شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهید علیشیری-عبدالرزاق

شهید عبدالرزاق علیشیری

نام پدر: سبحان الله

تاریخ تولد: 12-3-1341 شمسی

محل تولد: البرز - کرج

کارگر کارخانه روعن نباتی جهان

جودوکار

تاریخ شهادت : 1-12-1364 شمسی

محل شهادت : فاو

عملیات : والفجر8

رجعت پیکر مطهر : 1377 شمسی

گلزار شهدا: امامزاده محمد 

البرز - کرج

کتاب "خاک آنقدرها هم که می گویند سرد نیست" روایتی است به قلم سالومه سادات شریفی که به زندگینامه شهید بزرگوار عبدالررزاق علی شیری پرداخته است .

ای خاک گرم کربلا، کن دمی مدارا عزیز زهراس

هـر یک بـا صـد نـوا، بر خاکِ نینـوا

بر سینـه و به سـر، دارند دسـت عـزا

دختر فـاطمـه  خونجگـر شـد        خاکِ ماتم از این غم به سر شد

به گزارش نوید شاهد به نقل از پایگاه خبری فاش نیوز: شهید عبدالرزاق علی شیری در سال 41 در کرج متولد شد و در طفولیت به علت تب شدید از ناحیه پای چپ فلج شد. هر چند بهبودی پیدا کرد اما لنگیدن پای چپ همیشه با او بود.

عبدالرزاق، معلولیت را محدودیت نمی‌دید و با تلاش فراوان قهرمان رشته‌ی ورزشی جودوی محل زادگاهش شد.

عبدالرزاق سال 60 در حالی که 20 بهار از عمرش گذشته بود پا به جبهه گذاشت. معمولا در جبهه آن‌هایی که ناتوان بودند در واحدهای پشتیبانی مثل تدارکات، آشپزخانه، دژبانی و... به کار رفته می‌شدند؛ اما او از اول وارد واحدهای رزمی شد و به عنوان یک رزمنده اسلحه به دست می‌گرفت و به مصاف دشمن رفت.

سال 61 و در عملیات مسلم در حالی که رزمنده‌ی لشگر27 محمد رسول‌الله بود، در بمباران هوایی مقر گردان‌ها در سومار در اثر اصابت ترکش دست چپش از کتف جدا شد و به پشت جبهه برگشت.

همه می‌گفتند عبدالرزاق حالا حالاها به جبهه برنمی‌گردد؛ اما 15 روز بعد با آستین خالی، با یک شمشیر بر کمر، در دوکوهه روئیت شد!

او ول‌کن نبود و کسی هم جرأت این را نداشت که در عملیات از او استفاده نکند. کسی باورش نمی‌شد که عبدالرزاق هنوز می‌تواند سینه به سینه‌ی دوشکا برود و با نارنجک خاموشش کند. او رزمنده‌ی گردان حنظله بود. این دلاوری و جگرداری در عملیات والفجر یک کار دستش داد. در حالی که 3 ماه بیشتر از قطع دست چپش نمی‌گذشت، ترکش به گردنش اصابت کرد و باز مجروح شد.

 عبدالرزاق آمد و این بار در مقر قلاجه همه را حیرت‌زده کرد. در مراسم صبحگاه اردوگاه قلاجه، قبل از عملیات والفجر4 عبدالرزاق با آستین خالی و قداره به کمر، در حالی که پرچم سرخی به دست داشت ظاهر می‌شد و خودش کمپوت روحیه بود. باز این رزمنده دلاور شمشیربه‌کمر در عملیات والفجر4 در اثر اصابت ترکش به شدت مجروح شد.

او می‌گفت آنقدر جبهه می‌روم تا در راه وطنم شهید بشوم. و باز به جبهه بازگشت و تخریب‌چی لشگر27 حضرت رسول شد.

دی‌ماه 64 ازدواج کرد و بهمن‌ماه دوباره به جبهه بازگشت؛ و باز اسلحه به دست و شمشیر به کمر، و این بار با گردان علی اصغر به فرماندهی شهید حسین اسکندرلو خط شکن شد. هدف ضربه زدن به دشمن در جزیره‌ی ام‌الرصاص و آن‌سوی اروندرود بود. کار طاقت‌فرسایی بود و احتمال درگیری تن به تن با دشمن می‌رفت. امکان داشت که این بار شمشیر او به کار آید. حمله به جزیره‌ی ام‌الرصاص در روبروی خرمشهر برای فریب دشمن بود تا سایر یگان‌ها بتوانند وارد فاو شوند و حماسه والفجر8 رقم بخورد.

