شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهید فیروزفلاح-مستعلی

شهید مست علی فیروزفلاح

نام پدر: قربان علی

نام مادر:کبرا

تاریخ تولد: 1-2-1336 شمسی

محل تولد: البرز - ساوجبلاغ

راننده

متاهل

بسیجی

سن:26سال

تاریخ شهادت : 14-5-1362 شمسی

محل شهادت :مهران

عملیات والفجر3

گلزار شهدا: اغلان تپه 

البرز - ساوجبلاغ

برادرش محمد نیز درسال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیده است

همچنین چهار پسر خاله ایشان نیز به شهادت رسیده اند

 

 

شهید در روز یکم اردیبهشت سال 1336 در روستای اغلان تپه در شهرستان ساوجبلاغ در خانواده ایی مذهبی و کشاورز متولد شد . دوران کودکی را در هوای خوش روستا سپری کرد و تحت تعالیم انسان ساز اسلام از سوی پدر و مادر دلسوز و متعهد خویش قرار گرفت. در روستا دوره ابتدایی تحصیلات مدرسه ایی را آغاز کرد و با موفقیت به پایان برد و سپس به علت مشکلات موجود، به اخذ مدرک پنجم ابتدایی قناعت ورزیده و به کار و فعالیت پرداخت. در اداره امور منزل یاری پدر و مادر می کرد و از تلاش در جهت رفاه حال خانواده لذت می برد. در جریان مبارزات انقلابی ، با رژیم منحوس پهلوی ، در راهپیمائیها و مبارزات شرکت فعال داشت و در روستا ودر شهرهای اطراف به تظاهرات و شعار نویسی مشغول بود و پس از پیروزی انقلاب نیز در عضویت بسیج ملی ، در اداره امور محل و پایداری از ارزشهای انقلاب اسلامی نقش موثری داشت .

در سالهای جنگ تحمیلی و دفاع مقدس نیز به شوق دفاع از دستاوردهای انقلاب و حفظ استقلال مملکت اسلامی ، در جبهه های نبرد حضور یافت و سهم خود را در این صحنه نیز به زیبایی هر چه تمام تر ایفا نمود .

شغل ایشان رانندگی اتومبیل بوده و با داشتن همسری صبور و مومنه و یک فرزند پسر و یک دختر در طول جنگ بارها در جبهه های جنگ حضور یافته و در مناطق مختلف جنگی انجام وظیفه نموده بود.

شهید فیروز فلاح انسانی به تمام معنا و مردی بزرگ بود که در برابر خدا و خلق خدا از هیچ ایثار و فداکاری دریغ نمی ورزیدند .

سرانجام نیز در راه انجام فریضه ی جهاد فی سبیل الله در منطقه جنگی مهران در عملیات والفجر 3 در تاریخ 1362/5/14دچار موج گرفتگی شده و پس از مدتها نبرد ، پایدار و غیرتمند در راه حفظ دین سرزمین مقدس خویش جان به جانانه تقدیم نمود و پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای زادگاهش اغلان تپه در کنار مزار مطهر شهدای آن روستا به آرامش ابدی رسید. روانش شاد

 

وصیتنامه شهید مستعلی فیروز فلاح

به نام خداوند بخشنده مهربان

مپندارید کسانی که در راه خدا کشته می شوندمرده اند، بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند.

سلام و درود به پیشگاه امام زمان و نائب برحقش امام امت و سلام و درود به رزمندگان اسلام و سلام و درود به روان پاک شهیدان انقلاب و سلام و درود به روان شهیدان کربلای حسین و سلام به خدمت پدر گرامی عزیزم و مادر مهربانم و برادران عزیزم و خواهران مهربانم سلام می کنم و سلام  من به تمام فامیلها و دوستان برسانید.

پدر گرامی عزیزم می دانم که برای من گریه می کنید و یک قدر به خود بیایید که برای کی گریه می کنید و برای چی ، فکر کنید که این دنیا رفتنی است و این راه را من خودم انتخاب کردم و شماها عزیزان دعا کنید که من خدا از گناهانم بگذرد و با یاران حسین قرار دهد و خدا خودش فرموده که هرکس بر من و راه من می آید شفاعت او را قبول می کنم و هر شهید می تواند 70 نفر را شفاعت کند .

مادر عزیزم ، ای نور چشم من ، قوت قلب من ، تمام وجودم به فدای ن حسین که گریه می کردی ، آن اشکهایی که به نور چشم زهرا از چشمان نازنینت برای حسین سرازیر می شود ، هرگز یادم نمی رود ، اگر خدا از من گنه کار راضی شود و دستم به حسین می رسد و به حسین می گویم و به مادرم زهرا می گویم که من بچه بودم و مادرم مرا به عزاداری حسین می برد و من هم دلم می خواست مادرم مرا به زیارت حسین بیاورد.

افتخار کن که من بودم که راه حسین را پیدا کردم ، افتخار کن که شماها را به زیارت امام امت می برند اگر بخواهید و اول این نفر به زیارت امام حسین خانواده شهدا را می برند مرا می بخشید که شماها را اذیت کردم و ناراحتتان می کردم و ای کاش وقت داشتم و برایتان درد دل خود را می نوشتم و از آنجا که نگرانی ندارم شکر خدا می کنم ...پیدا کنم و در راه خدا کشته می شوم این جنگ یک نعمت الهی است که خدا به ما اهدا کرده برای اینکه شهید مقام دارد در درگاه خدا و خدا می فرماید:

آنکس که مرا طلب کند، می یابد و آنکس که مرا یافت می شناسد و آنکس که مرا شناخت دوستم می دارد و آنکس که دوستم داشت به من عشق می ورزد و ان کس که به من عشق مرزید ، من نیز به او عشق می ورزم و آنکس که به او عشق ورزیدم ، می کشم او را و آنکس را که بکشم خون بهایش بر من واجب است و انکس که خون بهایش بر من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم.

مادر عزیزم خدا می فرماید : کسی که به راه من کشته شود اولین قطره خونش که ریخت باعث می شود که گناهان او بریزد و من از شب اول قبر می ترسم و از عذاب الهی می ترسم.

برادران و خواهران ، ای کسانیکه برای من گریه می کنید، برای من گریه نکنید ، برای خودتان گریه کنید و از عذاب خدا بترسید ، این دنیا رفتنی است و شیطان ملعون را به دل ود راه ندهید ، تن نازک خود به عذاب الهی گرفتار نکنید که آن دنیا هیچ کس به داد همدیگر نمی رسند و هرکس به فکر خودش است و آنطوری که خدا فرموده است : در این دنیا باید به فکر همین دنیا و دنیای آخرت باشیم و دراین دنیا به همدیگر محبت داشته باشیم .

پدر عزیزم می بخشید که سردرد به شما عزیزان می دهم ، من به بچه هایم را اول به خدا می سپارم و بعد به شما راه امام را به آنها نشان دهید در خط امام باشید و همسر عزیزم را از من راضی کنید و طبق قانون اسلامی از آن هم بهتر ، از مال خود راضی کنید ، برای اینکه زحمت می کشد و ناصر کوچک من را و معصومه ناز من را بزرگ می کند به کمک خدا ولی به بچه ها بگویید معصومه مرا نزنید، برای اینکه دختر را خدا دوست دارد ما هم باید دختر را دوست داشته باشیم و دوست دارم دختر مرا در بغل بگیرید و دست به سر او بکشید مثل سکینه و رقیه حسین یادآور می شود.به امید دیدار تا روز قیامت.خدانگهدارتان

 منبع:یقظه شهید

 

خواهرانی که مهرمادری را با شهد شهادت گره زدند

 

 

هشت سال دفاع مقدس کتابهای ایثار و شجاعت رادمردان و شیر زنانی را نگاشت که برای حال و آینده درس ها دارد.
باید گفت که معنای مادر یادآور همه ایثار‌ها و تلاش‌هایی است که این انسان برای آنچه در بطن خود پرورانده انجام می‌دهد.
قصه مادران شهدا؛ به عنوان واقعیتی ارزشمند باید گفته و نگاشته شود تا نسل امروز که مدیون خون شهداست آن را درک کند.
روستای سهلیه از توابع شهرستان ساوجبلاغ از جمله مناطقی است که مادران این خطه در دوران دفاع مقدس 25 فرزند عزیز خود را تقدیم انقلاب اسلامی کردند.
در این جا حکایت سه خواهر در روستای اغلان تپه شهرستان ساوجبلاغ که هر یک دو فرزند خود را تقدیم ماندگاری این مرزوبوم و ارزش های دینی کردند جالب و خواندنی است.
وقتی سراغ خانم فیروز فلاح مادر دو شهید را گرفتم ، گفتند با کدامشان می‌خواهی صحبت کنید، گفتم مادر دو شهید، گفتند این ها سه خواهرند، هر سه مادر شهید و هر کدام دو شهید تقدیم انقلاب اسلامی کردند، باورم نمی‌شد سه خواهر هر کدام دو شهید.
درب اولین منزل را زدم آقایی دررا باز کرد ، از او پرسیدم می‌خواهم با مادرتان گفت وگو کنم؛ حاج خانم حبیبه فیروز فلاح. او چند لحظه مکث کرد و گفت دو سال دیر آمدی مادرم به رحمت خدا رفته و مزارش کنار برادران شهیدم است.


