی کرده و جو مجلس متشنج شد. احتمال دستگیری آقای همدانی کاملاً متصور بود. در آن لحظات و در آن جو پر از خفقان تنها فردی که در دفاع از مواضع انقلابی سخنران و بر علیه عمال رژیم شجاعانه قد علم کرد کسی نبود جز اولین شهید سرافراز سیجان سعدی عفیفی... شهید سعدی که در آن زمان کمتر از بیست و پنج سال سن داشت جوانی پرشور و انقلابی بود که با شجاعت تمام در مقابل افضلی و رشیدی ایستاد و آنها را به عقب نشینی واداشت. سرهنگ رشیدی که از شهامت سعدی جاخورده بود به ناچار رو به سخنران ایستاده و گفت:"ولش کنید این آخوند رو.... پول گرفته که این حرفها رو بزنه دیگه.... " سعدی کار خود را کرد ولی پس از خاتمه مجلس وحتی در روزهای بعد همه منتظر دستگیری و بازداشت حجت‌الاسلام همدانی و سعدی بودند ولی از آنجا که خداوند در دل عاملان حکومت رعب و وحشت انداخته بود از بازداشت آنها صرف نظر کردند.

https://telegram.me/moghavematbasijsijan




نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."


آخرین نظرات