شهید محسن ناظرفصیحی
نام پدر: علی محمد
تاریخ تولد: 1-8-1329 شمسی
محل تولد: خوزستان - بندرماهشهر-شادگان
کارشناسی رشته الکترونیک
مهندس مهمات سازی پارچین
متاهل
سن:36سال
تاریخ شهادت : 26-9-1365 شمسی
محل شهادت :سایت موشکی سمنان
سقوط بالگرد
گلزار شهدا: بهشت زهرا سلام الله علیها
قطعه:24 ردیف:145 شماره مزار:36
تهران
نوید شاهد:
شهید محسن ناظر فصیحی در سال 1329 در شادگان متولد شد، وی بعد از اخذ دیپلم در سال ۱۳۴۹ برای تحصیل در نیروی دریائی عازم آمریکا شدند چهار سال دوره مهندسی برق را گذراند
فرازی از وصیت نامه شهید
بسمالله الرحمن الرحیم
بنام
خداوند خالق متعال، خداوند خالق زمین و آسمانها و هر چه در آن است،
به نام خداوند خالق حضرت محمد (ص) این کاملترین پیامبر و نمونه خدا گونه انسان که همه پیامبران مقرب و محبوب خداوند هستند و رسول اکرم محبوب پیامبران و الله است و محبوب مؤمنین است و کاملترین کتاب و اعلاترین عترت را به یادگار گذاشت
و سلام به عترت معصوم و محبوب پیامبر اکرم. سلام بر فاطمه که دامان گهر بارش ضامن سعادت مسلمانهاست و وجود منورش در افق اعلاء میدرخشد
و سلام بر علی یار پیامبر جانشین پیامبر و یار فاطمه و پدر
اختران تابناک آسمان ولایت که ملائک لیاقت فیض زیارت وجود مبارکش رادارند؛
و
سلام بر حسن بزرگ کوکب علی یار پیامبر
و سلام بر حسین خون خدا پسر خون خدا
و سلام بر حضرت زینالعابدین مظهر پایداری
و سلام بر زینب خواهر دلسوخته حضرت حسین،
سلام بر امام باقر این دریای علم الهی
و سلام بر امام صادق مظهر
راستی
سلام بر امام کاظم این امام سختیکشیده عادل
و صبور سلام بر امام
رضا این غریب دوران
و سلام بر امام محمدتقی مظهر تقوا
و سلام بر امام علی
النقی
و سلام بر حسن عسکری
و سلام بر امام مهدی جان، امام زمان یار
مستضعفان، امام غائب، حجت خداوند متعال درروی زمین در همه عصرها
و سلام بر نائب برحقش، امام خمینی، این تجلی ایمان به خدا مرد تقوا، رهبر و آقایمان فرزند خلف و شایسته مکتب محمدی و مکتب حسینی علیهالسلام و سلام برامید امام آیتاللهالعظمی منتظری عزیز و سلام بر شهیدان از صدر اسلام تاکنون
و سلام بر مجروحین و مصدومین و معلولین انقلاب
و سلام بر مستضعفین جهان اسلام
و پدرم و مادرم و همسرم و فرزندم شهابالدین و سلام بر احسان الله محبوبم و
سلام بر عبدالله جانم و سلام به برادر سربازم و خواهرم و برادرم منصور و
سلام بر فامیل مهربانم و سلام بر دوستان و آشنایانم و سلام بر همکاران و
سلام بر برادران رزمنده سپاه اسلام و تمامی جبهههای نبرد حق علیه باطل:
الا بذکر الله تطمئن القلوب (آگاه باشید که تنها یاد خدا آرامشبخش دلهاست)
«الهی وفقنا لما تحب و ترضی»
آری
دیگر حرفی باقی نمیماند، هر آنچه رضای خداوند متعال باشد مطلوب است،
بهترین است به من لیاقت بده خدایا فقط همان را بخواهم و بطلبم و چشمم و
فکرم و نیتم و عملم غیرازآن انجام ندهد و نخواهد آنچه مخالف رضای تو است.
و از خداوند بزرگ امید عفو و بخشش دارم که همهچیز را نیکو به من داد و من تباهش کردم ای خدا فقط ببخش و از من حساب مخواه.
و
عزیزانم، شما هم مرا ببخشید که ضعیف و زبون بودم و سراپا خطا که اصلاّ عمل
خیری به یادم نمیآید داشته باشم، اما امیدم به رحمت و لطف خداوند متعال
زیاد است این تنها چیزی است که بسیار دارم.
بعد از امید طولانی و سلامت و عزت و عظمت برای امام بزرگوار و انقلاب اسلامی خواهش دارم مرا دعا کنید به این امر محتاجم.
فرزندانم فقط در امور دینی و خدائی وارد شوند_ و مراقب اجرای وظایف دینیشان باشید.
همسرم،
از شما فقط انتظار دارم برای خدا و درراه خدا، نماز بخوانی و خود و بچهها
را در همین راه نگهداری _ گوش و چشم و دلت را به امام بسپار .
من آنقدر به لطف و رحمت خدا امید و ایماندارم که میدانم و شنیدهام که شما از راه تقوا و عبادت خدا سعادت دنیا و آخرت نصیبتان میگردد _نترسید_ نلرزید دنیا آنقدر گذران است که شاید یک ثانیه نزد آن طولانی باشد_ آنچه حساب است آخرت است _ رضایت خداست_همهچیز امانت خدا است نزد ما و شما_ آنچه زرنگی واقعی است صداقت است _ آنکسی در این دنیا پیشرفت کرده که برای رضا خدا عمل نموده _ انشاءالله که خدا از سر تقصیرات همگان درگذرد منهم التماس دعا دارم _ ای خدا مرا عفو کن _ مرا ببخش. ای امام زمان مرا شفاعت کن _ای امام زمان میدانی که قلب من مملو از عشق دیدارت است اما حسرت _ ولی اگر انشاءالله شهادت نصیبم گردد میدانم که چشم ناقابلم به جمال مبارک و منورت روشن میگردد_ به لقاء حق هم مارسم _ من مشتاقم و عجله هم دارم اما هر چه خدا بخواهد _ راضیام به رضای حق و این آرزو را هم دارم که در زمان ظهور بابرکت امام عصر (عج) بتوانم در رکاب این امام غلامی باشم حلقهبهگوش _ خاکپایش شوم_ سربازش شوم انشاءالله _ و التماسم به تمام مسلمانان و همه آشنایان این است که چشم و گوش و دلشان را امام و رهبر و نائب امام زمان بسپارند که راه سعادت را بیایند_ اگر قابل بودم از امام هم التماس دعای خیر دارم.
******************
روایت مستقیم همسر شهید ناظر فصیحی از همسرش
نذر یک دانشجوی شهید
او بهار جاودان ما بود. هرگز فراموش نمیکنم روزی که در شیراز زندگی میکردیم یکی از همکاران شهید محسن آمد و یادداشتی را به من داد که شهید فصیحی در آن نوشته بود: «همسرم من عازم جبهه هستم از بچهها مراقبت کن و من نذر کردهام که سه ماه در جبهه باشم و از اینکه نتوانستم با تو همسرم خداحافظی کنم معذرت میخواهم.» بعد از خواندن این یادداشت، فردای آن روز بهاتفاق فرزندان خردسالم رفتم پایانه و عازم جبهه شدم. داخل اتوبوس همه سرباز و رزمنده بودند، فقط من تنها زنی بودم که عازم جبهه میشدم.
بالاخره به اهواز رسیدیم و بعد از یک هفته محسن را پیدا کردیم. او از خط مقدم آمده بود. همرزمان ایشان گفته بودند: «آقای فصیحی تو کجایی؟ یک لشکر آمده دنبال تو.» که ایشان با تعجب گفته بودند: «چه کسی آمده؟»
گفته بودند: «همسرت و بچههایت» که ایشان آمدند پایانه و به من گفتند: «اگر میخواهی تو هم در این ثواب شرکت کنی، با بچهها برو و من نذرم را که ادا کردم برمیگردم.»
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا