شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

شهید قلندرپور -محسن

شهید محسن قلندرپور پنجم فروردین 1345 در شهرســتان کرمانشاه چشم به جهان گشود. پدرش مرتضی و مادرش کبرا نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان بســیجی در جبهه حضور یافت. 27 مهر 1363در میمک توسط نیروهای عراقی بر اثر اصاب ترکش به شهادت رسید. تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است. مزار یادبود وی در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.


 شهید محسن قلندر پور در بیست و پنجم فروردین ماه سال 1345 درکرمانشاه به دنیا آمد.
وی فرزند چهارم خانواده و از نظر اخلاقی  فردی اجتماعی، فعال و فوق العاده خوشرو بود. در همان سنین کودکی موذن مسجد شد. در اوایل نوجوانی و قبل از انقلاب در تظاهرات هایی که علیه رژیم پهلوی صورت می گرفت  شرکت و اعلامیه پخش می کرد.
شهید قلندرپور از همان زمان و از طریق جمع آوری کمک های مردمی و تهیه قند و شکر تعاونی و تقسیم بین خانواده های نیازمند فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی خود را آغاز کرد. سپس با تشکیل بسیج مستضعفین عضو این نهاد انقلابی شد و پس از حدود 6 ماه آموزش و کسب مهارتهای فرهنگی سیاسی و نظامی به آموزش بسیجیان در پایگاه های شهرستان هرسین پرداخت. مدتی نیز با دیگر بسیجیان به شهرستان کرندغرب رفت و با حزب دموکرات آن منطقه مقابله کردند.
شهید  قلندپور سال دوم راهنمایی بود که جنگ تحمیلی آغاز شد؛ پس درس و مدرسه را رها کرده و به جبهه های غرب اعزام و در تبلیغات گردان مشغول فعالیت شد. تا سال 63 در جبهه ها حضور داشت و سرانجام در تاریخ بیست و ششم یا بیست وهفتم مهرماه سال 1363 در منطقه قصرشیرین عملیات میمک به فیض شهادت نائل گشت.
فرازی از وصیت نامه شهید
ولاتحسبن الذین قتلوفی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند، ونزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
به شما مردم مسلمان می گویم کسی که در راه خدا کشته می شود زنده است و شاهد همیشه زنده تاریخ است.
پدرم و ای مادرم امیدوارم مرا حلال کنید به خاطر این همه زحمات و رنجهایی که شما در خلال این زندگی به پای من کشیده اید.
برادرانم و خواهرانم از شما تقاضای بخشش دارم و از شما می خواهم دنباله رو راه من باشید. مبادا در میان دشمنان اسلام و منافقان که از کافر بدترند نقطه ضعف نشان دهید. راهم را ادامه دهید تا دشمنان سر افکنده شوند.
راهی که رفتم راه سرخ شهادت حسین(ع)است،  به گفته امام مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد. دوستانم مکتب ما همان مکتب خون و شهادت است که احتیاج به خون من و تو دارد.
از خدا می خواهم مرا به آرزویم که همان شهادت است برساند و در آخر به ملتم می گویم امام این پیر جماران، این خورشید درخشنده مستضعفان، این رهبر کبیر و عالیقدر را دعا کنید و از خدا می خواهم که پرچم اسلام را تا انقلاب مهدی (عج) به دست امام ما باشد.

والسلام علیکم و رحمه الله

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."


آخرین نظرات