شهید حسن میردارنژاد
نام پدر: میرزامحمد
نام مادر:مرضیه
تاریخ تولد: 6-3-1337 شمسی
محل تولد: مازندران - چالوس - کلاردشت
سن:27سال
متاهل
کارمند وزارت بهداری
بسیجی
تاریخ شهادت : 27-11-1364 شمسی
محل شهادت : فاو
عملیات والفجر8
گلزار شهدا: یوسف رضا
مازندران - چالوس
نوید شاهد البرز؛
شهید «حسن میردارنژاد» در تاریخ ششم خرداد ماه 1337، در روستای «میچگار» از توابع شهرستان «چالوس» در خانوادهای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود. دوران طفولیت را در همان روستا گذراند و در سن هفت سالگی برای کسب علم و دانش وارد مدرسة روستای خود به نام «گلشن» شد و شروع به تحصیل نمود. تا پایان دورة ابتدائی درس خواند و بعد از آن به کار و تلاش برای امرار معاش روی آورد و ابتدا به کار کشاورزی پرداخت و بعد در بیمارستان شهید «نوابصفوی» مشغول به کار شد. بعد از مدتی به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد و هفده ماه خدمت کرد سپس به دستور امام خدمت را ترک کرد و برعلیه رژیم به فعالیت پرداخت و پس از پیروزی مجدداً ادامه خدمت خود را به پایان رسانید. همیشه پشتیبان انقلاب بود و برای رضای خدا و قرآن کار میکرد.
در سال61، ازدواج کرد که بعد از مدتی به سوی میدانهای نبرد شتافت و به مقابله با صدام و صدامیان پرداخت تا اینکه در تاریخ بیست و هفتم بهمن ماه 1364، در عملیات غرورآفرین والفجرهشت در منطقه عملیاتی «فاو » بعد از شجاعت دلیرانه و مقاومت در مقابل کافران بر اثر اصابت ترکش به درجة رفیع شهادت نائل گردید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای «میچکار» در جاده چالوس به خاک سپرده شد.
در وصیت نامه مناجات گونه شهید«حسن میردارنژاد» چنین آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
مقرر شد برای جهاد در صورتی که از آن کراهت دارید بسا چیزهایی که از آن کراهت دارید و در صورتی که خیر است برای شما و بسا چیزهایی که دوست دارید و حال آنکه شر است برای شما.
بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود بر تمامی انبیاء و ائمه اطهار و با امید در فرج یگانه منجی عالم بشریت مهدی (عج) و با آرزوی سلامتی برای نائب بر حقش روح الله و با سلام و درود بر تمامی رهروان حق و حقیقت چه کسانی که زنده اند و در راه خدا جانفشانی می کنند.
این وصیت نامه را هنگامی می نویسم که هر لحظه آماده عملیات هستیم و قلمم قادر نیست که حق مطلب را ادا کند. فقط این را می توانم بگویم که تکلیفی بر گردنم نهاده شده و باید آنرا به نحو احسن انجام دهم و آن آمدن در جبهه و یاری کردن اسلام و لبیک گفتن به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین (ع) است و امیدوارم که توانسته باشم وظیفه ام را به خوبی انجام داده باشم. هر چند که در این راه جان ناقابل خود را فدا کنم.
نسیم کربلای حسین مشامم را نوازش می دهد. صدای «هل من ناصر ینصرنی» سالار شهید حسین بن علی در گوشم طنین افکن شده.
خدایا! بارها لبیک گفته ام
ولی گویا خالصانه نبوده که نپذیرفته ای چون آنکسی که لبیک را خالصانه بگوید شهیدش
می کنی. ولی سوگند به نام جلالت که اینبار خالصانه رو به سویت آوردم.
خدایا! راهم را هموار کن.
خدایا! سنگر شهیدان خالیست می روم تا بار دیگر هر زمان این سنگرهای معطر و به خون پاکشان و این محرابهای معطر را پر کنم.
خدایا! نصرتم ده. تا سرباز رشیدی باشم که در خیل دشمنی نهراسم و از جمله سربازان شمشیر زن در رکاب مهدی موعود ( عج) باشم و توفیق آنرا پیدا کنم که از دانشگاهی که حسین (ع) استاد آن است فارغ التحصیل شوم.
پدرم و مادرم اگر شهید شدم در مرگم غمگین نباشید. چرا که بخوب جایگاهی رفته ام و شما نیز در پیشگاه خداوند رو سفید هستید زیرا که تا حدی دین خود را با اسلام و انقلاب ادا کرده ام و امیدوارم که ادامه دهنده راه حسین و زینب (ع) باشید و اگر خواستید برایم گریه کنید بیاد مصیبتی که بر اهل بیت حسین وارد شد گریه کنید و به یاد شهدای قطعه قطعه شده محراب و به یاد مظلومان تاریخ گریه کنید.
دوستان و عزیزانم خلق نیکو پیشه کنید تا عزیز باشید و آن باشید که خدا می خواهد و آن کنید که مورد رضای اوست و به عنوان بنده حقیر از شما می خواهم که حتی المقدور دعای توسل و دعای کمیل را فراموش نکنید زیرا این صحنه هاست که حزب الله را منسجم تر می کند امام را تنها نگذارید و با پشتیبانی از انقلاب و امام اسلام را زنده نگهدارید.باشد که بدبینان با انقلاب به فکر فرو روند. شاید به اشتباه خود پی برند.
خواهرم! از تو می خواهم راه زینب را ادامه دهی و با استقامت و صبرت مشت محکمی بر دهان اجانب و مزدوران داخلی آن بزنی .
از شما خانواده عزیزم تقاضا دارم که بچه ام را طوری تربیت
کنی که افتخار اسلام و میهن باشد و در آخر از همه کسانی که مرا می شناسند. حلالیت
می طلبم. والسلام و علیکم و رحمة
الله و برکاة
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا