شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهید محسنی-ولی

شهید ولی محسنی

نام پدر: نصرت الله

تاریخ تولد: 2-7-1347 شمسی

محل تولد: روســتای حسین آباد - بیجار-کردستان

تاریخ شهادت : 26-5-1366 شمسی

محل شهادت : مریوان

گلزار شهدا: روستای حسین آباد

کردستان - بیجار

صفحه نخست

روایتی خواندنی از علی نقی محسنی برادر گرامی شهید «ولی الله محسنی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛لذت «شهادت» شیرین ترین لذت است


خاطرات

اما وقتی گفتم که اولین آرزویت چیست؟ گفت: اینکه در راه خدا به شهادت برسد.ولی وقتی گفتم: چرا؟ گفت: لذت «شهادت» شیرین ترین لذت است و هیچ لذتی به اندازه آن نمی رسد. دیگر نمی دانستم چه بگویم. فقط به من می گفت: برایش آرزو کنم که شهید شود و چون اولین باری برای زیارت رفته بودیم آرزویمان برآورده شد.


به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید ولی الله محسنی در دوم مهر سال 1347 در بیجار بدنیا امد.پدرش نصرت الله نام داشت. او روزهای خود را در روستای حسین اباد با خانواده ای مذهبی گذراند که او را در رساندن به ارزوهایش یاری کردند تحصیلات ابتدایی خود را در همان مدرسه روستایی گذراند که توانست با موفقیت به راهنمایی برود اما بدلیل نبود مدرسه راهنمایی در روستا مجبور شد به محل دیگری برود که این مدرسه در جعفر اباد بود که در سال دوم راهنمایی بعد از امتحان خرداد مجبور به ترک مدرسه شد. پس از ان همدوش دیگر اعضای خانواده به کار کشاورزی مشغول شد تا روزی حلال برسد سفره اومد.در سن سربازی لباس مقدس خدمت را به تن کرد و بعد از طی دوره اموزشی به مریوان اعزام شد هنوز بیشتر از دو ماه از خدمتش نمی گذشت که در تاریخ بیست و ششم مرداد 1366 در درگیری با نیروهای ضد انقلاب به فیض عظمای شهادت نایل امد.


روایتی خواندنی از علی نقی محسنی برادر گرامی شهید «ولی الله محسنی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛


عاشق اهل بیت بود به خاطر همین با همه ی خانواده به قم رفتیم. وقتی به آنجا رسیدیم نمی دانست از شوق و ذوق چکار کند و به هر طرف می رفت، به من گفت: دوست دارم همیشه همین جا بماند. اما وقتی گفتم که اولین آرزویت چیست؟ گفت: اینکه در راه خدا به شهادت برسد.

ولی وقتی گفتم: چرا؟ گفت: لذت «شهادت» شیرین ترین لذت است و هیچ لذتی به اندازه آن نمی رسد. دیگر نمی دانستم چه بگویم. فقط به من می گفت: برایش آرزو کنم که شهید شود و چون اولین باری برای زیارت رفته بودیم آرزویمان برآورده شد.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران



نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."




آخرین نظرات