شهید محمود مهری
نام پدر: محمدحسین
نام مادر:لطیفه
تاریخ تولد: 9-8-1344 شمسی
محل تولد: آذربایجان شرقی - هشترود
سن:22سال
سرباز ارتش
تاریخ شهادت : 18-5-1366 شمسی
محل شهادت :سومار
گلزار شهدا: وادی رحمت
آذربایجان شرقی - تبریز
نوید شاهد البرز؛ شهید محمود مهری در سال 1344 در قریه صوفی حسن از توابع هشترود متولد شد دوران کودکی را در همان روستا در یک خانواده مذهبی پرورش یافت در سال 1353 به همراه خانواده به شهر تبریز آمدند و در آن جا سکونت کردند محمود از همان بچگی بسیار آرام، مهربان و خوشرفتار بود و دوران ابتدائی و راهنمائی را در شهر تبریز به اتمام رساند ولی بدلیل مشکلات خانوادگی از ادامه تحصیل منصرف شد و همراه پدرش شروع بکار کرد تا کمک خرجی برای خانواده باشد.
شهید از همان ابتدا شروع بکار کرد تا کمک خرجی برای خانواده باشد شهید از همان سن نوجوانی به جبهه و جنگ علاقمند بود و در بسیج مسجد فعالیت داشت و چند بار داوطلبانه برای اعزام ثبت نام کرد ولی بدلیل سن کم و شرایط موجود علی رغم میل باطنی از این کار منصرف شده تا اینکه دفترچه اعزام به خدمت گرفت و به آرزوی خود رسید و به جبهه اعزام شد . در مدت خدمت مقدس سربازی با اینکه از همان کودکی بسیار مهربان ، مذهبی ، متدین و خوشرفتار بود ولی تمام این اخلاقیات ممتاز در او بیشتر شده بود بیشتر به مادر و پدر و خانواده اش احترام می گذاشت تمام اهل محل از خوبی او تعریف می کردند از پاکی و نجابتش و از اخلاق خوبش، در مدتی که در جبهه بود با این که از همان ابتدا در منطقه جنگی بود ولی بدلیل اینکه قلب مادرش ضعیف بود هر وقت نامه می نوشت از راحتی محل خدمتش می گفت .
و بالاخره در سال 1366 و زمانیکه هفده ماه از خدمتش را سپری کرده بود در منطقه سومار در روز هجدم مرداد سال 66 به علت اصابت ترکش در عملیات نصر به شهادت نائل شد و به آرزوی دیرینه خود رسید .
نامه به یادگار مانده از شهید « محمود مهری» را در ادامه مطلب می خوانید:
«حکمت خدا»
درست یادم نیست چون آن زمان خیلی کوچک بودم و هشت سال بیشتر نداشتم وسعی می کنم آنچه به یاد دارم را بنویسم:
یکی از شبها برادرم؛ محمد می خواست خاطره ای از جبهه برایمان تعریف کند و من چون علاقه خاصی نسبت به او داشتم، روی پایش نشستم و با دقت تمام حرفهایش را گوش کردم یادم می آید که می گفت: دفعه قبل که به جبهه رفته بودم هنگام برگشتن از عملیات سه نفربودند که از دیگر همسنگران خود جدا می شوند و راه را گم می کنند و راه را به اشتباه به طرف عراقی ها در پیش می گیرند و وقتی متوجه این موضوع می شوند که شب شده بود و دیگر راه برگشتی وجود نداشت به همین خاطر مجبور می شوند شب را همانجا سر کنند و دنبال جایی برای استراحت می گردند که یک غاری را پیدا می کنند و آنجا می مانند بدون غذا و بدون آب سه شبانه روز آنجا می مانند و بعداْ می فهمند که آن غار لانه گرگها بوده است و آنها جان سالم از آنجا بدر برنده اند.
من حالا بعد از شهادتش می فهمم که حکمت الهی بوده است که محمود در آن روزها به دست گرگها جان خود را از دست نداده است چون قرار بوده است که به شهادت برسد مانند حضرت یوسف که از قعر چاه نجات پیدا کرد چون باید رسالتی را به انجام می رساند.
خدا را به پاس این نعمت بزرگ شکر می کنم و سپاس گزارم.
«مینا مهری» خواهر شهید
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا