شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهید کشن روستا-فغانعلی

شهید فغانعلی کشن روستا

نام پدر: علی

محل تولد: البرز -ساوجبلاغ

تاریخ تولد : 1-3-1341 شمسی

محل شهادت : جزیره مجنون

عملیات : خیبر

تاریخ شهادت : 10-12-1362 شمسی

رجعت پیکر مطهر : 15-4-1376 شمسی

گلزار شهدا : حاجی بیک

خلاصه ای از زندگی شهید

شهید در سال 1341 در روستای حاجی بیک از توابع شهرستان ساوجبلاغ متولد شد و پدرش کشاورزی زحمت کش و با ایمنا بود و ایشان تحت تعلیم و تربیت پدرو مادری دلسوز و با تقوا پرورش یافت .

تحصیلات مدرسه ای را تا پایه دوم راهنمایی رساند و سپس به منظور یاری پدر و مادری دلسوز و با تقوا پرورش یافت . تحصیلات مدرسه ای را تا پایه دوم راهنمایی رساند و سپس به منظور یاری پدر در امرار معاش خانواده ، جذب کار و فعالیت شد . به عنوان کارگری ساده در کارخانجات پارچه بافی فخر ایران مشغول کار شد و با آن که نوجوانی کم سن و سال بود به خوبی از عهده کارهای سنگین بر می آمد و نهایت خویش را در جهت رفاه حال خانواده مبذول می داشت .

جوانی پاک و مومن و با تقوی و محجوب بود و در کارش صداقت و درستکاری به وضوح جلب نظر می کرد و از این رو توفیق روز افزون در کار و زندگی نصیب وی شد .خدمت سربازی را به سلامت سپری کرد و سپس با دوشیزه ای مومنه پیوند مقدس ازدواج برقرار ساخت و حاصل این پیوند مبارک یک فرزند دختر بود که اکنون به یادگار از آن شهید جلیل القدر باقیست.با وجود این که وظیفه خدمت سربازی را گذرانده بود ولیکن در هنگام شدت حملات دشمن بعثی در مرزهای میهن عزیزش تاب تحمل نداشت و در جمع بسیجیان کارگر داوطلبانه راهی مناطق جنگی شد و در تاریخ 25/11/62 خود را بی قرار و مشتاق به جزیره مجنون رساند و در آن دیار مشغول نبرد با دشمن گردید . در عملیات خیبر شرکت کرد و به عشق شهادت مبارزه کرد زیرا که او فرزند و عیال و خانمان را به عشق وصال معبود حقیقی رها ساخته و به دنبال ارزشهای والاتری بود و سرانجام پس از 15 روز مبارزه و مقاومت و ایثار و حماسه آفرینی در روز دهم اسفند ماه سال 1362 در همان جزیره مجنون و عملیات خیبر به فیض شهادت نائل شد و پیکر مطهرش که مورد اصابت ترکش توپ قرار گفته بود ناپدید شده بود و پس از تلاش پیگیر گروه ایثار تجسس در تاریخ 15/04/76 به دست آمده و به زادگاهش بازگشت و بر دیدگان منتظر دوستان و یاران تا گلزار شهدای زادگاهش روستای حاجی بیک تشییع شد و رهش مستدام.


اینجانب از دور دست و بازوی شما را که دست خداوند بالای آن است می بوسم و بر این بوسه افتخار می کنم.                    امام خمینی

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

با سلام و درود فراوان به ولی عصر (عج) مهدی موعود صاحب زمان و نایب بر حقش فرمانده کل قوا خمینی روح خدا و با درود بر شهیدان گلگون کفن از صدر اسلام تا به حال و با سلام به شما امت شهید پرور و ایثارگر و اسلام به شما پدر ومادر قهرمان.

سلام گرم من از دل سنگرهای عشق و ایثارو فداکاری و شهادت نثار شما عزیزان باد. و شما ای پدر و مادر عزیز درود و رحمت خدا بر شما باد که اینگونه عزیزانتان را تربیت کرده اید و تحویل جوامع اسلامی داده اید باید خداوند را سپاس گویید که در کارتان موفق شده اید، مبادا از اینکه پاره تنتان را از دست داده اید ناراحت باشید چون شما اگر در این رابطه ناراحت باشید با این کارتان دل دشمنان را شاد کرده اید.

شما پدر و مادر باید علی وار وزینب وار رفتار کنید که کرده اید پس دیگر چه باکی دارید. باید خیلی هم خوشحال باشید که شهیدی به شهدا راه حسین (ع) داده اید ، البته اگر بنده سعادت این را داشته باشم که به شهدای راه بپیوندم و این کار هم خیلی سعادت می خواهد چون ما هم باید بمیریم پس چه بهتر که مرگ ، مرگی باشد در راه خدا و چه بهتر که بنده هل من ناصر حسینی امامان گفته باشیم که این مرگ هم مرگ با ذلت و خواری در بستر نباشد مرگ با سعادت در راه اسلام و ایمان باشد و این شعر را هم تقدیم شما عزیزان می کنم:

همه باید بمیریم ماو شما نداره           همه باید بمیریم شما و گدا نداره

همه باید بمیریم پیرو جوان نداره                 همه باید بمیریم چون و چرا نداره

همه باید بمیریم دنیا وفا نداره

من یک پیام هم دارم که برادرانم باید این پیام مرا به یارانم برسانند و پیام من این است:

به آنها بگویید که ای برادرها امام را تنها نگذارید و تا توانایی و جان در بدن دارید در راه اسلام بجنگید و اسلام را به تمام جهانیان صادر کنید.

مبادا از این کار سرباز زنید چون این  یک وظیفه الهی است که بر گردن تمام بلاد مسلمین است ان شاءاله به یاری خداوند متعال از تمام برادران حزب اله می خواهم که جبهه را خالی نگذارند(والسلام)

دو ست دارم تا شوم قربانی راه خمینی

همچنان پروانه در جانم افتاده آذر ، بمیرم

دو ست دارم همچو باران بر تنم خمپاره بارد

پیکرم گردد به مانند گل پرپر بمیرم

دو ست دارم نام رهبر را به خون خود نویسم

دیده ام باشد به نام نامی رهبر بمیرم

دو ست دارم لاله گون گرد لباس پاسدار

آخر از خون تنم با جسم از خون تو بمیرم

خط من خط حسینی رهبرم باشد خمینی

پس چه بهتر چون حسین از تیر و از خنجر بمیرم



نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."




آخرین نظرات