شهید اصغر خان محمدی فلاح
نام پدر: عزت الله
تاریخ تولد: 10-1-1347 شمسی
محل تولد: قزوین
تاریخ شهادت:29-10-1365 شمسی
محل شهادت : شلمچه
عملیات : کربلای5
گلزار شهدا: بهشت فاطمه
تهران -شهریار-شهرقدس
برادر ایشان اکبر هم به فیض شهادت نائل آمده است
به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید اصغر خانمحمدی فلاح در سال ۱۳۴۷ در روستای حسینآباد از بخش طارم سفلی در استان قزوین دیده به جهان گشود. او در خانوادهای متدین و انقلابی پرورش یافت و پدرش عزتالله نام داشت.
وی که ساکن شهرک قدس کرج بود، در سن ۱۷ سالگی و در اوج دوران نوجوانی، عاشقانه به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمانش لبیک گفت. او در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۶۴،
برابر با ۲۶ ربیعالاول ۱۴۰۶ قمری، به صورت داوطلبانه و با پیوستن به بسیج
سپاه پاسداران، به جمع رزمندگان لشکر عشق پیوست و همراه با کاروان «راهیان
کربلای استان تهران» عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
این شهید دانشآموز، در تیپ مستقل سیدالشهدا، در گردان حضرت قاسم و در واحد مخابرات مشغول به خدمت شد. او وصیتنامه خود را در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۶۴،
تنها دو ماه پس از اعزام، به رشته تحریر درآورد و در آن، عظمت و عشق خود
را به اهل بیت(ع)، انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) به تصویر کشید و از
آرزوی دیرینهاش برای شهادت در راه خدا سخن گفت.
ویژگی بارز او، شور و شعور انقلابی، عشق
به تحصیل علم و در عین حال، عشق بیشتر به جهاد در راه خدا بود. او که
برادرش «اکبر» نیز پیش از او به شهادت رسیده بود، با قلبی مالامال از عشق
به امام حسین(ع) و با پیروی از مکتب سرخ شهادت، در مسیر دفاع از میهن
اسلامی گام نهاد و در نهایت، جام شیرین شهادت را نوشید.
در ادامه متن وصیت نامه شهید اصغر خانمحمدی فلاح را بخوانید.
«بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
کسی که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید، بلکه او زنده است و در نزد پروردگار خویش روزی میخورد.
ولا تقولوا لمن یقتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولکن لا تشعرون.
کسی که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید، بلکه او زنده و جاوید است، ولیکن شما این حقیقت را درنخواهید یافت.
حمد و ستایش شایسته خدای مهربانی است که انسان را آفرید و انبیاء و
اولیاء را واسطه هدایت بندگان خود گردانید. و درود و سلام بر خاتم انبیاء و
وصی او علی مرتضی و خاندان او که پیشوایان هدایت و سالار و سرور
بشریتاند. و با نام الله، پاسدار حرمت خون شهیدان و درهمکوبنده جباران و
ستمگران و یار و یاور مظلومان و محرومان. و با حمد و ستایش خداوند عزوجل که
جز او خدایی نیست و یگانه معبود عاشقان است و با شهادت بر حضرت محمد(ص)
خاتم پیامبران و فرستاده او برای هدایت انسانهاست و با شهادت بر این که
حضرت علی(ع) ولی و وصی پیامبر و یازده فرزندش امامان بر حق مسلمین هستند و
با سلام بر محضر مقدس آقا امام زمان(عج)، یگانه منجی عالم بشریت. و با درود
و سلام بیکران به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، رهبر بزرگ انقلاب و
نائب حضرت مهدی(ع)، حضرت آیتالله امام خمینی، که امیدوارم به زودی با یاری
خداوند بزرگ و با رهبری آن حضرت، پرچم اسلام و انقلاب اسلامی بر بالای کاخ
کرملین و کاخ سفید برافراشته شود.
و با سلام و صلوات بر شهیدان راه خدا، خصوصاً سرور شهیدان حضرت امام
حسین و یاران باوفایش که در صحرای گرم و سوزان کربلا با لب تشنه جان دادند.
