شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید
شهید پناهی-اکبر

شهید اکبر پناهی

نام پدر: محمد

تاریخ تولد: 5-5-1340 شمسی

محل تولد: البرز - کرج

تاریخ شهادت : 16-10-1359 شمسی

محل شهادت : کرخه نور

گلزار شهدا: امامزاده محمد 

البرز - کرج

برادران ایشان سعید و مسعود هم به شهادت رسیده اند

شهید «اکبر پناهی» به سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی و متدین در شهرستان کرج چشم به دنیا گشود. وی پس از گذشت دوران طفولیت وارد مدرسه ابتدایی و راهنمایی زادگاهش شد. وی به فراگیری علم و دانش پرداخت. رفتار و کردار وی زبانزد خاص و عام بود و در برخورد با مردم بسیار فروتن و متواضع بود و از آنجا که در بطن فقر و محرومیت دوران ستم‌شاهی به دنیا آمده با تمامی مشکلات دست و پنجه نرم می‌کرد و درد محرومین و مستضعفین را که از جانب دستگاه ستم‌شاهی بر ملت وارد می‌شد، درک می‌کرد.

از ایستادن در مقابل

وی از اینکه امپریالیسم امریکا به واسطه مزدورانش این‌چنین درصدد نابودی ارزش‌ها و سمبل‌های مکتب گهربار اسلام می‌بود و ضدارزش‌های فرهنگ مبتذل غربی را در جامعه رواج می‌دادند، رنج می‌برد.

شهید پناهی هم در بیشتر این صحنه‌های تاریخ‌ساز و بنیان‌کن خیل عظیم یاوران روح اله حضور فعال داشت بخصوص در تکثیر و پخش اعلامه‌های امام و شعارنویسی بر روی دیوار تلاش می‌کرد و در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ که اوج مبارزات اسلامی مردم بود، ستونی از نیرو‌های کمکی که می‌خواستند از طریق کرج برای یاری نیرو‌های رو به زوال به تهران بروند. او در کنار مردم موفق به مسدود شدن جاده و خلع سلاح نیرو‌های اعزامی از همدان شد.

سرانجام پس از تشکیل بسیج مستضعفین در بسیج مسجد جامع فعالیت مستمری داشت و بعد از مدتی جهت مقابله با عوامل امپریالیسم جهانی که در کردستان به نبرد مسلحانه با نیرو‌های ضداسلامی بر حاشیه بودند به منطقه بانه اعزام و مدت ۲ ماه با مزدوران دموکرات و کومله مبارزه کرد و بعد از مدتی از طریق ستاد جنگ‌های نامنظم دکتر چمران برگه اعزام گرفت تا اینکه در غروب خونین کرخه نور درشانزدهم دی‌ماه 1359، در هنگام تلاوت قرآن ترکش خمپاره بعثیان غرق در خونش می‌کند و به لقاء الله می‌پیوندد.

خانواده از ویژگی‌های اخلاقی، عبادی و فعالیت‌های وی بیان می‌کنند: «اهل نماز و روزه بود. در بیشتر صحنه‌های انقلاب و راهپیمائی‌ها و تظاهرات علیه رژیم شاه فعالیت داشت و در تکثیر و پخش اعلامیه‌های امام و شعار نویسی بر روی دیوار تلاش می‌کرد. در برخورد با مردم بسیار فروتن و متواضع بود و از آنجا که در بطن فقر و محرومیت بدنیا آمده با مشکلات مردم ضعیف آشنا بود و رفتار و کردارش زبانزد خاص و عام بود.

همچنین از آخرین اعزام نیز روایت می‌کند: «در آخرین روز اعزام مقداری شیرینی همراه خود به خانه آورده بود و به مادرش گفت: این شیرینی‌ها شهادت من است و بعد از در آشپزخانه وصیت‌هایش را به مادرش ابلاغ کرد و گفت: سیاه نپوشید و مادرم تو باید استوار باشی و، چون شیرزنان سخن بگویی.»


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا




آخرین نظرات