راست می‌گفت من دیر آمده بودم بلافاصله سراغ خاله‌هایش را گرفتم، او گفت: امروز پنجشنبه است می‌توانی به گلزار شهدای روستا بروی و آنها را آنجا ببینی، خوشحال شدم.
زمین های کشاورزی اطراف مزار شهدا در واقع ورودی روستا بود که هنگام آمدن دیده بودم، برای رفتن به آنجا دیگر نیازی به پرس‌ و‌جو نبود، فاصله کمی با روستا داشت، محوطه‌ای کوچک که مقبره شهدا از دور معلوم بود، تعدادی از مردم در کنار قبور مشغول قرائت فاتحه بودند سراغ خانم سالخورده‌ای که برای شست و شوی قبور ظرف به دست در کنار شیرآب منتظر بود، رفتم. او مرابا خود کنار شش مزار شهید برد.
جوانان رشیدی که آن روزها در مقابل دشمن تا دندان مسلح رفتند و جانفشانی کردند تا ما امروز در آرامش باشیم .
با خود گفتم این روستا کجا و جزیره مجنون کجا. این روستا کجا و کردستان کجا، این روستا کجا و ...، نگاهم به مزار شهدا. شهید معصوم نیک رنجبر، شهید صمد نیک رنجبر و مادر مرحومش حبیبه فیروز فلاح.
سئوال‌های درون ذهنم انگار می خواست بی‌پاسخ بماند از این رو از پیرمرد متولی گلزار شهدای روستای سهلیه سراغ دو خواهر دیگر را گرفتم که به من گفت منتظر باش آنها حتما می‌آیند. رفتم سراغ مزار چهار شهید دیگر که با هم پسرخاله بودند. راستی کاش می‌شد می‌توانستیم اوضاع آن دنیا را از آنها بپرسیم، پسرخاله‌ها چه می‌کنند…


پسر بزرگ مرحومه حبیبه فیروز فلاح با خاله‌هایش وارد آرامستان شد با جعبه شیرینی و گل‌های رز به دست. از همان ابتدا از من عذرخواهی کرد و گفت: “خواستم کارتان راه بیفتد نمی دانستم برای خاله‌ها میهمان آمده و امروز سر وقت کنار شهیدان نیامدند.
نیم ساعتی را مادران شهدا کنار فرزندان شهیدشان به قرائت فاتحه و قرآن و زمزمه پرداختند و من هم از آنان دور شدم تا آنها راحت حرف‌های خصوصی خود را به فرزندانشان بگویند. حاجیه خانم کبری فیروز فلاح مادر شهیدان محمد و مستعلی فیروز فلاح است و حاجیه خانم نازبانو فیروز فلاح هم مادر شهیدان سلیمان و غلامعلی خوشه‌کار.


وقتی به منزل مادر شهیدان فیروز فلاح رفتم خواهش کردم تا حاجیه خانم کبری فیروز فلاح هم حضور داشته باشند خانه کوچک روستایی که طاقچه قدیمی آن به عکس فرزندان شهیدش مزین بود.

چلوار سفیدی که روی طاقچه با گلدوزی یک شمع و گل و پروانه آدم را می برد به خیلی دوره‌های گذشته که خبری از چرخ‌های گل‌دوزی امروز نبود. حاجیه خانم به معرفی فرزندان شهیدش پرداخت، “سمت راست مستعلی و کوچیکه محمد که در عملیات کربلای5 به شهادت رسید.”
“خیلی وقت بود خبری از مستعلی برای ما نمی‌آمد هرچی نامه می‌فرستادیم جوابی نمی‌آمد پست‌چی‌ها نامه‌های ما را برمی‌گردانند، نگران بودم دلم می‌گفت مستعلی دیگه نمیاد، شب‌ها خوابم نمی‌برد و یک روز که برای کار کشاورزی به بیرون رفته بودیم آقایی آمد سرِ زمین ما و با پدر محمد شروع کرد به صحبت‌کردن، وقتی به طرف پدر محمد حرکت کردم آن آقا رفت. رنگ و روی پدر محمد فرق کرده بود، اشک‌هایش را به زور گوشه چشمش حفظ می‌کرد و مدام آب جوی کنار مزرعه را به صورت خود می‌زد تا من متوجه نشوم که از مستعلی خبر آوردند. تا خانه که رسیدیم از من سئوال کردن بود و از او سکوت… و بغضش در منزل ترکید و خبر شهادت مستعلی را به من داد. شروع کردم منزل را مرتب و جاروب کردن، پسرم محمد از بیرون که آمد سئوال کرد میهمان داریم. گفتم بله پسرم! داداشت می‌آید، گفت” پس چرا گریه می‌کنی، گفتم او شهید شده…”


مادر این شهدا ادامه می دهد: “شهید محمد گوشه در اتاق نشست انگار زانویش شکست، نای بلند شدن نداشت، وقتی مستعلی می خواست به جبهه برود او هم می‌خواست همراهش برود ولی سنش اجازه نمی‌داد و باز هم مستعلی بود که او را وادار به ماندن در خانه کرد و هر روز از برادرش سئوال می‌کرد، تنها چیزی که محمد می‌گفت این بود که داداش نمی‌گذارم خونت پایمال شود، بعد از مدتی محمد هم به جبهه رفت خیلی مانع نشدم و رفت و شهید شد.

حاجیه خانم نازبانو فیروز فلاح مادر شهیدان سلیمان و غلامعلی خوشه‌کار هم آلبوم عکس فرزندان شهیدش همه چیز و همه خاطراتش است.
او می گفت : وقتی برای دیدن خرمشهر رفتم و سنگرهای بچه‌ها را در جبهه‌ها دیدم آنجا بود که من گریه کردم ، من از شهید شدن فرزندانم دلخور نیستم آنها راه خود را انتخاب کردند و سعادتمند شدند.
شهید برای همیشه زنده است و این معجزه خدا است و وعده‌ای که در قرآن داده در سوره آل عمران “و لا تحسبن‌الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتاً، بل احیاناً عند ربهم یُرزقون.”
مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مردگانند بلکه زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.
خوش به حال آنان که رفتند تا امروز جامعه ما ایمن بماند.
او ادامه داد: ولی جوانان قدر این امنیت را باید بدانند، باید بدانند که شهیدان برای ما آبرو آوردند و با بی‌حجابی و بی‌عفتی سعی نکنیم پای روی خون آرمان‌های شهیدانی بگذاریم که همه‌چیز خود را گذاشتند تا ایران و آبرو بماند.
مادر شهیدان سیلمان و غلامعلی خوشه کار خوب حرف می‌زد، سئوالی برای من نمانده بود وقتی از هر دو مادر که خواهر هستند درباره ویژگی هایی فرزندان شهیدشان پرسیدم، در جامعه در روستا، اخلاق و رفتارشان چگونه بود؟ یک جمله گفتند: شهیدان ما آنقدر خوب بودند که شهید شدند.


و چه عجیب است زندگی پس از مرگ این پسرخاله ها کنار هم.

یاد این شعر افتادم:‌
خوشا آنانکه جانان می‌شناسند/ طریق عشق و ایمان می‌شناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان/ شهیدان را شهیدان می شناسند.


شهدا اسوه ارزش ها و ایثار نو و خون تازه‌ای در رگها و مایه حیات اجتماع هستند. خدایا! این چه نوع مردنی است که به زندگانی حیات می‌بخشد و موجب دوام و استمرار حیات بشری است و چون نامشان بر زبان رانده شود جانهای مشتاق به وجد می آیند و روح‌های مرده و لجن گرفته و زنگار زده و ظلمانی و مخبث به ستیز درمی آیند؟!

خدایا این چه نوع مردنی است که طراوت و سرزندگی از آن می‌بارد؟! در طول تاریخ انسان های بسیاری آمده‌اند و رفته‌اند ولی گردشان هم پیدا نیست. شهید و شاهد همچنان سراج راه ما هستند که بیهوده نرویم و عمر را به ناچیز دنیا نبازیم. مرد باشیم همچو شهید و مستحکم چون بلوط و استوار و سربلند و آزاد. چون سرو و رسم پاکبازی و پاکدلی را از شهید به ارمغان ببریم و مادران شهید را نماد این ایثار بدانیم که درود خدا بر مادرانی که این چنین فرزندانی تربیت کرده‌اند تا امروز مایه حیات زندگان شوند.
مردم شهرستان 250 هزارنفری ساوجبلاغ واقع درغرب کرج در دوران دفاع حدود یک هزار تن از بهترین عزیزان خود را تقدیم آرمانهای والای خمینی کبیر(ره) کردند.
گزارش از: رقیه پروینی


 

 

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."




آخرین نظرات