شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهید نوری - علی
شهید علی نوری
نام پدر: نجات
نام مادر:صغرا
تاریخ تولد: 5-7-1343 شمسی
محل تولد: البرز - ساوجبلاغ
بسیجی
سن:18سال
تاریخ شهادت : 25-6-1361 شمسی
محل شهادت:اهواز
گلزار شهدا: دنگیزک
 البرز - نظرآباد
نویدشاهد البرز:

«شهید علی نوری » در سال 1343، در روستای «دنگیزک» از توابع شهرستان ساوجبلاغ در خانواده ای مومن و متعهد به اصول اسلام متولد شد، پدرش کشاورز زحمتکش بود که به سختی معاش خانواده بزرگ خود را تامین می کرد.

شهید بزرگوار دوران تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش گذراند و برای تحصیل در مدرسه راهنمایی به روستاها و شهرکهای مجاور می رفت که کیلومتر ها فاصله بین فاصله بین منزل و مدرسه را ناچارا با پای پیاده طی می کرد.

 در سنین نوجوانی بود که برادر بزرگترش که تا آن زمان کمک حال پدر بود به خدمت مقدس سربازی رفت و شهید که نوجوانی غیرتمند و وظیفه شناس بود و برای پدر و مادرش ارزش خاصی قائل بود، وظیفه ای خود دید که به یاری پدر بشتابد و بنابراین تحصیل خود را تا پایه دوم دبیرستان در مدارس شبانه ادامه داد و روزها به کار در کنار پدر و کارگری در مکان های مختلف می رفت و درهر حال بخشی از هزینه های سنگین منزل را تامین می کرد.

شهید بسیار مومن و متقی بود در انجام عبادات و واجبات دقت بسیار می کرد و در مستحبات نیز می کوشید و در مراسم مذهبی شرکت فعال داشت و در تمام کارهای خیر پیش قدم بود، بلافاصله پس از اتمام خدمت مقدس سربازی برادر بزرگتر ایشان که عضو بسیج محلی بود. از طریق بسیج عازم جبهه شد.

آری! شهید نوری با وجود سن کم تفکری والاو روحی بلند داشت که با هدف یاری اسلام و ایران و با چنین تفکری درباره شهادت به استقبال آن می رود و داوطلبانه در صف جان بر کفان بسیجی عازم منطقه جنوبی کشور می شود و پس از نبردی بی امان با دشمن غارتگر در منطقه اهواز در جریان بمباران هوایی پادگان شهید دستغیب اهواز در تاریخ بیست و پنجم شهریور ماه 1361،به فیض شهادت نائل شد جسم خاکی وی را در زادگاهش روستای دنگیزک به خاک سپردند و روح پاکش بر بال فرشتگان تا عرش اعلی صعود کرد.

شهید «علی نوری» در وصیت نامه اش چنین بیان می کند:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای کاش من هم یک پاسدار بودم (امام خمینی (ره) )

سلام به پدر و مادر و برادران و خواهرانم و تمام دوستان و آشنایان پدر و مادر امیدوارم که مرا ببخشید چون بدون اجازه شما به جبهه آمدم زیرا من حس کردم که باید دین خودم را به این انقلاب و اسلام ادا کنم زیرا برای من بسیار سخت بود که دراین موقعیت خاص انقلاب فرهنگی پشت جبهه نباشم و فرمان امام را اجرا نکنم و به جبهه نروم به جبهه آمدم تا شاید من هم شهید شوم و با شهادتم دین خودم را ادا کنم.

پدر و مادر عزیزم اگر من شهید شدم برای من گریه نکنید زیرا با شهادت من هزاران نفر بیدار خواهند شد و این افتخار بزرگی است برای من و شما، از شما خواهش می کنم که مرا حلال کنید و در آخر از تمام جوان ها می خواهم که به جبهه بروند .

«جنگ جنگ تا پیروزی خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار »

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."




آخرین نظرات