و با سلام بر ارواح پاک شهیدان گرانقدر انقلاب اسلامی که بار دیگر حماسه
خونین امام حسین را پس از ۱۴۰۰ سال زنده کردند و اسلام را از دست استکبار و
استعمار نجات بخشیدند، خصوصاً شهیدان عزیز ۱۷ شهریور و ۲۲ بهمن که جرقه
آتش انقلاب را شعلهور کردند. و با سلام بر شهیدان ۷ تیر، خصوصاً شهید
بهشتی که قانون اساسی و آزادی کشور را با خون خویش امضاء کردند. و با سلام
بر شهید رجایی و باهنر، رئیسجمهور و نخستوزیر شهید، که با خونشان حرکت
انقلاب و استواری آن را امضاء کردند. و با سلام و صلوات بر شهیدان جنگ
تحمیلی، خصوصاً برادرم اکبر و پسرعمهام رضا و حسین کشاورز، که با نثار جان
و خونشان درخت با عظمت اسلام را آبیاری کردند و مرز و بوم کشور را از لوث
وجود چهرههای کثیف و عبوس اجانب پاکسازی کردند. و با سلام بر رزمندگان
کفرستیز که با رزم خویش پرچم توحید را در قلههای فتح و پیروزی نصب
میکنند. و با سلام بر زاهدان شب و شیران روز که با فریاد اللهاکبر خویش
خواب و آسایش را از چشم دشمن بعثی گرفتهاند. و با سلام بر ملت مظلوم و
فداکار و قهرمان سرزمین ایران که برای اولین بار بعد از انقلاب آقا امام
حسین(ع) انقلابی برپا کردند که شباهت زیادی به انقلاب حضرت محمد(ص) دارد.
و با سلام بر پدر و مادر و برادرانم و قوم و خویشانم که به راستی استوارند و من باید بر وجود ایشان افتخار کنم.
پدر و مادر عزیزم:
من بر وجود شریف شما افتخار میکنم، چون این شما
بودید که درس زندگی و درس شهادتطلبی را به من آموختید و چنان تربیت کردید
که حتی شده برای اسلام یک بار به جبهه بیایم و پیرو امام حسین(ع) بشوم.
سخنی با مردم:
برادران و خواهران عزیزم! اینک وقت آن رسیده که به
یاری دین حسین(ع) بشتابیم و کربلایش را از دست مزدوران شرق و غرب آزاد
کنیم. و وقت آن رسیده که خانه خدا، بیتالمقدس، که محل تاخت و تاز
چکمهپوشان صهیونیست غاصب شده است، پاکسازی کنیم. و وقت آن رسیده که به
وعده خود با خدا وفا کنیم و به یاری محرومین و مستضعفین جهان بشتابیم. و
وقت آن رسیده که به قول امام عزیزمان به تکلیف شرعی خود عمل کنیم و آنقدر
بجنگیم که در روی زمین هیچگونه ظلم و ستم و فتنه نماند و به قول قرآن
کریم: "و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله"؛ با مشرکین و
منافقین بجنگید و به نبرد خویش ادامه دهید تا دیگر فتنهای در جهان نماند و
دین سراسر برای خدا باشد. و در این راه اگر چه به ظاهر شکست هم بخوریم، که
شکست در مکتب و فرهنگ اسلامی معنی و مفهومی پیدا نمیکند، و بدانید که
خداوند در جنگ و مشکلات شما را یاری خواهد کرد. "ان تنصروا الله ینصرکم و
یثبت اقدامکم"؛ اگر شما خدا را یاری کنید، خدا نیز شما را در حوادث دنیا
یاری میکند و شما را ثابتقدم نگه میدارد. و بدانید که وعده خدا صدق است و
خلافی در وعده خداوند نمیباشد. و اگر در این راه فتح و پیروزی نصیب ما
بشود که چه بهتر، و اگر شهادت نصیبمان شد که حسابش ناپیداست و جنت خدا را
پیش خواهیم داشت و از این قفس دنیا که زندانی برای مؤمن است آزاد بشویم. و
اما اگر خدا نکند در کارهای جنگ و انقلاب سستی کنیم و این نعمت بزرگ خدا که
بر ما منت گذارده و ما را بر طاغوتیان پیروزی بخشیده، قدردانی نکنیم و از
خون شهیدا حفاظت نکنیم، در روز قیامت مسئول خون شهیدا خواهیم بود.
و از شما میخواهم که قدر انقلاب و دستآوردهای آن و رهبر انقلاب را
بدانید و از این نعمتها که خداوند بر ما عطا کرده استفاده کنید و شکر
نعمتهای خداوند که همانا استفاده صحیح کردن از آنهاست، بر جای آورید.
برادران و خواهران! من اینگونه نبودم، ولی شما سعی کنید که اینطور باشید.
و تمام زندگی خود و مرگ خود را در جهت خدا و برای رضای خداوند قرار دهید و
از این چند روزه زندگی دنیا حداکثر استفاده را بکنید و برای آخرتتان توشه
بردارید، چون این دنیا به قول حضرت محمد(ص) کشتگاه آخرت است. پس سعی کنید
که در مدت کوتاه عمر که مانند زمین زراعت است، چیزی بکارید که در آخرت حاصل
آن بتواند شما را نجات بخشد. و زندگی خویش را طوری انتخاب کنید که کاری با
سرمایهداران و طاغوتیان نداشته باشید، زیرا به قول حضرت محمد(ص): "خداوند
به صورتها و اموال شما نمینگرد، بلکه به دلها و اعمال شما مینگرد. ان
الله تعالی لا ینظر الی صورکم و اموالکم و لکن ینظر الی قلوبکم". پس
لحظهای آرام نگیرید و به دشمنان اسلام و انقلاب فرصت تفکر ندهید و با کفار
و مشرکین و منافقین به جهاد برخیزید و آنچنان در هدف خود مصمم باشید که
انقلاب عزیز را که به قیمت خون هزاران هزار شهید انجامیده، حفظ کنید و سعی
کنید که آن را به کشورهای دیگر نیز صادر کنید و ندای اسلام را به گوش
مسلمانان و محرومان برسانید و اهداف انقلاب و امام را که همانا آزادی کربلا
و قدس و مردم محروم لبنان و افغانستان و مصر و عراق که در دست غاصبان و
فرمانروایان ستمگر هستند، نجات بخشید.
برادران و خواهران! سعی کنید که برای یک بار هم شده به لشکریان اسلام
بپیوندید و به جبهه بیایید و واقعیات را با چشمان خود ببینید و بدانید که
اجر آن را از خداوند خواهید گرفت و به قول قرآن: "و قاتلوا فی سبیل الله و
اعلموا ان الله سمیع علیم"؛ جهاد کنید در راه خدا و بدانید که خداوند به
گفتار و کردار خلق شنوا و داناست (سوره بقره آیه ۲۴۴). و به قول حضرت علی:
همانا جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را به روی دوستان خویش
گشوده است و آن لباس تقوای اوست. و بدانید که هر که جهاد را ترک کند،
خداوند جامه ذلت وردای بلا را بر او میپوشاند و گرفتار حقارت و زبونی
میشود و تیرهای بلا و گرفتاری به قلبش فرود میآید و به خاطر ترک و اهمیت
ندادن به جهاد از راه حق دور شده و به نکبت و بیچارگی مبتلا و از مسیر عدل
و انصاف محروم میگردد (نهجالبلاغه، خطبه ۲۷، ص ۹۴). و بدانید که خداوند
جهاد را واجب نمود تا موجبات عزت و سربلندی اسلام فراهم آید.
برادران و خواهران عزیزم:
شما را به امر ولایت فقیه توصیه میکنم و
امیدوارم که قدر امام بزرگوار و مسئولین کشور را بدانید و از آنان اطاعت
کنید و بدانید که مخالفت با انقلاب، مخالفت با اسلام است. پس بیایید دست به
دست همدیگر داده و از دو دستگی و جدایی بپرهیزید و بدانید که بدترین چیزها
در نزد خداوند جدایی و تفرقه است. و خودتان را در مسائل و مشکلات جامعه
مسئول بدانید و از کنارهگیری و انزواطلبی بپرهیزید، چون خداوند انزواطلبی و
گوشهگیری را دوست ندارد. و این را بدانید که مخالفت با انقلاب و امام
هیچگونه سودی برای شما غیر از این که خودتان را رسوا کنید و خشم و غضب
الهی را برای خود بخرید، ندارد.
و به محصلین و معلمان میگویم: کار شما با اهمیت است، زیرا که در آینده
شما باید از خون شهیدا و از دستآوردهای انقلاب حفاظت کنید. پس تلاش کنید
که کشور را از لحاظ علم و صنعت خودکفا کنید و بدانید که اگر در کار خود
سستی کنید و معلومات خود را بالا نبرید، بار دیگر دست اجانب باز خواهد بود
که از این راه وارد کشور شده و فرهنگ غلط خویش را در جامعه رواج دهد. و
دانشآموزان حزبالله بدانند که دانشگاه را باید آنها پر کنند و از ورود
بچههای ضد انقلاب به دانشگاه و مراکز علمی جلوگیری کنند.
و اما ای حسین(ع) جان:
اگر در صحرای گرم و سوزان کربلا کسی به ندای
"هل من ناصر ینصرنی" جواب مثبت نداد، ولی اینک بنگر که چگونه عاشقان کوی تو
سر از پا نمیشناسند و سراپا عرق در عشق زیارت کربلای تو هستند. با هر چه
توان دارند در راه تحقق آرمان انقلاب شما میکوشند و برای یاری دین خدا که
هدف شما بود تلاش میکنند. و انشاءالله امیدوارم که با یاری خداوند و با
عنایات شما خاندان عصمت و طهارت و با فرماندهی فرزند شما فرمانده کل قوا و
با همت والای رزمندگان و لبیکگویان تو، به پیروزی کامل و به آزاد کردن
کربلا و قدس عزیز دست یابیم.
و اما سخنی با خانواده عزیزم:
پدر و مادر عزیزم:
من بر شما افتخار میکنم که مرا تربیت کردید و در
راه تربیت کردن و بزرگ کردن من رنجها بردید و مشقتها را تحمل کردید. و من
در خور این همه رنج و تلاش شما نبودم، ولی من نتوانستم یک ذره از حق شما
را که در گردن من بود ادا کنم. من که اینک از جبهه این وصیتنامه را
مینویسم و امروز بعد از ظهر هم حرکت میکنیم که انشاءالله عملیات کنیم،
احساس شرم در مقابل شما میکنم و زبان و قلم در مقابل مقام شامخ و بلند پدر
و مادر که بعد از خداوند حق بیشتری بر گردن فرزند خویش دارند، قاصر و
کوتاه است که از مهر و محبتهای شما حرف بزنم. و من از هزاران حقی که بر
گردن من دارید و من نتوانستم یکی از آنها را جبران کنم، خیلی معذورم و از
شما حلالیت میطلبم و امیدوارم که به حق امام حسین(ع) و فاطمه زهرا(ع) مرا
حلال کنید و حق پدری و مادری خویش را بر من بگذارید. و اگر شما حقتان را بر
من حلال نکنید، دیگر من جایی ندارم و در پیش خداوند گنهکار خواهم بود.
مادر جان! وقتی که از مقام مادر حرف میزنند، من خود با این که شما را
نمیبینم احساس شرمندگی میکنم و عرق سردی بر پیشانی من مینشیند. و مادر
جان بدان که بهشت زیر پای مادران است. امیدوارم که به حق فاطمه زهرا(ع) و
زینب کبری(ع) حقت را بر من حلال کنی، اگر چه من فرزند خوبی نبودهام.
پدر و مادر عزیزم! اگر چه من نتوانستم با شما خداحافظی کنم، ولی دلم
همیشه پیش شماست و همیشه به یاد شما هستم و بارها پیش آمده که حتی از این
که نتوانستم حق فرزندی را نسبت به شما ادا کنم گریه کردهام، ولی چه کار
کنم. مادر جان! این کار خداوند است که ما را به سوی جبهههای حق میکشد و
اگر غیر از این بود هرگز از شما جدا نمیشدم. و ما خون شیعه هستیم، باید
همان طور که زینب و فاطمه(ع) در راه خدا رنجها کشیدند، صبر کنیم، زیرا که
خداوند با صابران است.
پدر جان! با این که میدانم از طرف من نگران هستید، ولی بدانید که من
قلبم با شماست و اگر مسئله دین و اسلام نبود هرگز از شما جدا نمیشدم و شما
را نمیرنجاندم و سعی میکردم زحماتتان را جبران کنم. ولی اینک که دستم از
سرمایه عمر کوتاه شده و فرصتی نیست که من بتوانم حق شما را ادا کنم و فقط
فرصتم این است که با چند کلمه ناقابل از شما حلالیت بطلبم و امیدوارم که
شما این کار را در حق من بکنید و حلالم کنید.
و اما برادر عزیزم عباس:
با این که میدانم قلبت میخواست که من درس
بخوانم و تمام زحمات شما نیز در همین درس خواندن من و برادرانم حسین و حسن
خلاصه میشد، ولی چه میشود کرد که دست سرنوشت این بود که من دیگر از نعمت
درس خواندن محروم شوم و به سوی خداوند بشتابم. برادر جان عباس! شما و
خانوادهات نیز حقی کمتر از پدر و مادرم بر من ندارید و شاید بیشتر از حق
آنها بر گردن من حق دارید. و دلم میخواست که همیشه پیش شما باشم تا بتوانم
زحماتتان را جبران کنم، ولی دست تقدیر این بود که من حتی بدون خداحافظی از
شما به جبهه بیایم. امیدوارم که به حق حضرت عباس حقت را بر من ببخشی و مرا
حلال کنی و امیدوارم دست از حمایت و سرپرستی پدر و مادر برنداری و حسین و
حسن علاوه بر درس خواندن، درس زندگی هم بیاموزی. و تو را به خدا میسپارم و
خانواده را بر شما.
و اما حسین جان و حسن جان:
امیدوارم که در زندگی خویش موفق باشید و
از پدر و مادرم در هر حال اطاعت کنید و درستان را خوب بخوانید و زحمات
برادر عباس را که برای درس خواندن من و شما بود جبران کنید. و در مدرسه
فعالیت داشته باشید و صدای اسلام و پیام خون شهیدا و برادرم اکبر و
پسرعمهام رضا بر گوش معلمان و محصلان و دوستان برسانید و در راه خدا تلاش
کنید که امیدوارم نتیجه تلاش را در روز جزا خواهید یافت. و امیدوارم که از
عباس، برادر بزرگ خویش، کمال قدرشناسی را بکنید و ایشان را در زندگی و
مشکلات تنها نگذارید، چون که برادر مایه قوت و پشت و پناه برادرش هست. و
اینک عباس داغ برادرم اکبر را کشیده است و امیدوارم که شما جای اکبر را هم
پر کنید. و بدانید اگر متحد شوید شکستناپذیر خواهید بود و تمام مشکلات حل
میشود و اگر پراکنده و متفرق شوید، در این صورت چهره شکست در پشت پرده
جدایی ظاهر خواهد شد. پس با یکدیگر بسازید و قلبتان با همدیگر شود. از
خداوند میخواهم که همانطور که جسمهای شما به یکدیگر نزدیک است، قلبهای
شما نیز با رحمت خویش نزدیک کند.
و اما خواهران عزیزم:
آخرین سلامم را از راه دور بپذیرید و امیدوارم
که در فراقم و عزایم گریه نکنید و پیام مرا به کسان دیگر هم برسانید.
خواهرم! امیدوارم که نمازت را بخوانی و از این که تا حالا نمازت را سبک
شمردهای توبه کنی که انشاءالله خداوند گناهان تو را بیامرزد. و اگر نماز
نخوانی حق نداری بر من گریه کنی، چون کسی نماز نخوانه کافر است: "من ترک
الصلوه متعمدا فقد کفر" (امام صادق(ع))؛ اگر کسی نمازش را عمداً ترک کند،
همانا او کافر است. و من امیدوارم که همیشه نمازت را بخوانی و بدان که
خواهر جان اگر نماز نخوانی روز قیامت روسیاه خواهی شد. و بدان که خواهرم
همانطور که مرگ برادرم و من فرا رسید، همانطور مرگ تو را فرا خواهد رسید و
دیگر آن روز پشیمانی فایده نخواهد داشت.
و اما برادر عزیزم مشهدی قاسم:
شما نیز همچون عباس برادرم حق بر گردن
من دارید که من نتوانستم آن را جبران کنم. امیدوارم که حقت را بر من حلال
کنی و از دور و نزدیک بر پدر و مادرم کمک کنی. و امیدوارم که در مورد پای
ابوالفضل هر چه زودتر اقدام کنی، چون اگر بزرگ شود مشکل خواهد بود. و
امیدوارم که خواهرم را وادار کنی که نمازش را بخواند و اگر نماز نخواند از
تو و خواهرم ناراضی خواهم بود. و آنگاه من خوشحال خواهم بود که خواهرم نماز
بخواند. و خواهر جان! بچههایت را خوب تربیت کن و تربیت اسلامی بر آنها
بیاموز تا این که مورد رحمت و عنایت خداوند قرار گیرید.
و اما قوم و خویشان و بستگان عزیزم:
من از تکتک شما حلالیت میطلبم و
از شما میخواهم که برای رضای خداوند حقتان را بر من حلال کنید، چون شماها
هر کدام بر گردن من حق دارید که من نتوانستم ادا کنم. و اگر حلالم نکنید و
روز قیامت از من شاکی شوید، در آن روز من پیش خداوند کارم مشکل خواهد بود.
و اما عاجزانه میخواهم که مرا حلال کنید.
در آخر:
من از خداوند میخواهم که مرا لحظهای بر خودم وامگذارد و
شب اول قبر را شب راحتی من قرار بدهد و هنگام مردن و جان کندن مرا از یاد
خویش غافل نکند و در آن هنگام امام حسین سرم را بر بالین بگیرد. و از
خداوند میخواهم که مرا و برادرم را از شهدای کربلا حساب کند و با آنان
محشور گرداند.
خداوندا! من راضی هستم به رضای تو، تسلیم هستم در مقابل امر تو. خدایا!
خداوندا! امام ما را تا انقلاب حضرت مهدی حفظ کن. خدایا! اسلام و مسلمین را
از دست اجانب نجات ده و سرزمینهای مسلمین را از غاصبان بگیر. و خدایا!
اتحاد و یگانگی را در بین مسلمین حفظ فرما و ما را به راه راست و صراط
مستقیم هدایت کن و ما را از شیعیان واقعی حضرت ولیعصر(عج) قرار بده و امام
زمان را از ما راضی و خشنود بگردان و فرجش را نزدیک گردان و انقلاب ما را
به انقلاب آن حضرت متصل گردان.
الهی آمین. الهی آمین. الهی آمین. الهی آمین.
من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و
من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و فمن قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا
دیته.
آنکس که مرا طلب کند مییابد، آنکس که مرا یافت میشناسد،
آنکس که مرا شناخت دوستم میدارد، آنکس که دوستم داشت به من عشق میورزد،
آنکس که به من عشق بورزد من نیز به او عشق میورزم، آنکس که به او عشق
ورزیدم میکشم او را و آنکس را که من بکشم خونبهایش بر من واجب است و
آنکس که خونبهایش بر من واجب است، پس من خونبهایش هستم.
این شعر را بر روی سنگ قبرم بنویسید:
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
در آخر وصیت از همه شما خداحافظی میکنم و امیدوارم که موفق باشید. و در
آخر از همه شما میخواهم که قرآن بخوانید، خصوصاً ۳ جزء آخر قرآن را که
درباره قیامت است.
اصغر خانمحمدی فلاح
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا.
۱۸/۱۱/۶۴»جمعه ۱۸ بهمن ماه ۱۳۶۴ برابر با ۲۷ جمادیالاول ۱۴۰۶ هجری قمری
عضو تیپ مستقل سیدالشهدا، گردان حضرت قاسم، واحد مخابرات
تاریخ نگارش: ۱۸ بهمن ۱۳۶۴
امضاء: اصغر خانمحمدی فلاح

..........ارسال فیلم و عکس با شماره 09213166281 بله و ایتا