به گزارش نوید شاهد البرز،
شهروز یکهروستا، جانباز ۵۰ درصد دفاع مقدس، در گفتوگویی تفصیلی خاطرات
ناب خود از ایثار و فداکاری در جنگ تحمیلی را روایت کرد و از معجزه نجاتش
از آغوش شهدا گفت.
زندگی و آغاز خدمت
شهروز یکهروستا، متولد ۱۳۴۷ و ساکن نظرآباد، فرزند چهارم خانواده و
دارای شش برادر و دو خواهر است. وی که تنها تا کلاس اول راهنمایی تحصیل
کرد، به دلیل شرایط جنگ و احساس مسئولیت، ترک تحصیل کرد و پس از مدتی کار
در یک چوببری، در سال ۱۳۶۶ به سربازی اعزام شد.
اولین اعزام و مجروحیت در عملیات بیتالمقدس دو
وی درباره اولین اعزام خود به منطقه عملیاتی گفت: «به سقز اعزام شدیم و
در عملیات بیتالمقدس دو در منطقه سردشت حضور پیدا کردم. شب در چادری با ۲۰
تا ۳۰ نفر در آب تا زانو ایستاده بودیم. من دوشکاچی بودم. یکی از بچهها
مجروح شد. لباسهایم را درآوردم و به او پوشاندم و او را به عقب کشیدیم.»
او ادامه داد: «صبح فردا، در حال تیراندازی با دوشکا بودم که خمپاره ۶۰
بدون صدا به سمت ما آمد. بلند شدم و ترکش به کمرم خورد. بعد از انتقال به
مقر در سقز، فرمانده گفت برو منزل و دوباره برگرد. پس از یک هفته استراحت و
با تشخیص پزشک مبنی بر باقی ماندن ترکش در کمرم، دوباره به منطقه
بازگشتم.»
مجروحیت شدید در حلبچه و معجزه نجات
این جانباز در ادامه به مجروحیت شدید خود در حلبچه اشاره کرد و گفت:
«اسفند ۶۶ در عملیات حلبچه بودیم. پس از گرفتن غذا از منطقه "بیاره"، در
مسیر حرکت، هواپیماهای دشمن منطقه را با خوشهای زدند. ترکشها به سرم
اصابت کرد و نیمی از سرم را شکافت.»
وی با اشاره به معجزه نجاتش افزود:
«دکترها گفتند شما ۴۸ ساعت در حالت بیهوشی بودی. طبق روایتها، مرا میان
شهدا گذاشته بودند. وقتی دیدند در مشما عرق کردهام، متوجه زندهبودنم شدند
و سریع عمل کردم. پس از ۲۰ روز در بیمارستان مشهد و ۱۰ روز در بیمارستان
شماره دو تهران، به خانه منتقل شدم و پس از ۷ تا ۸ ماه استراحت، برای اتمام
خدمت بازگشتم.»
انگیزه حضور در جبهه و خاطرات شیرین و تلخ
یکهروستا درباره انگیزه حضور در جبهه گفت: «وقتی آدم در آن راه قرار
میگیرد، اختیار از دستش خارج میشود. احساس میکند این انجام وظیفه است.
من در اولین عملیات میترسیدم، اما وقتی در جمع بچهها بودم، شب عملیات
لذتبخش بود.»
وی خاطره شیرین خود را کمک به یک مجروح و خاطره تلخ را مجروحیت خود و همرزمان عنوان کرد.
تأثیرات جانبازی و دغدغههای کنونی
این جانباز با بیان اینکه از ایثار خود خوشحال است، گفت: «خوشحالم که در
راه جمهوری اسلامی عضوی از بدنم را از دست دادهام.» وی با اشاره به
تأثیرات جراحات جنگ، افزود: «به دلیل جراحت سر، وقتی عصبانی میشوم، کنترل
خود را از دست میدهم و دچار فراموشی میشوم.»
یکهروستا در پایان با
بیان دغدغه خود برای اشتغال جوانان گفت: «جوانان تحصیلکرده و بیکار ما
نیازمند توجه و حل مشکل اشتغال هستند. جامعه ما جامعه خوبی است.»
..........ارسال فیلم و عکس با شماره 09213166281 بله و ایتا