شهید حسن نصیری
نام پدر: نصرالله
نام مادر:معصومه
تاریخ تولد: 17-1-1341 شمسی
محل تولد: اصفهان - گلپایگان
کارگر خودروسازی
بسیجی
سن:23سال
تاریخ شهادت : 26-11-1364 شمسی
محل شهادت :اروندرود
عملیات : والفجر8
گلزار شهدا: امامزاده محمد
البرز - کرج
شهید حسن نصیری فرزند نصرالله به تاریخ 17/1/1341 در یکی از روستاهای اطراف گلپایگان به دنیا آمد. وی در سن 2 سالگی مادر خود را از دست داد و تحت تکلف پدر تربیت و رشد پیدا کرد . وی پس از آن به کرج (به همراه پدر) نقل مکان نمودند و پس از سپری کردن دوران کودکی در آغوش گرم خانواده در سن7 سالگی به مدرسه رفت و مراحل تحصیلی را پشت سر نهاد و موفق به اخذ دیپلم گردید و سپس به خدمت مقدس سربازی اعزام و بعد از مراجعت در کارخانه زامیاد مشغول به کار شد و امرار معاش میکرد. وی در بسیج کارخانه نیز عضو و در این نهاد فعالیت میکرد که از طریق بسیج به جبهههای نور علیه ظلمت شتافته تا به راهیان کربلا بپیوندد که پس از مدتی حضور در منطقه جنوب و شرکت در عملیات والفجرهشت در تاریخ27/11/64 در منطقه عملیاتی اروند رود بر اثر اصابت ترکش به شهادت می رسد.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله وانا الیه راجعون
به نام خداوند مهربان که جان را بر من بخشید و سلامت جان را تا بتوانم در راه او قدمى بردارم .
و با درود و سلام بر منجى عالم بشریت و مولا و محبوب قلوب مسلمین مهدى موعود (عج) و نایب برحقش خمینى کبیر و رهبر عظیم الشان انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى در ایران که انشاء الله باعث حکومت اسلامى در جهان گردد .
درود و سلام فراوان به ارواح طیبه شهداى از صدر اسلام تاکنون که بانثار جان خود باعث استقرار حکومت الله شدند و باعث رضاى خالق خود گشتند و درود و سلام فراوان بر تمامى کسانى که براى حکومت الله و براى خشنودى بارى تعالى براى این ملت زحمت خالصانه مى کشند و بدون هیچ نظرى به اموال بیت المال براى این ملت کار مى کنند.منالله التوفیق الجمیعه
و اما سخنى با همه دوستان و آشنایان دارم و آن اینکه هرگز برایم دل مسوزانید زیرا که خود را لایق آن دلسوزى شما نمى دانم، درست است که پدر هسیتد و زحمت کشیده اى و مادرم نیز همینطور و خواهران و برادران اهل فامیل هم به همچنین اما روى سخن با پدر و مادر و خواهران و برادرانم مى باشد که بیش از هر کس یاریم کردند و اینها و بقیه دوستان اگر خواستید گریه کنید بر آنکس گریه کنید که همه هستى خود را در راه رضاى خدایش فدا کرد وخدا ى را سپاس گفت .
بر آنکس گریه کنید که در کربلا دست برادرش ابوالفضل را قطع کردند و على اکبرش را از زیر نیزه ها و زیر سم اسبهاى دشمن بیرون آورد
بر آنکس گریه کنید که پهلوى مادرش را بین دیوار و در شکستند و محسنش را کشتند و به حال آن گریه کنید که برادرش را در قتلگاه کربلا سر بریدند و او را به اسارت بردند و بر على اصغر گریه کنید که مجاهدى شش ماهه بود و روى دست بابا تیر به گلویش نشست و خلاصه به حسین مظلوم گریه کنید که تمام مصیبت عالم را تحمل کرد و سپس جان فداى جانان کرد و این همه مصیبت را مى توانست با عوض کردن راه و هدف خود نداشته باشد اما چون راه و هدف خدا بود و در راه رضاى او گام برمى داشت تمام این رنج و مشقت را تحمل کرد و به حسب ظاهر عاقبت کشته گشت . امامى که پس گذشت هزاران سال هنوز یاد او زنده مانده است چون عمل او باطن داشت که هرگز از بین نخواهد رفت ونه تنها این امام حسین بود که اینچنین بود بلکه تمامى امامان ما همینطور بودند مانند امام موسى کاظم که زندانها و شکنجها را متحمل شد و حضرت على که چطور مظلومانه حق او را غصب کردند با وجود آنکه پیامبر گرامى ما او را به همه معرفى کرد و یا خود پیامبر اکرم (ص) که با چه مشقتى اسلام نو پا را پایدار کرد .
پس وظیفه ماست که آنچه در این همه زحمت بدست آمده پاسدارى کنیم و از آنها تجلیل کنیم به آنها بگرییم و به مظلومیتشان دل بسوزانیم . اما امروز بر ماست که از این همه خون پاسدارى کنیم و کمى هم ما مشقت روزگار را تحمل کنیم و ناهمواریها را بر خود هموار کنیم و صبر را پیشه سازیم که ان الله مع الصابرین . بدرستیکه خدا با صبر کنندگان است و اگردر راه رضاى ایزدمنان قدم نهاده ایم پس تمامى زندگى و اعمال ما باید براى او و قربت الىالله باشد و بس .
و اما براى رسیدن به کربلاى حسین بایدکار حسینى کنیم مگر نه اینکه هر چه داریم و هر چه هست از آن خداى بخشنده مى باشد که آنها را به ما عطا کرده و مگر نه اینکه تمامى جهان و هست بود و خواهد بود از آن اوست .پس حالا که همه چیز از اوست و خلقت ما تا آنجا که متوجه شدیم این است که پس از یکسرى مسائل باز به او برسیم و آن مسائل همه آزمایشى بیش نیست و در این آزمایش دوستان و دشمنان شناخته مى شوند و آنها که براى رضاى دوست متحمل سختیها مى شوند و همه چیز را فداى دوست کرده و دوستى خود را با خدا ثابت کرده و جان و مال وهستى خود را از صاحب و ارباب به او عطا شده بود به خود ارباب تقدیم دارند تا دوستى خود را ثابت کرده باشد و این کارى است حسینى . و سپس اگر رضایت الله را بدست آوردى و براى هر نقش شکرى کردى توانستى او و خلق صالح او را از خود راضى گردانى که همانا آفرینش بخاطر قرب به خداست آنگاه به سعادت رسیده اى زیرا که دوست و ارباب و خالقت تو را به سوى خود فرا خوانده و زندگى را ختم به شهادت مى گرداند.
پس شهادت رسیدن به لقاء الله است و شهادت در زمانى حاصل مى شود که در حین بدست آوردن رضاى خداى منان جان خود را تقدیم کنى تا دوست خود را راضى گردانى و دراین مقطع زمانى که دین و آیین محمد (ص) که همانا حکومت الله در جهان مى باشد و برایش زحمتها کشیده شده و خونها و جانها فدا گشته تا زنده بماند در خطر است وظیفه ماست که بپاخیزیم و با دشمنان خدا بستیزیم و در این مدافعه از قید و بند دنیاى خاکى رها شویم تا حکومت الله را استقرار بخشیم و اگر در این میان جان به جانان سپردیم امامت را به دست صاحب داده ایم که نامش را شهادت گویند از این مدافعه ، بى فتح برنمى گردیم ، مگر مرکب ما بى سوار بر گردد .
وَقَاتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ کُلُّهُۥ لِلَّهِۚ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِمَا یَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ سوره انفالآیه 38
فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا ۚ إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیرٌ سوره مبارکه هود آیه ۱۱۲
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ.الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ آیه 156 سوره بقره
همانطور که مى دانید طبق آیات گفته شده ما مسئول هستیم که در مقابل دشمنان خدا مقاومت کنیم و نبرد کنیم و در این راه به طرق مختلف آزمایش خواهیم شد .
پس خدا را سپاس گو و شکر گزار باشید و امر خدا راپیروى کنید و در مقابل دشمن کافر که کفر او بر ما مسلم گشته مقاومت کنید که حق تعالى با شماست . پس از رفتنم ناراحت نباشید که پیش دوست رفته ام جایى رفته ام که باید مى رفتم به طریقى رفتم که بهترین بود و از آن بهتر نیست زیرا که نهایت قرب خداست و اگر کسى گفت : اگر نمى رفت شهید نمى شد و زنده مى ماند بگویید شما زنده ماندن خود را تضمین مى کنید که زنده ماندن او را تضمین کنى.
و اما خانواده گرامى ، پدر و مادر عزیز ، هر انسان مسلمان و معتقد به روز جزا ، مى داندکه این همه انسان پاکدل و بى ریا و مخلص که اینجا دیده مى شود براى چه امرى اینجا هستند و از چه چیز دفاع مى کنند .
در پایان همگى شما را به خدا مى سپارم و سلامت و صحت همگان را از بارى تعالى خواهانم .اگر توانایى داشته باشید که براى اسلام خدمت کنید و این را هم بگویم که من براى پیروزى آمدم و اگر در این راه شهید گشتم باز هم براى من پیروزى است .
از کلیه دوستان و آشنایان و شما خانواده گرامى التماس دعا دارم موفقیت شما را در راه خدا از خدا خواهانم .
خدایاخدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار .
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
زیارت کربلا نصیب ما بگردان
آمین یا ربالعالمین
قربان شماها فدای اسلام حسن
و السلام.
مسئولین عزیز.
چرا از شهید حسن نصیری هیچ نامی نیست
حسن نصیری . نه بسیجی بود نه سپاهی . تا ه خدمت سربازیش تمام شده بود .
ولی از طریق سر کار جدیدش. رفت جبهه . سردار سرافراز گمنامی که واقعا مرد بود