شهید نادر نادری بروجردی
نام پدر: حسین
نام مادر:کنیزرضا
تاریخ تولد: 6-9-1339 شمسی
محل تولد: تهران
دانشجوی رشته الهیات
متاهل
جانباز
تاریخ شهادت : 24-10-1365 شمسی
لشگر10سیدالشهدا علیه السلام
محل شهادت : شلمچه
عملیات کربلای5
گلزار شهدا: بهشت زهرا سلام الله علیها
قطعه:26 ردیف:66 شماره مزار:21
تهران
به خاطر شدت حرارت شعله ها نزدیک شدن به آن ممکن نبود و تلاش برای نجات آن ها به جایی نرسید از من در آن لحظه جز عکس گرفتن کاری ساخته نبود. عکس و سند جنایت دشمن متجاوزی که باید در تاریخ می ماند و نسل آینده بر مظلومیت و حقانیت ملت ما گواهی می داد.
دهباشی را می دیدم که در حال جان دادن با «نایش» ذکر می گفت و حاج بخشی دو دستی بر سرش می زد و یا حسین می گفت.
*********************************************
وقتی اسم حاج نادر را به زبان می آورد، صدایش می لرزد و به گونه ای از او صحبت می کند که گویی هنوز با هم زندگی می کنند. به همسر شهیدش افتخار می کند و این را می شود از لحن صدایش فهمید. با افتخار می گوید دو نفر از برادرانم نیز شهید شده اند و حاج بخشی ،پدرم هم تا زنده بود پیرو خط انقلاب و ولایت بود.
خانم نرگس بخشی همسر شهید نادر نادری بروجردی است،بسیجی و سپاهی شهیدی که با افتخار راهش را انتخاب کرد و با وجود از دست دادن پای چپش در نبردهای کردستان بازهم به راهی که انتخاب کرده بود ادامه داد تا اینکه به شهادت رسید. خانم بخشی دختر حاج بخشی معروف است که تا آخرین روزهای زندگی اش پای ولایت ایستاد و به ولایی بودنش افتخار می کرد.حالا دختر حاج بخشی هم پدرش را به عنوان تنها پشتوانه زندگی اش بعد از شهادت همسر از دست داده است و این افتخار را دارد که هم به عنوان همسر شهید شناخته شود ،هم خواهر دو شهید.
بغض گلویش را می گیرد وقتی می خواهد بعد از 28سال خاطره به جبهه رفتن همسر شهیدش و حاج بخشی را تعریف کند.او در این باره می گوید: حاج نادر ۶ سال قبل از شهادتش پای چپش را در جبهه های غرب از دست داده بود و با این حال در تمامی عملیات ها شرکت می کرد.دی ماه سال 65در خانه نشسته بودیم که دیدم پدرم و نادر بار سفر بسته اند و باهمه خداحافظی کرده اند که به جبهه بروند.گویی شهادت نادر به من الهام شده بود با او خداحافظی کردم و چند روز بعد حاج آقا تلفنی خبر شهادت نادر را به من دادند.ابتدا خیلی بی تابی می کردم ولی حاج بخشی دلداری ام می داد و می گفت: دختر چرا گریه می کنی ؟باید قوی باشید.
اما خیلی برایم سخت بود،من مثل حاج آقا قوی نبودم و شهادت دو برادر و همسرم شرایط را برایم سخت کرده بود.اما بگذارید به یک واقعیت اشاره کنم.با آنکه از دست دادن همسر و برادرهایم برایم خیلی سخت بود اما همیشه احساس می کنم آنها در کنارم حضور دارند و این وجودشان است که مرا آرام می کند.برادرهایم عباس و محمد رضا هم در دوران جنگ به شهادت رسیدند و این برای من که با یک دختر تنها شده بودم بسیار سخت بود.البته حاج آقا برای من پشتوانه بزرگی بود که متاسفانه او را هم چند سال پیش از دست دادم.
از دخترش و سختی هایی که برای بزرگ کردن او متحمل شده است می پرسم.با صلابت می گوید:دخترم سال 65که پدرش به درجه رفیع شهادت رسید دو سال بیشتر نداشت اما همیشه حضور پدرش را در کنارمان احساس می کردم.
منبع:جام جم سرا
***********************************
بابا بزرگ من هست حاج نادر