جزیره‌ی ام‌الرصاص بعد از سه روز تخلیه شد و ماموریت جدید گردان علی اصغر حمله به دشمن و دفع پاتک در فاو و اطراف کارخانه‌ی نمک بود.

دوباره عبدالرزاق «شمشیربند» میدان‌دار معرکه شد. تیربار چهارلول دشمن امان همه را بریده بود. وقتی روی خاکریز قفل می‌شد، مثل موریانه خاکریز را کوتاه می‌کرد و تلفات می‌گرفت.

عبدالرزاق دست به کار شد. برای رسیدن به تیربار دشمن باید از باتلاقی که بین ما و دشمن بود می‌گذشت و رد شدن از این همه گل و لای به این راحتی نبود و دشمن کاملا روی مواضع ما دید تیر داشت؛ اما عبدالرزاق ول‌کن نبود.

او نارنجک به کمر و شمشیر به دست حرکت کرد و دقایقی بعد تیربار دشمن خاموش شد و عبدالرزاق هم افتاد.

کسی نفهمید چه شد؛ اما همه می‌گفتند این بار شمشیر به کار آمد و بر سر زبان‌ها افتاد که عبدالرزاق علی‌شیری، تیربارچی بعثی را با شمشیر قیمه قیمه کرد.

روز اول اسفند 64 روحش پر کشید و پیکرش در فاو ماند و بعد از 13 سال به وطن باز گشت و در گلزارشهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.

https://s32.picofile.com/file/8478858292/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C.jpg


https://s32.picofile.com/file/8478859626/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_6_.jpg



بخشی از وصیت شهید:

در زندگی از پدر و مادرم بسیار سپاسگذارم در کودکی زحمتم را کشیده اندو در نوجوانی هم همینطور از گل روی شما شرمنده ام.

حالا هم زندگی را در مرگ می بینم. این روح شجاع شما را تحسین میکنم.

خواهران و برادران عزیزم ؛ اگر شهید شدم انشاا... که در راه شهدا قدم بردارید.

شما باید مسئولیت خود را انجام دهید. و بدانید که خداوند تعالی به ما جسم و روح داده آنرا هم روزی پس میگیرد و چه بهتر که به لطف و مرحمت او که این در رحمت یعنی شهادت را برایمان گشود و شهید شویم و این هیچ ناراحتی برایمان نداردبلکه افتخار ماست که شهید شویم.

و همسرم آنچه خدای توانا بخواهد خواهد شد و گریزی ازآن نیست، شجاع باش مقاومت کن. در بهشت شفاعتت را خواهم کرد آنچه از اخلاق اسلامی با من شرط کرده بودید نتوانستم به ظاهر عمل کنم از خدا می خواهم که بعد از من همسری شایسته نصیبت کند و سفارش می کنم ازدواج کن که خدا ترا دوست بداردو هیچ مهری و محبت خدا نیست خدای صبار، صبرعنایت فرماید به همه بازماندگانم.

ای مردم از قیامت بترسیم و از شهدایمان پند گیریم و شرمنده آنها نباشیم، توبه کنید ای آنهایی که از خدا دور هستید دنیا گذر است و قیامتی هم هست. از همه طلب بخشش می کنم.

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمّدرسول الله و اشهدان امیر المومنین علی ولی الله و ان اولاد المعصومین حجج الله و ان امام الخمینی نائبهما بالحق.





https://s32.picofile.com/file/8478859676/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_11_.jpg


https://s32.picofile.com/file/8478859700/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_13_.jpg



https://s32.picofile.com/file/8478859718/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_14_.jpg





https://s32.picofile.com/file/8478859576/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_2_.jpg


https://s32.picofile.com/file/8478859634/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_7_.jpg



https://s32.picofile.com/file/8478859668/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_10_.jpg


https://s32.picofile.com/file/8478859776/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_20_.jpg




https://s32.picofile.com/file/8478859734/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_16_.jpg




https://s32.picofile.com/file/8478859618/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_5_.jpg



https://s32.picofile.com/file/8478859726/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_15_.jpg



https://s32.picofile.com/file/8478859768/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_19_.jpg




https://s32.picofile.com/file/8478859684/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_12_.jpg




https://s32.picofile.com/file/8478859742/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_17_.jpg



https://s32.picofile.com/file/8478859750/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_18_.jpg




https://s32.picofile.com/file/8478859600/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_4_.jpg



https://s32.picofile.com/file/8478859584/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_3_.jpg



https://s32.picofile.com/file/8478859642/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_8_.jpg



https://s32.picofile.com/file/8478859650/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C_9_.jpg






نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."




آخرین نظرات