شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

شهدای البرز

لحظاتی میهمان شهیدان استان البرز باشیم

سلام خوش آمدید

شهید روزبان-فرج الله

شهید فرج الله روزبان

نام پدر: رجب

تاریخ تولد: 10-12-1345 شمسی

محل تولد: البرز - نظرآباد

تاریخ جانبازی : 4-3-1362 شمسی

محل جانبازی : قصرشیرین

تاریخ شهادت : 27-5-1374 شمسی

محل شهادت : بیمارستان امام خمینی کرج

گلزار شهدا: بهشت زینب (نجم اباد) 

البرز - نظرآباد

برادر ایشان عباسعلی هم به شهادت رسیده است


نوید شاهد البرز: شهید فرج‎الله روزبان در دهم اسفند ماه 1345، در یک خانواده مذهبی و متدین در روستای نجم‌آباد از توابع شهرستان ساوجبلاغ دیده به‌جهان گشود. مادرش، توران؛ زنی مومن و زحمت‌کش و صبور که زینب‌گونه زندگی کرده، نام داشته و پدرش، رجب؛ مردی کشاورز و زحمت‌کش است.

او تعالیم مذهبی را از پدرش که خود مداح اهلِ بیت و تعزیه‌خوان بود، یاد گرفت و دوران تحصیلش را در زادگاهش تا پایان دوره راهنمایی گذراند. در همان دوران نوجوانی با شروع جنگ تحمیلی، دفاع از میهن اسلامی و جهاد در راه خدا را بر تحصیل مقدم دانست و به ندای پیر و مرشد خود امام شهدا لبیک گفت. در سال 1362، به جبهه‎های حق علیه باطل اعزام شد و در چهارم خرداد ماه 1362، در منطقه جنگی غرب واقع در منطقه سرپل‌ذهاب و قصرِ شیرین به‌هنگام ماموریت با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پشت گردن مجروح شده و به بیمارستان لقمان‎الدوله اعزام می شوند و به‌مدت شش ماه تحت درمان قرار می‎گیرد.

جانبازی و شهادت

او قبل از شهادت به ‎درجه جانبازی رسید و با پنجاه درصد جانبازی با افتخار و سربلندی بعد از اتمام جنگ در زادگاهش، روستای نجم‌آباد در اداره مخابرات مشغول کار و فعالیت می‎شود. در سال 1368، برای صیانت و سرپرستی از خانواده برادر شهیدش عباسعلی روزبان با همسر او ازدواج کرده و حاصل این ازدواج یک فرزند پسر به‎نام میلاد است. زندگی مشترک او شش سال ادامه داشت که در نهایت به‌علت همان ترکش خمپاره که در بدنش بود و چند سالی باعث رنجش وی بود، در تاریخ بیست و هشتم مرداد ماه 1374، به بیمارستان امام خمینی(ره) کرج اعزام شد. 

سرانجام وی در سی‌ام مرداد 1374، جام شهادت را سرکشیده و در جوار برادر شهیدش عباسعلی در بهشتِ زینب روستای نجم‎آباد آرام می‌گیرد.

به‌نقل از خانواده شهید:

با وجود جانبازی و با وجود آنکه ترکش مانده در بدنش، همیشه باعث رنجش بود اما او یک لحظه نمازش را ترک نمی‌کرد و همواره به برپایی نماز در اول وقت سفارش می‎کرد. یکی خاطراتی که هیچ‌گاه از یادم نمی‌رود، این است که با اینکه در سنین نوجوانی بود. به‌هنگام شب، خانه را به‌قصد اعزام به جبهه ترک کرده بود و ما همه‌جا برای یافتنش جست‌وجو کردیم و سرانجام در پادگان او را پیدا کردیم که در حال آموزش دیدن بود.


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
شهدای البرز

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."

آخرین نظرات