شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهید ناصرزارع-قاسم

شهید قاسم ناصرزارع

نام پدر: امین علی

تاریخ تولد: 2-4-1339 شمسی

محل تولد: البرز - ساوجبلاغ - هشتگرد

کارگر کارخانه سیمان

متاهل

سن:28سال

تاریخ شهادت : 26-2-1367 شمسی

محل شهادت :ارتفاعات شیخ محمد-کردستان

عملیات : بیت المقدس6

گلزار شهدا:امامزاده جعفر هشتگرد

البرز - ساوجبلاغ


به گزارش نوید شاهد البرز؛

شهید «قاسم ناصرزارع» در تابستان 1339 در یک خانواده مذهبی با ایمان در شهرستان هشتگرد دیده به جهان گشود. پس از دوران کودکی به مدرسه رفت و تا اخذ دیپلم در رشته تجربی به تحصیلاتش ادامه داد. او در دوران تحصیل یکی از دانش آموزان ممتاز و برجسته مدرسه بود که همیشه مسئولان آموزشگاهها او را فردی باهوش و با استعداد می‎شناختند.

با این‌که او فرزند چهارم خانواده بود ولی امتیازی نسبت به سایر بچه ها در خانواده برای خود کسب کرده بود به‌طوری که در تمام مسائل خانواده با وی مشورت می‎شد. پدرش که به پیشه کشاورزی مشغول بود مانند به علت کهولت سن دیگر قادر به انجام امورات کشاورزی نبود. او در حکم بزرگ خانواده تمام مسئولیت‎ها را قبول کرد و سرپرستی خانواده را به عهده گرفت. شجاعت و بخشندگی دو صفت بسیار مهم در این او بود. شرکت در نمازهای جمعه و اهمیت دادن به نماز اول وقت از فعالیت های مهم او بوده است. در تظاهرات و راهپیمائی‌های ضد رژیم حضور داشت و جزء بسیج محل نیز بود.

علی‎رغم میل باطنی دیگر نتوانست ادامه تحصیل دهد. در کارخانه سیمان آبیک مشغول به کار شد و با جدیت و صداقت کارهای محوله را انجام می‌داد. او کارگری ماهر و باایمان بود تا حد امکان در محیط کاری امین بود. با اطرافیان رفتاری شایسته داشت. با همسر و فرزندان خود چنان رفتار می کرد که کوچکترین رنجی از وی نداشته باشند.

 در سال 1367 به عضویت بسیج محل در آمد. دوبار به جبهه‎های حق علیه باطل اعزام شد. بار دوم در سال 1367 بود که به جبهه اعزام شد و بعد از ده روز از تاریخ اعزام دوم  با اصابت ترکش در منطقه در تپه «شیخ محمد» به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

همسر شهید «قاسم ناصرزارع» در خصوص روایت خاطرات او می‎گوید: در این مدت که با شهید زندگی کردم، هر لحظه برای من خاطره‌انگیز بود. یکی از انها که خیلی برای من جالب بود؛ این بود که خودش می دانست شهید خواهد شد با این حال خیلی تاکید می‌کرد که اگر شهید شدم به پسرم بگو که حتما راه مرا ادامه دهد.


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."




آخرین نظرات