شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهید چپردار-خسرو

شهید خسرو چپردار

نام پدر: نصرت اله

تاریخ تولد: 11-7-1344 شمسی

محل تولد: البرز - کرج

تاریخ شهادت : 14-12-1365 شمسی

محل شهادت : شلمچه

عملیات : کربلای5

رجعت پیکر مطهر : 1374 شمسی

گلزار شهدا: امامزاده محمد 

البرز - کرج


نوید شاهد البرز؛ شهید جاویدالاثر «خسرو چپردار» که نام پدرش «نصرت» است در سال 1344، در کرج چشم به جهان گشود. وی بعد از اخذ دیپلم به عنوان بسیجی  وارد دفاع مقدس شد و در شلمچه بعد از مجاهدت های فراوان در منطقه عملیاتی شلمچه در چهاردهم اسفند ماه 1365، به درجه شهادت رسید.

متن کامل وصیت‌نامه شهید «خسرو چپردار » را در ادامه مطلب می خوانیم:

«بسم رب الشهداء و الصدیقین»

«و لنبلونکم بشر من الخوف و الجوع و نقص من الاهوال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین . »

و البته شما را به سختى هایى چون ترس و گرسنگى و نقصان در اموال و جانها و آفت زراعت و منافع بیازمائیم و بشارت مژده باد بر آنانکه صبر پیشه کنند.

با سلام بر رسول خدا و سلام و درود بر سرورم حسین بن على (ع) که درس آزادى و آزاد زیستن و درس شهادت و شهادت را به ما آموخت و براى احیاء دین حق سر مبارکش را اهداء کرد و ما که سربازان و پیروان او هستیم باید آن گونه باشیم و خوشا به حال آن کس که حسین وار بزیست و حسین گونه خون بدنش را براى اسلام جارى کند و با سلام بر فرزند حسین و ولى عصر حضرت مهدى (عج) و نایب بزرگوارشان، حضرت امام خمینى کبیر که جانهاى بى ارزش مثل من فداى ثانیه اى از عمرشان باد .

و باسلام خدمت تمامى شهدا که عزیزترین چیزشان را به کف گرفته و به کوى سعادت شتافتند و رستگار شدند و با سلام خدمت کلیه عزیزان در بند زندانهاى عراق و کلیه عزیزان جانباز و ایثارگر.

خوشا آنانکه با عشق خمینى

شهادت را پسندیدند و رفتند

خوشا آنانکه با عشق حسینى

به جاى گریه خندیدند و رفتند

خوشا آنانکه جان دادند با عشق

بدا جایى که مى خواستند رفتند

خدایا! از اینکه در صف رزمندگان و سلحشوران تو قرار گرفتم، شرمنده و خجلم و خود را لایق اینکه در صفوف آنان باشم نمى دانم . خدایا! بنده چگونه مى توانم جواب شهدا را بدهم ؟ خدایا! خداوندا! من از تو اولیاء درگاهت و شهدا و صالحان و خانواده هاى شهدا شرمنده و خجالت زده ام . خداى من آن طور که تو مى خواستى نبودم . اعمالم ، اعمال یک رزمنده و سرباز امام زمان نبود. شرمنده ام چون امام خود را آنطور که باید نشناختم و به قول رسول خدا (ص) هر کس بمیرد و امام خویش را نشناسد جاهل از دنیا رفته. شرمنده ام چون چشمم را گاهى به ناپاکى آلوده کردم. شرمنده ام چون قاه قاه و بلند خندیدم و فکر قیامت و آخرت نبودم . روسیاهم چون شب بى خیال بودم براى نماز شب بیدار نشدم. شرمنده ام  چون غیبت و تهمت دوستانم را کردند و من خوشحال شدم. چون روزه را فقط نخوردن و نیاشامیدن می دانستم و چون نماز را هم و راست شدن فکر مى کردم و حواسم به هر چیز بود به جز حالات معنوى نماز .

شرمنده ام، چون عذر خواهى برایم مشکل بود و چون به جاى پیروى از عقل از نفس پیروى مى کردم و نتوانستم از شیطان درونم غلبه گیرم . خدایا! خداوندا! با همه این اوصاف چگونه مى توانستم هر روز شاهد شهادت عزیزان و دوستان و برادرانم باشم. چگونه مى توانستم ببینم که صدام جانى با موشکهاى نه مترى زن و مرد و پیرو جوان و کودک و خردسال و زنهاى باردار و بچه هاى شیرخوار را زیرآوار شهید مى کند .خدایا! چگونه مى توانستم نسبت به این همه مسایل بى اعتنا باشم و به سادگى به زندگى عادى ادامه دهم.

