شهید احمد قندهاری
نام پدر: حبیب الله
تاریخ تولد: 17-5-1340 شمسی
محل تولد: خوزستان - خرمشهر
تاریخ شهادت : 19-2-1361 شمسی
محل شهادت : محوراهواز-خرمشهر
عملیات : بیت المقدس
گلزار شهدا: خرمشهر
خوزستان
نوید شاهد البرز:
"شهید احمد قندهاری" فرزند حبیب الله در تاریخ هفدهم مرداد1340 در خرمشهر از یک خانوادة مومن و معتقد به دین اسلام دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی خویش را در نزد خانواده سپری نمود. در سن هفت سالگی جهت کسب دانش و معرفت به مدرسه رفت و در کلاس دوم دبیرستان بود که بزرگترین سرمایه زندگیش را که پدرش بود، از دست داد. او کوچکترین فرزند خانه بود که با زحمت بسیار مادرش خانه را اداره می کرد.
تا کلاس سوم نظری درسش را خواند و با شروع انقلاب درسش را رها کرد و مبارزه بر ضد رژیم را آغاز کرد و از طرفی نیز در آن منطقه جنگ بین عجم و عرب آغاز می شود که کنسولگری عراق او را می گیرد و مدتی به اسارت در می آید و چون مقداری به زبان عربی آشنا بود و همچنین به کمک دوستانش فرار می کند و تا موقع پیروزی انقلاب همانطور فعالیت می کند که بعد از پیروزی با چند نفر دیگر از دوستانش در تاریخ نوزدهم اردیبهشت 1361 بعد از بیست ماه مبارزه در جبهه های مختلف و حمله های پیروزمندانه در جبهه جادة اهواز ـ خرمشهر در حال پیشروی بوده که تیر به پایش اصابت می کند. وی شال دور گردنش را به پایش می بندد و دوباره به راهش ادامه می دهد که دوستش از او می خواهد که برگردد اما وی مصمم به راه خود ادامه می دهد. که همان جا بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر در حالی که آیه های قرآن را تلاوت می کرده به فیض عظیم شهادت نائل می گردد.
دلنوشته شهید بر لب کارون
بسم الله الرحمن الرحیم
ای کسانی که ایمان آورده اید؛ نکند که مالهایتان و همسران و فرزندانتان شما را از یاد خدا بازدارد زیرا که اینها مایه امتحان شما هستند. "برداشتی از قرآن"
می خواهم از خود چند نوشتهای بجای بگذارم صحبتهای بسیار از امام تا امت و از امت تا امام بزرگوارمان از کودکان 15 ساله حاضر در جبهه و از پیرزن 60 ساله پشت جبهه. این جملات را در تاریکی شب کنار رود کارون برایتان مینویسم به تمام دوستان توصیه می کنم که از مادیات دست بردارید و به احکام اسلام عمل کنید و برای امام دعا کنید. مادر جان خیلی دوستت دارم مرا ببخش .
همسرم خودت از احساسات درونی من آگاهی خدا یارت باشد و خدا در بزرگ کردن فرزندمان تو را یاری می کند .همسرم برایم دعا کن برای مرگ من ناراحت نباش من که از شما خیلی راضی هستم و انشاءالله که خدا هم از شما راضی باشد . از اسلام دست برندارید زیرا اسلام به شما جهت می دهد .
"ساعت 20/8 شب 9/2/61 رود کارون پل دارخوئین"
"وصیتنامه شهید عالیقدر احمد قندهاری"
به انسانی که سواران اسلام در جهاد کفار تاختند تا جایی که نفسشان به شماره افتاد و در تاختن از سم ستوران بر سنگ، آتش افروختند و بر دشمن شبیخون زدند تا صبحگاه آنها را به غارت گرفتند و گرد و غبار از دیار کفار برانگیختند و سپاه دشمن را در میان گرفتند.
با درود بر محمد (ص) و اهل بیت ظاهرش که اسلام را برای ما آورد، سرشت انسانیت را عوض کرد و به جهالت ها خاتمه داد و در اقوام جاهل خون اسلام را جاری کرد. درود بر حسین و یارانش که درس شهادت را به مردم تاریخ آموخت و درود به رهبر کبیر انقلاب که همچون محمد(ص) ما را از ظلمات، به نور راهنمایی کرد و به زندگی جاهلانه مان جهت داد.
و مقصد را برای ما روشن ساخت و خود همدوش ما در راه خلیفه الله حرکت کرد و دیگر بار در سرزمین ایران کربلای دیگر ساخت.
ای تمام کسانیکه این چند خط از نوشته های مرا می خوانید که من پیروی از تمام گفتار امام را (ولایت فقیه) نه از روی ناآگاهی بلکه از روی عقل کامل پذیرفته ام.
بدون هیچ حرف چشم و گوش بسته مطیع گفته امام بوده و هستم تمام خونهایی که از زمان هابیل و قابیل تا زمان محمد(ص) تا در زمان حسین(ع) بر زمین ریخته شد فقط برای تحقق حاکمیت امامت و بعد از آن ولایت فقیه در جامعه اسلامی بوده و اکنون که این امر در کشور ما تحقق پیدا کرده باید با تمام نیرو و توان ازآن حمایت نمود و با تمام دشمنان جهانخوار و انقلابمان مبارزه کنیم.
باید با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا مبارزه کرد و تا حاکمیت مستضعفین در روی عرصه گیتی از پای ننشینیم، زیرا که این وعده خداوند است و باید به گفته خدا جامه عمل بپوشانیم.از هیچ نیروی اهرمنی نهراسید و با توکل به خدا کمر شیطان بزرگ آمریکا را به زمین بزنید و تنها خواسته من از شما این است که مانند مردم کوفه عمل نکنید و اماممان را تنها نگذارید.
ای خمینی، ای امام، ای مرد تاریخ، ای کوه ایمان، ای نوری از محمد، ای ثلاثه خون شهیدان همچون کوهی استوار در برابر مستکبران و ای رهبر فروتن مستضعفان مرا ببخش که تو را دیر شناختم و دیر از دریای بیکران ایمانت بهره بردم مرا ببخش.که نتوانستم آنچنان که باید مطیع دستورات شما امام بزرگوار باشم. مرا ببخش ای امام، مرا ببخش ای امام جسم بی جان مرا در خرمشهر دفن کنید.
و به مادرم بگویید برای من زیاد گریه نکند زیرا که من از حسین عزیزتر نیستم.
اگر خداوند به من فرزندی عطا فرمود او را مکتبی و مومن و طلبه بار بیاورد.
خدایا به من کمک کن زمانی که در برابر سپاه دشمن قرار می گیرم ثابت قدم بمانم.خدایا آنقدر شوق دیدار تو در من وجود دارد که دلم می خواهد هرچه زودتر به درجه شهادت برسم. آنقدر شوق شهادت دارم که با وجود اینکه چند مدت بعد فرزندم به دنیا می آید، آرزوی دیدار او را ندارم.
همچنین از خدا می خواهم که شهادتم به گونه ای باشد که تمام جسم خاکیم متلاشی و غرق در خون شود. تا شاید مرا به این جسم در خون غلطیده ام ببخشد. از تمام دوستان و آشنایان و فامیل طلب بخشش می نمایم.
خدایا خدایا ترا به فرق شکافته علی و تو را به گلوی تیر خورده علی اصغر و تو را به پهلوی شکسته فاطمه (ع) قسم می دهم تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
پاینده باد جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا