شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهید محمودی-منصور

شهید منصور محمودی شیرازی

نام پدر: جهانگیر

تاریخ تولد: 2-6-1345 شمسی

محل تولد: فارس - آباده - روستای خورکش

کارمند صدا و سیما

متاهل

تاریخ شهادت : 15-9-1384 شمسی

محل شهادت : تهران

سانحه هواپیمایی سی ۱۳۰

گلزار شهدا: بهشت زهرا (س)

تهران

جوانان

«جهانگیر محمودی» پدر شهید کارمند صدا و سیما «منصور محمودی» که خود از رزمندگان دوران دفاع مقدس است، با لهجه شیرین آباده‌ای (از توابع فارس) خودش را معرفی می‌کند و از فرزند شهیدش که در دو جبهه دفاع مقدس و جبهه اطلاع‌رسانی و آگاهی با عنوان خبرنگار و تصویربردار خدمت کرده است، می‌گوید: «ما در اصل اهل آباد استان فارس هستیم. شغل و پیشه خانوادگی ما کشاورزی بود. خدا به من هشت فرزند داد که یکی از آن‌ها شهید شد. شهید «منصور محمودی» فرزند اول من است. اوایل زندگی مشترکمان یک سال من برای کار به ابوظبی رفتم. آنجا بلوک ساختمانی می‌زدم. بعد یک سال برگشتم. اینجا در کارخانه کفش ملی کار می‌کردم. ۲۱ سال در کفش ملی کار کردم و بعد خودم را بازخرید کردم. منصور هم تا چهار پنج سالگی در آباده بود که بعد از آن به کرج آمدیم و اینجا مدرسه رفت.»

دوقلوهای جبهه که برادر نبودند


محمودی با اشاره به اینکه در دوران دفاع مقدس خودش رزمنده بوده و ۱۱ ماه در جبهه جنگ تحمیلی حضور داشته است، از چگونگی حضور فرزندش در دفاع مقدس چنین بیان می‌کند: «دو نفر بودند؛ محمود و «عباس جعفری». دو تا رفیق که با هم بودند. من زیاد محمود را نمی‌دیدم، چون من جبهه غرب بودم و محمود جنوب بود. هر وقت هم دیگر را می‌دیدم بحث درس خواندن محمود پیش می‌آمد. تا اینکه یکبار که آمده بود مرخصی من به محمود گفتم: "چرا نمی‌مانی درست را بخوانی؟! کجا می‌روی؟!" گفت که شما چرا می‌روی؟! گفتم: "من باید از مملکت دفاع کنم. بزرگ خانواده هستم. سه چهار تا بچه کوچیک دارم." گفتم:"، اما تو باید درس بخوانی! گفت: "اگر مملکت برقرار باشد درس را می‌شود خواند، اما زمانی که مملکت در دست اشغال اجنبی است من درس را برای که بخوانم. وقتی دیدم که به این حد از رشد عقلی رسیده است، گفتم تو آزادی، برو هرچه می‌دانی درست است انجام بده!". محمود و رفیقش «جعفر عباسی» همیشه در جبهه با هم بودند. مانند دوقلو‌های افسانه‌ای در جبهه معروف بودند. ابتدا جعفر شهید شد. ما می‌دانستیم که محمود هم شهید می‌شود، چون خیلی همدیگر را دوست داشتند؛ دو روح در یک قالب بودند. منصور بعد از شهادت جعفر باز هم به جبهه رفت. همیشه بسیجی می‌رفت. از ۶۲ تا ۶۵ به مدت ۲۲ ماه در جبهه بود؛ حتی در جبهه مجروح هم شده بود؛ یک ترکش به دست راستش خورد.»

خبرنگاری که به مرادش رسید
پدر شهید خبرنگار و تصویربردار در ادامه می‌گوید: «جنگ تمام شد. لیسانسش را گرفت. اول رشته‌اش متالوژی بود. بعد رشته تحصیلی‌اش را عوض کرد. دانشگاه تهران درس می‌خواند. بعد استخدام صدا و سیما شد. بعد هم با نوه برادرم ازدواج کرد.»
وی با یادآوری اینکه بعد از شهادت عباس من می‌دانستم که منصور هم شهید می‌شود و ماندنی نیست، اظهار می‌دارد: «دو سال بعد از شهادت جعفر از صدا و سیما برای مانور رزمایش به چابهار رفتند. محمود به مراد خودش در رزمایش عاشقان ولایت رسید. محمود در این ماموریت فیلمبردار بود. هواپیما سی c۱۳۰ که خبرنگاران و تیم صدا و سیما را برای این رزمایش می‌برد در نزدیکی تهران سقوط می‌کند. خلبان این هواپیما در نزدیکی شاه عبدالعظیم بی‌سیم می‌زند که هواپیما نقص فنی پیدا کرده است. به او دستور می‌دهند برگردد در حالی که می‌توانست در قلعه‌مرغی یا در همان باتلاق نزدیک فرودآید. در نزدیکی فرودگاه در شهرک توحید به المک‌های بوتان برخورد می‌کند و منفجر می‌شود. ساعت ۱۲ ظهر بود که ما متوجه شدیم هواپیما سقوط کرده است. من خودم را به محل سانحه رساندم. دیدم همه تیکه‌تیکه شدند و در جعبه بودند؛ اما بدن منصور سالم بود. حدود ۱۱۰ مسافر در هواپیما همه شهید شدند. نوه هایم فرزندان منصور شهید یکی دو ساله و یکی دو ماهه بود. نمی‌دانستم به همسر و فرزندانش چه بگویم. تصمیم گرفتیم و پیکرمنصور را هم با همکاران و دوستانش در بهشت زهرا تهران دفن کردیم. همسرش هم بعد از شهادتش در کرج نماند و به شیراز نقل مکان کرد.»

تاثیر لقمه حلال در تربیت فرزند صالح
این رزمنده دوران دفاع مقدس از اخلاق پسرش که هم‌رزمش هم بوده است، اینگونه تعریف می‌کند: «پسرم اخلاقش نمونه بود. تعریف می‌کردند؛ یک بار برای فیلم برداری رفته بودند همه روی تخت می‌خوابند و منصور جایش را به کارگری که قرار بوده روی زمین بخوابد، می‌دهد و می‌گوید: "او سن پدر من است؛ نمی‌توانم بگذارم روی زمین بخوابد." خداترس بود. پسر سر به راهی بود.»
این پدر شهید سانحه هواپیمایی c۱۳۰، در مورد رمز تربیت فرزندی چنین بیان می‌کند: «من خودم ۱۱ ماه در منطقه بودم. در عملیات‌های بزرگی مثل کربلای چهار حضور داشتم. شهید زین‌الدین یکی از فرمانده‎های ما بود. من تا می‌توانستم لقمه حرام به بچه‌ام ندادم. در وصیت‌نامه‌ام هنگامی که در جبهه بودم، رعایت نکات مهم اخلاقی را به فرزندم هشدار دادم.»

جوانان ما قدر خودشان را بدانند
این پدر شهید تصویربردار صدا و سیما در پایان به نقش جوانان در اقتدار و سازندگی کشور اشاره می‌کند و می‌گوید: «زمانی که جنگ بود و دشمن حمله می‌کرد، ما به لحاظ تجهیزات نظامی ضعیف بودیم اما با همت جوانان ما دنیا از موشک‌های ایران می‌ترسد. خداوند به حق زهرا (س) به جوانان ما قدرت و توانایی بدهد. به همه عمر با عزت بدهد. ما هر چه داریم از جوانان داریم. اول جنگ، ما امکانات کمی داشتیم؛ حتی غذای معمولی هم نداشتیم. همان هم که بود با هم تعارف می‎‌کردند و نمی‎‌خوردند. یادم می‌آید در چادر‌ها موقع خواب سر اینکه چه کسی کنار در چادر بخوابد، دعوا بود. جوانان ما در جنگ امتحان خود را پس دادند. ایران کشور مردمان باغیرت است. وقتی تاریخ را می‌خوانیم متوجه می‌شویم که ایرانیان چه کسانی هستند. هرچند برخی سلاطین به ما ضربه زدند؛ به‌ویژه قاجاریه و پهلوی.
این سلاطین بی‌لیاقت مملکت ما را به باد دادند. ایران مملکتی نبود که زیر بار منت و ظلم برود. دین ما اجازه نمی‌داد ظلم‎پذیر باشیم. جوانان ایرانی قدر خودتان را بدانید. به این فکر هم نکنید که اگر من بد کردم شما هم باید بد کنید. اگر من از روی ناآگاهی کاری اشتباه را انجام دادم شما راه خودتان را که راه آگاهی و انسانیت است، بروید. خدا به رهبر ما طول عمر بدهد. ما هر چه داشتیم اول از امام (ره) داریم که اگر یادتان باشد، فرمودند: "خدا کند انقلاب ما به دست نااهلان نیفتد. "من در منطقه کار‌های فرهنگی هم انجام می‌دادم کار‌های جهادی و با انجمن اسلامی هم همکاری داشتم. در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردم. همیشه پای کار بودم. عاشق این انقلاب بودم. اکنون هم که فرزندم شهید است از او  شفاعت می‌خواهم. مردم ایران هم بدانند که مملکت خوبی داریم. دنیا روی این مملکت حساب می‌کند. این مملکت مملکت شما است تا می‌توانید در آبادانیِ صنعت، اقتصاد و فرهنگ بکوشید.»

گفت‌وگو از اباذری




نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ارسال فیلم و عکس با کلیک روی 09213166281 ایتا

شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."




آخرین نظرات