شهید هادیان-اسکندر

شهید اسکندر هادیان

نام پدر: محرم

نام مادر:فاطمه

تاریخ تولد: 27-11-1337 شمسی

محل تولد: تهران

سن:25سال

بسیجی

تاریخ شهادت : 22-1-1362 شمسی

والفجر1

محل شهادت : فکه

رجعت پیکر مطهر : 4-5-1374 شمسی

گلزار شهدا: امامزاده طاهر 

البرز - کرج

وصیت نامه شهید «اسکندر هادیان» را در ادامه مطلب می خوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت کمال انسان است. ( امام خمینى(ره) )

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود به حضرت مهدى (عج) و با سلام به نایب بر حقش حضرت امام خمینى(ره) و نیز با سلام به شهداى راه حق و آزادى و به خانواده هاى آنها و سخنى چند با پویندگان راه حق و آزادى و امت شهید پرور؛

شهادت را انتخاب نمودم که رضاى حق تعالى را بجاى آورم و به آرمان مقدس شهداى اسلام تحقق بخشم و با آگاهى کامل به استقبال مرگ رفتم قبل از اینکه مرگ بسراغم آید زیرا که حسین زمانه؛ امام خمینى(ره)  فرمان جهادم داده بود. باشد که خون هاى ما کربلاى حسین (ع) این سرزمین اسلام و قدس عزیز آزاد و رها گردد.

براى تحقق بخشیدن به اهداف شهداى اسلام و پیام خون شهیدان ایران، فلسطین، لبنان و سایر بلاد اسلامى بالاخص خون پاک شهیدانى چون برادر سید یحیى حسینى نژاد ، ابوالفضل خوشرفتار ،کاظم‌پور، شجاعى، مهدى یادگارى، محمدرضا فرح بخش و سایر شهداى عزیز به جنگ امریکاى جنایتکار و فرانسه تروریست پرور و شوروى ضد دین و دیگر ممالک بیگانه کفر و شرک و صدام بعثى صهیونیستى عازم جبهه شدم تا بتوانم رهبرى امام عزیز و بت شکن، همه مستکبران و ابر جنایتکاران را نابود کنیم و زمینه ظهور حضرت مهدى (عج) را فراهم ساخته و از این طریق پرچم اسلام را در سراسر گیتى به احتزاز درآوریم، ان شاءالله تعالى.

سفارش من به برادران و خواهران عزیز اسلامى و آزاده این است که همیشه و در هر جا امام و رزمندگان و مومنان را دعا کنند و به مسایل عبادى و نماز جمعه و دعاى کمیل و توسل و پرکردن مساجد توجه بیشترى مبذول بدارند.

و تو اى برادر نگاهت را و تو خواهر حجابت را که از خون من پرارزشتر است حفظ کن.

از همه پدران و مادران مى خواهم که اینقدر دل به این دنیاى پوشالى نبندند و در صورت امکان از جان و مال و فرزند خود در راه اسلام دریغ و کوتاهى نکنند که براستى خداوند ناظر براى اعمال و نیات شما مى باشد . پس بخود آئید تا اینکه از این طریق به خداوند نزدیکتر شوید.

تو اى مادر و پدر عزیز ، از شما مى خواهم که برادران و خواهران عزیزم را بنحو احسنت در جهت اسلام و انقلاب ارشاد و تربیت کنى تا باشد که از ادامه دهندگان راه همه شهدا باشند و شما نیز دراین احر و ثواب سهیم باشید .

پدر جان! می دانم که من عصاى دستتان بودم اما میدانى که در اصل همه ما متعلق بخدا هستیم و همه ما باید بسوى او برویم ( انا لله و انا الیه راجعون ). پدرم بعد از خدا، محمد، سعید و نیز پسر بزرگتان دکتر سید رضا مرتضوى جاى مرا خالى نخواهند گذاشت و ان شاءالله از ادامه دهندگان راه مسلمین واقعى باشند.

و اما تواى مادر و خواهر! بر مزارم در تنهایى و خلوت اشک بریز و شیون کن همانگونه که حضرت زینب سلام علیها بر مزار برادرش امام حسین گریه مى کرد اما شیون و گریه نه از باب اینکه جوانتان از دستتان رفت بلکه به این خاطر که چرا از مادران سایر شهداى انقلاب اسلامى زودتر این هدیه را به پیشگاه حضرت حق و صاحب الزمان (عج ) و نایب او خمینى کبیر تقدیم ننموده اید.

و در پایان از پدر و مادرم مى خواهم که با وجود همه زحمتها و مشقاتى که براى من تحمل کردند و بزرگم نمودند تا از پویندگان راه الله باشم ، مرا ببخشید و مرا انشاءالله که حلال می کنید. از حضور کلیه دوستان و آشنایان می خواهم که ان شاءالله بخوبى خودشان ما را ببخشند و حلالمان کنند و در آخر دعاى همیشگیمان را مى خوانیم:

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدى خمینى(ره) را نگهدار. از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزاى. انشاءالله

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری