شهید کاوه کاشفی
نام پدر: محمود
شغل : سرباز
تاریخ تولد: 13-12-1340 شمسی
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت : 5-1-1361 شمسی
محل شهادت : رقابیه
عملیات : فتح المبین
گلزار شهدا: بهشت زهرا سلام الله علیها
قطعه:24 ردیف:123 شماره مزار:31
تهران
شهید کاوه کاشفی" در سال 1340 در تهران در خانواده ای متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود و پس از طی دوران کودکی خویش در آغوش گرم وپر مهر و محبت خانواده در هفت سالگی وارد دبستان شد و دورة ابتدایی و راهنمائی را به پایان رساند و وارد دبیرستان شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته تجربی شد. او بسیار مؤدب و مهربان نسبت به وظایف خود در خانواده و نسبت به تکالیفش بسیار پایبند بود. کاوه در نظم و انضباط و وقت شناسی و انجام به موقع عهد و قولی که می داد چنان متعهد بود که هرگز بدقولی نکرد. شهید جوانی بود، حساس و فهیم و با شهامت و مهربان به حدی که در رابطه با سن و سالش باور کردنی نبود. او یک انسان نمونه و ایثارگر و فداکار و جوانمرد بود.
وی در زمان اوجگیری انقلاب همانند دیگر جوانان غیور و سلحشور این مرز و بوم در اکثر راهپیمائی ها و تظاهرات شرکت فعال داشت و پس از پیروزی انقلاب همیشه در صحنه حضور داشت. او در زمان انقلاب در اکثر راهپیمائی ها و تظاهرات شرکت فعال داشت و پس از پیروزی انقلاب در زمان جنگ به خدمت شریف سربازی رفت. پس از حماسه آفرینی بسیار با شهادتش دین خویش را به امام و انقلاب ادا نمود. او در زمان جنگ به خدمت شریف سربازی خوانده شد و با بر تن کشیدن لباس شریف سربازی و دیدن آموزش های لازم، عازم جبهه های حق علیه باطل گشت و در جبهه هر کس که مختصری آشنایی با او داشت، در وهلة اول مقهور خصایل انسانی و انقلابی او می شد. سراپا شور بود و خستگی نمی شناخت و از هر فرصتی برای آموزش و فراگیری تجارب خود استفاده کرد. او در عملیات فتح المبین در جبهة رقابیه با اینکه خدمه تفنگ 106 بود، در رساندن آب و غذا به همرزمانش چون آهوئی تیزتک به هر سو می جهید و لحظه ای را هم از دست نداد و سرانجام نیز در حین انجام همین کار مورد ترکش گلوله توپ قرار گرفت و در تاریخ 15/1/1361 قلب مهربان و پرشورش از تپش باز ایستاد و به درجة رفیع شهادت نائل گشت.
فرازی از وصیت نامه شهید :
بسم اله الـــــــــر رحمـــن الـــــر حـیــم
پدر ومادر عزیزم ؛ این وصیتنامه را چند ساعت قبل از حمله می نویسم و به یکى از دوستانم می سپارم که اگر اتفاقى برایم افتاد، برایت پست کند، قبل از هر چیز از زحماتى که برایم کشیدهاید؛ واقعا متشکرم .
گو اینکه با نوشتن و گفتن نمی توان یک هزارم از زحمات شما را سپاس گفت و دیگر اینکه خیلى خوشحال هستم از اینکه در راه انقلاب کشورم و بر پایه استقلال آزادى و عدالت اجتماعى براى مردم کشورم و بر پایه استقلال و آزادى و عدالت اجتماعى براى مردم کشورم که با اعمال خود به جهانیان ثابت کردند، شایستگى آن را دارند، آزاد و به دور از هر گونه استعمار زندگى کنند،شهید شوم .
تمام جوانهایى که در راه انقلاب کشته و شهید شدن را آمریکا کشته است و من به رهبرى قاطع و ضد امپریالیستى امام اعتقاد کامل دارم .
به امید روزى که تما م فرزندان این کشور در ایرانى مستقل و آزاد زندگى کنند و من چه باشم و چه نباشم پیروز خواهیم شد .
نقل قول از همرزم شهید:
جداٌ عاجزم از اینکه صفات و اخلاق و رفتار و فداکاری و ایثارگری او چیزی بگویم. هنگام شهادت او من کنارش بودم. قبلاٌ پائین کوه بودیم که پیش من آمد و گفت: سید اگر برویم پائین کوه وضع بدتر می شود. پس به طرف بالا برویم. به بالای کوه رسیدیم که مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت وافتاد و در کنارش نشسته بودم که گفت: سید دستم. گفتم : چیه کاوه ؟ زیر بغلش را گرفتم و آرام به وسط دره آوردم و آرام دراز کشید و آسوده خوابید و حتی حسرت شنیدن صدای آخ را بر دل دشمن مزدور و زبون گذاشت.
ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا