شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

شهید میرزایی-صفرعلی

شهید صفرعلی میرزائی

نام پدر: عباسی

نام مادر:جمیله

تاریخ تولد: 20-5-1345 شمسی

محل تولد: تهران - شهریار

دانش آموزسوم دبیرستان

بسیجی

سن:16سال

تاریخ شهادت : 13-3-1361 شمسی

محل شهادت : خرمشهر

عملیات : بیت المقدس

گلزار شهدا: بهشت زهرا سلام الله علیها

قطعه:26 ردیف:16 شماره مزار:19

تهران

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛

شهید صفرعلی میرزائی بیستم مرداد 1345 در خانواده ای مذهبی و با ایمان در روستای نصیرآباد از توابع شهرستان رباط کریم دیده به جهان گشود.

خانوادة گرامی او که از صفای باطن و نورانیت قلب بهره می بردند او را در دامن پاک خود پرورش دادند و از تعالیم مبین اسلام برخوردار ساختند.

او پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی در سن هفت سالگی پا به وادی درس و مدرسه گذاشت و در کنار سایر هم روستائیهای خود پشت میزهای کلاس درس نشست و با خضوع و ادبی بالا که ناشی از تربیت خانوادگی وی بود به تحصیل علم و دانش پرداخت.

با همکلاسیها و معلمان خود دوست و صمیمی بود و از همان کودکی هیچگاه در پی آزار و اذیت کسی نبود.پله های ترقی خود را با موفقیت پشت سر نهاد.پس از دورة ابتدائی وارد مدرسة راهنمائی علامه طباطبائی در رباط کریم شد و سه سال راهنمائی را نیز با موفقیت گذراند.

اگرچه راهی طولانی را هر روز از نصیرآباد تا رباط کریم هر روز طی می کرد ولی باعث خستگی او نمی شد.در این زمان انقلاب اسلامی نیز به پیروزی رسیده بود و درست مسیر آخر دورة راهنمائی را طی می کرد که لشگر متجاوز عراق به مرزهای جمهوری اسلامی ایران حمله ور شد.

لذا این دانش آموز از همان جا بارقة شرکت در جهاد و کارزار در وجودش شعله ور شده بود و آرزوی آن را در سر داشت اما کوچک بود و نمی توانست در جنگ شرکت کند.او پس از راهیابی به دبیرستان تا اواخر سال 1360 به تحصیل پرداخت.

و در آن سال در پایة سوم دبیرستان بود.اما با توجه به عشق پنهان او نسبت به جهاد بر علیه کفار بعثی در اعزام نوروزی سال 1361 از طریق بسیج به جبهه اعزام گردید تا به ندای رهبرش لبیک یا خمینی گفته باشد.این دانش آموز بسیجی مؤمن پس از طی مراحل آموزشی به لشگر سیدالشهداء پیوست.

و در این لشگر سرافراز به جهاد و جنگ مشغول شد و در سایر رزمندگان دلیر این لشگر در منطقة جنگی جنوب به دفع تجاوز پرداخت و سرانجام از آنجا که خداوند متعال عاشقانش را دوست دارد نمی خواست او بی نصیب از سفرة شهادت باشد.

لذا در سیزدهم خرداد 1361 در جادة خونین شهر این شهر غرقه به خون و کربلائی ایران بسان سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) بر اثر اصابت گلولة سنگین سر از بدنش جدا شد و به جهان باقی شتافت.روحش شاد و یادش گرامی.

وصیت نامه شهید پر بار و به یادگار مانده از «شهید صفرعلی میرزایی» را به مناسبت سالروز شهادتش می خوانید؛

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و درود بر رهبر عالم و منجی انسان ها حجت ابن حسن و نائب بر حقش خمینی کبیر و با سلام و درود بر تمام شهیدان راه حق که به حق به جز راه الله نرفتند.

پدر و مادر عزیزم از شما تقاضا دارم که در شهادت من ضعف از خود نشان ندهید تا بر دل دشمن حسرت یک قطره اشک شما بماند.من از شما می خواهم فقط به دنبال راه حق بروید و حسین زمان را تنها نگذارید.

و به ندای هَلْ مِنْ ناصِرِ یَنْضُرْنی امام پاسخ گوئید و همیشه سعی کنید از روحانیت مبارز که از اول این نهضت و تا آخر وجود آنان را می شود حس کرد پشتیبانی کنید و سعی کنید که پیام خون تمامی شهیدان را به دیگر خفتگان برسانید.

و شما ای خواهرانم،شما وظیفه ای بس سنگین به عهده دارید که اگر شما شانه خالی کنی(انشاءالله نمی کنید)در پیشگاه خدا وسؤل و در برابر حضرت زینب سرشکسته خواهی بود.

شما باید کاری کنید که پیام خون برادرتان به جهانیان برسد و با الگو گرفتن از بانوی بزرگ کربلا چنان در کاخ های یزیدیان را بلرزانید که خودشان بفهمند که چقدر پست هستند و همیشه سعی کنید که پاکدامن و با عفت باشید.

از شما می خواهم اگر من به شرف شهادت نائل شدم چشم هایم را باز بگذارید.تا بفهمند که با چشمان باز به این راه قدم گذاشتم و دست هایم را از تابوت بیرون بگذارید تا بفهمند که من هیچ چیز از این دنیا نبردم و من را در بهشت زهرا در کنار دیگر شهیدان این ملک که پای هر وجبش یک جنازه افتاده و آن وجب را حفظ کرده دفن کنید.

و از شما تقاضا دارم که در دعای کمیل و نماز جمعه و دیگر اماکن مقدس دیگر از این قبیل شرکت کنید و مشت محکمی بر دهان آنان بزنید.

برادرانم:من شما را مسؤل می دانم و شما باید مواظب باشید که برادران و خواهرانمان به خط انحراف نروند،سعی کنید آنان را با قرآن آشنا کنید و در خرج و زندگی آنها دخالت داشته باشید.از شما می خواهم من را هم دعا کنید.

آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند کاری زینبی بکنند وگرنه یزیدند.به امید آنکه ما وظیفه مان را خوب بشناسیم و انجام دهیم.والسلام . صفر علی میرزائی/

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

نظرات (۲)

  • علیرضا رجبعلی
  • با سلام اگر کسی از خانواده این شهید عزیز اطلاعی مایلم با ایشان ملاقات کنم . 09123668392 رجبعلی

  • علیرضا رجبعلی
  • ایشان مدت سه ماه در گردان مقداد ودر عملیات ها شرکت کرده بودن به اصرار فرمانده شأن تسویه گرفتن ، نزدیک غروب چون در خط اول محور شلمچه بودیم برای گرفتن غذا که در نایلون می دادن آمده بود وبنده به اتفاق یکی از دوستان در روی خاکریز با چند متر فاصله نگهبان بودیم که خمپاره از طرف دشمن شلیک شدکه درمقابل وی منفجرشد که سرو سینه را برده و هنوز غذا در دستانش بود وفقط از کارت شناسایی در جیب شلوارشان شناسایی شدند.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

    شهدای البرز

    "گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."


    آخرین نظرات