خدایا! خداوندا! هزاران هزار بار شکر که توفیق دادى که از خواب غفلت بیدار شوم و راه حق را بیابم و سپاس بى نهایت مى نمایم که بینش دادى تا حق را از باطل تشخیص دهم و صراط مستقیم را پیش گیرم و در نهایت شکر مى کنم که توفیق دادى آگاهانه و با بصیرت پا به جبهه بگذارم و در راه تو جهاد کنم .

اى امام امت حزب الله امام را بیشتر و بیشتر بشناسید و یک لحظه او را تنها نگذارید که هر چه داریم از این پیر جماران است. برادران از این کتاب آسمانى و هدایتگر قرآن فاصله نگیرید و به راه راست راهنمایى کنید و با سخن دل نشین خودتان آنها راه به راه بیاورید.

اى عزیزان و اى برادران حزب الله مسئله اصلى جنگ است جبهه ها را فراموش نکنید. در جبهه عشق است جبهه دانشگاه ایثار و فداکارى است و از جان گذشتگى است . جبهه میعادگاه عاشقان شهادت است . جبهه جاى وصال است ، جاى دیدار عاشق و معشوق است .خلاصه بگویم : اگر حقیقت را به عین و به قلب مى خواهید تماشا کنید به جبهه بیایید و بنگرید که رزمندگان اسلام چگونه با مناجات نیمه شب خودشان فضاى جبهه را عطرآگین و خوشبو مى کنند .

برادران اگر توانستید به جبهه بروید که هر چه زمان بگذرد بعدا غبطه خواهید خورد. عزیزان جبهه جاى خرید و فروش است. بلى خریدار خداوند و فروشنده بنده مومن او و کالا نیز عزیزترین چیز یعنى جان به حق که بالاتر از این معامله ، معامله اى نیست. چه معامله اى بهتر از اینکه خداوند خریدار باشد و انسان به جایى برسد که خداوند مى فرماید: اى بنده من ،من از تو راضى هستم بیا و خوش به حال آن کسى که به این مرحله برسد و با رضایت کامل و با خوشحالى تمام جان خود را به جان آفرین تسلیم کند و به آرزوى دیرینه اش برسد . البته شهادت فیض عظیمى است که مومنین براى رسیدن به آن از یکدیگر سبقت مى گیرند و خداوند نیز متقابلا آنها را نزد خود خواهد برد. در این رابطه امام صادق (ع) مى فرماید : ان الله عزوجل ولیه فى الدنیا غرضا لعدوه : براستى که خداوند دوستانش را در روى زمین هدف تیرهاى دشمنانش قرار خواهد داد .

و این که چرا که به این شخص شهید نام نهادند و واژه شهید به چه معنا است ، بخاطر اینکه ملائکه رحمت نزد او حاضر مى شوند و به این دلیل که خدا و ملائکه او در بهشت شهود او هستند چون زنده و حاضر است و نیز شهید نامند چون براى حق قیام کرد و در راه او کشته شده است .


حال سخن با همرزمانم : ( یعنى برادران بسیج و دیگر ارگانهاى انقلابى )

اى دوستان بعنوان یک برادر کوچک و حقیر حضورتان عرض مى کنم که همه امت حزب الله و امام و تمامى خانواده هاى شهدا و اسرا و مفقودین بعد از خدا امیدشان به شماست لذا استدعا دارم که مواظب باشید خداى نکرده در میانتان منافقین رخنه نکنند و بین شما عزیزان تفرقه بیاندازند. شما برادران باید مطمئن باشید که هدف یکى است و همه شما براى یک هدف مبارزه و جهاد مى کنید. پس خداى نکرده بین شما اختلاف جزیى پیش نیاید بین خودتان با مهربانى و عطوفت رفتار کنید و به همیارى یکدیگر بار سنگین مسئولیت و رسالت و خون شهدا را به آسانى حمل کنید و راهشان را بنحو احسن ادامه دهید.

حال سخنى با دوستان و برادرانم عرض مى کنم و آن اینکه مبادا در خواب غفلت باشید و در بستر بمیرید که حسین بن على (ع) در قتلگاه سرش از بدن جدا شد و حسین فهمیده ها در جبهه ها خود را زیر تانک دشمن انداختند و نیز مبادا در جهالت و گمراهى و بى سوادى بمیرید که استاد شهید مطهرى در اوج علم و کمال و معرفت شهید شد .امام عزیز را بیشتر بشناسید و یک لحظه ایشان را تنها نگذارید و صبر و توکل پیشه کنید که عامل پیروزى همین است و هیچگاه مرگ را فراموش نکنید و این جمله را همیشه بیاد داشته باشید که شاید امروز روز آخر زندگى من باشد . بار الها، ایزدا ، اینک که این لطف و عنایت عظیم نصیب این حقیر گردید به درگاهت هزارها بار شکر مى کنم و عاجزانه و خالصانه تقاضا دارم که مرا در بستر نمیران و آرزو دارم که شهادت خالصانه در گاهت را به من عطا کنى . دوست دارم که امانتى را که به من دادى بنحو احسن به تو برگردانم . دوست دارم که روز محشر نزد سرورم حسین بن على و على اکبر و حضرت ابوالفضل و کلیه شهدا کربلا و تمامى شهیدان این انقلاب و جنگ خونین شرمنده و سرافکنده نباشم. خدایا! از اعمال ناشایستم شرمنده و روسیاهم و آرزو دارم که در صحنه نبرد توسط توپ و تانک دشمنت سرم از بدن جدا شود و بدنم تکه تکه شود و دست و پا و پیکرم متلاشى شود تا شاید دینم را به اسلام و این امام عزیز ادا کرده باشم .

سخنى با خانواده ام : اى پدر و مادر سوگوارم از اینکه سالهاى سال برایم سختى ها و مشکلات را تحمل کردید مرا به مدرسه و دبیرستان فرستادید و تربیت نیکو کردید و من لایق این همه الطاف شما نبودم خیلى ممنون و متشکرم و خجالت زده ام از این که در طول مدت عمرم حتى یک تشکر خشک و خالى هم از شما نکردم . پدر و مادر مهربانم این را بگویم که سختى هاى این دنیا شیرینى آخرت و شیرینى دنیا سختى آخرت مى باشد و از شما مى خواهم که صبر و تقوا پیشه کنید و همچون امام حسین و بى بى زینب (س) مقاوم و صبور باشید و این را بدانید که انشاء الله راهى را که فرزندتان رفت به حق بود و معامله اى را که انجام داد با خالق خودش بود پدر و مادر و خانواده عزیزم فکر واقعه کربلا و اسیرى زینب را کنید، فکر اهل بیت امام حسین (ع) را کنید فکر هزارها خانواده شهید باشید. پدر و مادر دوست دارم که با روحیه و اعمالتان مشت محمکمى به دهان منافقان و بدبختان تاریخ بزنید تا دندانشان خرد شود و دیگر نق نق نکنند.

پدر و مادر بزرگوارم اگر بى روحم به دستتان رسید هر کجا که مایل بودید دفن کنید و اگر به دستتان نرسید هیچ مسئله مهمى نیست خون خواست و مشیت الهى بوده و صلاح در این بوده و نگران نباشید چون من مال شما نبودم و صاحب من هر چطور که بخواهد مى تواند مرا ببرد و اصل روح انسان است و از جسم جز مشتى خاک چیزى بر جاى نمى ماند. خانواده بزرگوارم از خدا بترسید و نمازهایتان را سر وقت و با خلوص بخوانید و روزه هایتان را بگیرید و خمس و زکات تان را حتما بدهید که این دنیا مزرعه آخرت است و راهى است که رهگذران حضرت على (ع) با آنهمه خلوص مراتب تقوى او خوف و ترس خدا همچون چوب در نخلستانها خشک مى شد پس واى بحال ما ، کمى به فکر خودتان باشید. اى برادرانم اسلحه و کوله پشتى ام را به شما هدیه مى دهم محکم به سینه خود بجسبانید و براى حفظ دین حق و یارى امام عزیز بکار برید و در یک دستتان سلاح و در دست دیگر قرآن برگیرید و راه حسین (ع) را ادامه دهید که بحق رستگارى در این راه است .

اى خواهرانم ، حجابتان را حفظ کنید و نمازهایتان را سر وقت بخوانید و خمس و زکات دهید و قرآن را فرا گیرید امر به معروف و نهى از منکر را فراموش نکنید و صبر و شکیبایى و تقوى را پیشه کنید . خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدى خمینى را نگه دار. والسلام .


آرشیو گردان حضرت علی اکبر(ع)



نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."




آخرین نظرات