شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید
شهید بابا-بهرام

شهید بهرام بابا

نام پدر: غلام رضا

تاریخ تولد: 2-5-1345 شمسی

محل تولد: البرز - کرج 

تاریخ شهادت : 21-4-1367 شمسی

محل شهادت : زبیدات

رجعت پیکر مطهر : 1-12-1396 شمسی

گلزار شهدا: روستای جی 

البرز - کرج

در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) پیکر شهید تازه شناسایی شده شهید «بهرام بابا» سه شنبه 1 اسفند با حضور باشکوه مردم شهرستان عباس آباد تنکابن و شهرهای اطراف تشییع شد.

این مراسم که ساعت 9 صبح از مسجد جامع عباس آباد تنکابن آغاز شد و تا پارک مدرس این شهر ادامه یافت.
پیکر این شهید تازه تفحص شده دوشنبه 30 بهمن 1396 ،  پس از 29 سال گمنامی وارد استان مازندران شد و مراسم وداع با این شهید بزرگوار در مسجد جامع تنکابن برگزار شد.
پیکر این شهید بزرگوار پس از تشییع طبق وصیتش برای خاکسپاری در روستای «جی» بخش آسارای کرج، به سپاه استان البرز تحویل داده شد تا در جوار شهدای این روستا آرام گیرد.
شهید «بهرام بابا» از شهدای ژاندارمری، متولد سال 1347،  مجرد و اصالتاً اهل عباس آباد تنکابن بود که سال 1367 در منطقه زبیدات عراق به درجه رفیع شهادت نائل شد.
****************************
https://s32.picofile.com/file/8481039076/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A71.jpg

چیزی توی دلش غوغا می کرد. نتوانست بی خیال شود. خودش را به هر وسیله ای بود به دانشگاه تهران رساند. حس و حالی داشت که نمی توانست با کسی در میان بگذارد. حتی به دوستی که همراهش آمده بود هم نتوانست چیزی بگوید. نماز که تمام شد، راه افتاد. انگار بهش الهام شده بود که پیکر «بهرام» هم بین این شهداست. پیکر مطهر ۲۵ شهید از ۵۴ شهید تازه‌تفحص‌شده ناجا (ژاندارمری) شناسایی شده بود و قرار بود بعد از نماز جمعه تشییع شوند. دل توی دلش نبود. راه افتاد. هر چه تابوت ها را می دید و اسم شهدا را می خواند، خبری از نام بهرام نبود. پس این چه چیزی بود که به دلش الهام می شد؟! آنقدر دنبال پیکرها رفت که دیگر جمعیتی باقی نمانده بود. حالا تابوت ها را سوار ماشین کرده بودند تا ببرند. او هم باید می رفت. اگر چه در عالم خواهر و برادری، مطمئن بود بوی بهرام به مشامش خورده اما مجبور بود باز هم مثل 29 سال قبل، صبر کند. خواهر شهید «بهرام بابا» باز هم صبر کرد...

***

آخرین باری که بهرام می خواست به منطقه برود، گفت که ماندنش در منطقه را آنقدر طول می دهد تا برای ایام محرم به «عباس آباد» برگردد. اگر چه خانواده اش اهل روستای «جی» از توابع کرج بودند اما سالها بود که خانه شان راه به عباس آبادِ مازندران برده بودند و حالا بیش از 1000 کیلومتر از آنجا تا زبیدات را باید می رفت.

https://s32.picofile.com/file/8481039084/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A72.jpg
شهید «بهرام بابا»

می خواست مرخصی اش را بگذارد برای ماه محرم که بتواند به عزاداریِ بروبچه هایِ شهسواری در آن گرمای آفتاب و شرجیِ هوا برسد. محرم آمد؛ پرچم ها و لباس های سیاه از بقچه ها درآمدند؛ دسته ها راه افتادند؛ بوی غذاهای نذری همه جا پیچید؛ دست ها برای سینه زدن بالا رفت؛ «عاشورا» هم آمد اما «بهرام» نیامد!

بهرام که جمعیِ ژاندارمری بود در منطقه زبیدات با دشمن درگیر شده و شهید شده بود اما پیکرش هم برنگشت. ولی بهرام به قولش وفا کرد. 30 شهریور امسال مصادف با شب اول محرم بود که گروه برونمرزی العماره، پیکرش را در زبیدات تفحص کردند...

***

روی اتیکت پیراهنِ بهرام، نوشته شده بود «غلامرضا هیبتی». غلامرضا هم جزو شهدای آن معرکه بود و شکی را باقی نمی گذاشت. نام غلامرضا اعلام شد و برادرش از شیراز آمد تا پیگیر انتقال پیکرش شود؛ اما پدرِ غلامرضا می گفت: این پیکر پسر من نیست!... همین تشکیک باعث شد تا موضوع را تا روشن شدن جواب آزمایشات دی ان ای، متوقف کنند.

https://s32.picofile.com/file/8481039092/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A73.jpg
شهید «بهرام بابا»

اگر چه یک کیف پول، 2 جلد قرآن و یک ساعت در وسائل بهرام پیدا شده بود اما هیچ کدام از آن ها برای اثبات کافی نبود. حتی تکه ی کپی شناسنامه در کیف بهرام هم برای شناسایی اش به کار نیامد.

https://s32.picofile.com/file/8481039100/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A74.jpg
ساعت و قرآن شهید «بهرام بابا»

بعدها معلوم شد: یک روز که بهرام، دختر عموی کوچکش را برای گردش برده بود، کمی خوراکی برایش خرید و کمی آن طرف تر، نگاهش افتاد به ساعت آبی رنگی که چشمش را گرفته بود. آن را هم خرید و دست کرد. حالا بعد از سال ها، دختر عمو، ساعت را شناخت و گواهی داد که این، ساعتِ بهرام است.

***

فقط چند روز از آن مراسم تشییع گذشته بود که جواب آزمایش های دی ان ای هم آمد. آزمایشات می گفت که این پیکر برای بهرام است. حرف های پدر شهید هیبتی هم تایید شد.

https://s32.picofile.com/file/8481039118/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A75.jpg
فرم تفحص شهید «بهرام بابا»

حالا همه ی شواهد نشان می داد این استخوان ها برای «بهرام بابا» است اگر چه حالا که آمده همه هستند جز بابایش حاج غلامرضا. بابایی که بعد از بهرام، 26 سال بیشتر دوام نیاورد و رفت به عرش تا کنار درهای بهشت، بهرامش را ببیند.

https://s32.picofile.com/file/8481039126/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A76.jpg
جواب آزمایشات دی ان ای

«بهرام بابا» همین دیروز بعد از 29 سال در آغوش مادرش معصومه خانم جای گرفت و دیدارها تازه شد.

https://s32.picofile.com/file/8481039134/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A77.jpg
مادر شهید «بهرام بابا» در معراج شهدا

بهرام به قولش وفا کرده بود و شب اول محرم به وطن آمد اما هیچکس نمی داند چرا کارش آنقدر طولانی شد که تشییع و تدفینش با روز شهادت مادرش حضرت زهرا (س) یکی شود...

*میثم رشیدی مهرآبادی


https://s32.picofile.com/file/8481039142/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A78.jpg


https://s32.picofile.com/file/8481039150/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A79.jpg


https://s32.picofile.com/file/8481039168/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A710.jpg


https://s32.picofile.com/file/8481039176/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A711.jpg


https://s32.picofile.com/file/8481039184/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A712.jpg


https://s32.picofile.com/file/8481039192/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A713.jpg



https://s32.picofile.com/file/8481039068/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7.jpg







نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا




آخرین نظرات